علی علیه السلام از دیدگاه قنبر
علی علیه السلام از دیدگاه قنبر :
روزی حجاج بن يوسف ثقفى به اطرافيانش گفت : امروز دوست دارم يكى از دوستان على را بكشم و با ريختن خون او بخدا تقرب جويم ! گفتند: امير ! كسى بيشتر از قنبر ، على را خدمت نكرده است . فوراً دستور داد قنبر را دستگير كرده و بحضور آوردند.
حجاج به او گفت : تو براى على چه خدمتى مى كردى ؟
فرمود: من آب وضو ، براى آن بزرگوار مى آوردم .
حجاج گفت : على بعد از وضو چه مى خواند؟
قنبر جواب داد: اين آيه شريفه را قرائت مى فرمود: « فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِرُّوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ اَبْوابَ كُلِّ شَىٍ، حَتى اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ » ، هنگامى كه آنچه را به آنها يادآورى شده بود ، فراموش كردند ما هم درهاى تمام نعمتها را به روى آنها گشوديم تا كاملاً خوشحال شده و به آن دل بستند. ناگهان آنها را گرفتيم ، در اين هنگام همگى مأيوس شدند .
حجاج گفت : حتماً اين آيات را بر ما تأويل مى كرده است ؟
قنبر جواب داد: آرى !
حجاج گفت : تو بنده على مى باشى ؟
قنبر فرمود: نه ! من بنده خدا هستم و غلام على ، آن آقایى كه با دو شمشير با دشمن مى جنگيد و با دو نيزه مبارزه مى كرد و به دو قبله نماز خواند و دو بار هجرت كرد و يك لحظه به خداوند كافر نشد. من بنده آن آقایى هستم كه بهترين اهل ايمان و چشم و چراغ رزمندگان و يادگار پيامبران و پيشواى مسلمانان و زبان گوياى رسول رب العالمين بود .
حجاج گفت : از طريقه و روش على دست بردار .
قنبر گفت : تو طريقه اى بهتر از آن نشانم بده تا من پيروى كنم .
حجاج گفت : چگونه ترا بكشم ؟
قنبر گفت: هر طور كه دوست دارى ؟ امّا آقاى من به من خبر داده كه تو مرا مثل گوسفندان ذبح خواهى كرد!
حجاج گفت : روش خوبى است ، بعد دستور داد سر از بدن او جدا كرده و آن خدمتگزار آستان مقدس علوى را بشهادت برسانند .