چشمهای او
میشود با نور چشمانش طلوع صبح شد ... زندگی را بار دیگر با نشاط آغاز کرد....
میشود در آسمان چشم او پرو از کر د
در نگاهش بالهای آرزو را باز کرد
میشود با نور چشمانش طلوع صبح شد
زندگی را بار دیگر بانشاط آغاز کرد
میشود جنبید چون برگ درختان چنار
با تکان دست یادی زان گل طناز کرد
میشود دریا شد و با دستهای آسمان
موجهای یک کویر تشنه را هم ناز کرد
میشود در اشک چشمم زورقی از غم نشاند
دل نمیداند چه باید د ر فراقت ساز کرد
میشود خندید همچون نسترن در باغ گل
ا ز طلسم بسته بخت سیه سر باز کر د
میشو د از عشق گفت و میشود از عشق خواند
زین دل شو ریده آه سینه ر ا آواز کر د
ای ستاره با سحر از رازهای من مگو
سوسوی چشمت حکایتها به رمز و راز کرد
شاعر: سید اکبر کرباسی
New layer...