0

در قير شب

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

در قير شب


در قير شب



ديرگاهي است در اين تنهايي

رنگ خاموشي در طرح لب است

 

بانگي از دور مرا مي خواند،

ليك پاهايم در قير شب است

 

 

رخنه اي نيست در اين تاريكي

 



 

در و ديوار بهم پيوسته

 



 

سايه اي لغزد اگر روي زمين

نقش وهمي است ز بندي رسته

 



 

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است

 



 

روزگاري است در اين گوشة پژمرده هوا

هر نشاطي مرده است

 



 

دست جادويي شب

در به روي من و غم مي بندد

 



 

مي كنم هر چه تلاش،

او به من مي خندد

 



 

نقش هايي كه كشيدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود

 

 

طرح هايي كه فكندم در شب،

روز پيدا شد و با پنبه زدود

 



 

ديرگاهي است كه چون من همه را

رنگ خاموشي در طرح لب است

 



 

جنبشي نيست در اين خاموشي

 



دست ها، پاها در قير شب است

 

 

 


ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 17 بهمن 1393  3:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها