0

معرفی طنزپردازان ایرانی

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

زهرا دُرّی “پاییز” نویسنده، شاعر و طنز پرداز ایرانی است. او درسوم آبان سال ۱۳۵۹ در اصفهان متولد شد. تحصیلات او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. وی از جمله زنان طنز نویس در حوزهٔ شعر طنز است. او درزمینه ادبیات کودک و نوجوان، شعر کودکان و قصه‌هایی درقالب شعر کودکانه، آثار منتشر شده بسیاری دارد و دراغلب آثار کودکانه او رگه‌هایی از طنز نیز وجود دارد. از جمله دیگر فعالیت‌های او می‌توان به ترانه سرایی و همکاری با مطبوعات و ساخت ترانه‌های قرآنی برای کودکان اشاره نمود. زهرا دُرّی، در جشنواره سراسری طنز طهران درسال ۱۳۸۸، و جشنواره ملی جوان ایرانی در سال ۱۳۸۹ بخش شعر طنز برگزیده شده‌است.

وی در جشنواره مطبوعاتی فرا استانی اصفهان در بخش شعر طنز نوجوان، از طرف روزنامه همشهری در سال ۱۳۹۰ حائز رتبه برتر شده‌است. نیز ،درهشتمین جشنواره مطبوعات اصفهان ،موفق به کسب مقام دوم در نثر طنز ،از طرف رورنامه ملت ما درسال 1392شده است. همچنین، شاعر طنزپرداز برگزیده نخستین شب شعر شکر خند در تیر ماه ۱۳۸۵ به انتخاب منوچهر احترامی و رضا رفیع بوده‌است. وی سردبیر بخش شعر طنزسایت تخصصی شعر کوتاه ایران و جهان ” آنات “است.

زهرا دری

سبک شعری او طنز و قالب انتخابی ارائه آثارش کلاسیک است. دراشعار طنز او علاوه بر رباعی و دوبیتی، غزل، مثنوی و قصیده، دیگرقالب‌های متنوع نیز دیده می‌شود. اندیشه و لبخند از معیارهای اصلی او در طنزپردازی است.

زهرا دُرّی در شعر طنز، تقریباً در تمام زمینه‌ها مخصوصاً طنز اجتماعی فعالیت دارد.

آثار
نثر طنز

مارمولک‌های با وجدان/۱۳۸۳/ نثر طنز / نشر انتظارسبز

مجموعه های شعر

مجموعه شعر / لیلا باید باالتماس مجنونو راضی بکنه / نشر انتظار سبز / ۱۳۸۳
دریغ خند / شعر طنز / نشر تهران: لوح محفوظ / پاییز ۱۳۹۲/
لبخند خدا / رباعی طنز / در دست چاپ

کتاب های کودکان

سعید حالاپروفسوره / ۱۳۷۹ / نشر شهید فهمیده / اصفهان
من به دبستان اومدم / ۱۳۸۳ / فرهنگ مردم / اصفهان
به سوی سلامتی / ۱۳۸۳ / فرهنگ مردم / اصفهان
جوجه من عروس شده /۱۳۸۴ / فرهنگ مردم / اصفهان
فیل توپولی چی کاره شد؟ /۱۳۸۴ / فرهنگ مردم / اصفهان
مامان مهربون من کجایی؟ /۱۳۸۵ / فرهنگ مردم / اصفهان
خوشم میاد بهت بگم بابایی /۱۳۸۵ / فرهنگ مردم / اصفهان
تولدت مبارک / فرهنگ مردم / اصفهان/۱۳۸۵
یه مورچه بود که بد نبود /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
هلویی بود انقدری /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
تولدت مبارک /۱۳۸۵ / فرهنگ مردم / اصفهان
یه مورچه بود که بد نبود /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
هلویی بود انقدری /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
من که کلاس اولم /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
وقتی که ورزش می‌کنم /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
لالالالا میاد بارون /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
بگو الفبا /۱۳۸۵ / شهید فهمیده / اصفهان / مرکز پخش سلام
سی سی شی حالا مرتبه /۱۳۸۷ / هشت بهشت / اصفهان
خال خالی می‌خواد یادبگیره /۱۳۸۷ / پارس ایلیا / اصفهان
سفرفضایی آبدونه و گلدونه /۱۳۸۸ / پارس ایلیا / اصفهان
کلاغ کوچولو قارقاری کجابره خواستگاری؟! / ۱۳۸۹ /برترین اندیشه / اصفهان
از همه رنگه دنیا /۱۳۸۹ / برترین اندیشه / اصفهان
خواهرکوچولوی من/اصفهان
جیک و جیک وجیک، جوجه اومد/اصفهان
اون آقا که پلیسه/اصفهان
بنده مگس هستم/اصفهان
هفتادوسه تا دونه/اصفهان
پیشی ملوسه کچل شد/اصفهان
مادربزرگ پشمکی، پدربزرگ عینکی/اصفهان

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 4 مهر 1395  6:21 AM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

گفتگوی پایگاه خبری شیرین طنز با دکتر فرامرز آشنای قاسمی، نویسنده ی کتاب “مجموعه آثار فکاهی-طنز” ، رئیس انتشارات و نشریات علمی ـ پژوهشی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و یکی از پیشکسوتان طنز کشور و فعال در مجله ی طنز گل آقا درباره وضعیت طنز کشور را در ادامه می خوانید :

دکتر فرامرز آشنای قاسمی

: با سلام خدمت جنابعالی لطفاً درباره وضعیت طنز معاصر کشور صحبت کنید.
: (خنده با صدای بلند) . . . جدی می‌گویید؟

: بله. چطور؟
: آخر درباره این موضوع ده‌ها کتاب می‌شود نوشت.

: خوب شما در حد یک مصاحبه و خیلی خلاصه بگویید.
: اکی. اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم، وضعیت طنز نوشتاری معاصر کشور را از دو بُعد می‌شود دید. یکی بُعد کمی و دیگری بُعد کیفی.

: خوب، اول از بُعد کمی شروع کنید.
: از بُعد کمی، خوشبختانه وضعیت طنز معاصر کشورمان در حد خوبی قرار دارد، به نحوی که کمتر کسی است که توانایی نوشتن داشته باشد، اما ادعای طنز نویس بودن نداشته باشد! این میسر نشده است مگر صدقه سر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی.

: آن‌وقت این از نظر شما خوب است یا بد است؟
: هم خوب هست هم بد. خوب است چون افراد بدون هرگونه نظارتی، هر چه را که به ذهن‌شان می‌رسد، می‌توانند بنویسند و بد است چون افراد بدون هرگونه نظارتی، هر چه را که به ذهن‌شان می‌رسد، می‌توانند بنویسند.

: این‌که جفتش یکی شد؟
: بله. بخاطر همین هم هست که هم خوب است هم بد.

: درست متوجه نمی‌شوم.
: ببینید، الان هر کسی می‌تواند در شبکه‌های اجتماعی یک پیج درست کند و هر چه به ذهنش می‌رسد، بلافاصله بنویسد. اما قبلاً اگر قرار بود یک مطلب کوتاه از شما در یک نشریه چاپ بشود، شما باید از هفت خان رستم می‌گذشتید. اول باید دعا می‌کردید پست نامه حاوی مطلب‌تان را به دفتر نشریه مورد نظرتان برساند. بعد دستیار سردبیر مطلب‌تان را می‌خواند. اگر آن را می‌فهمید و از آن خوشش می‌آمد، آن را داخل کارتابل سردبیر قرار می‌داد. همین فرآیند باید توسط سردبیر تکرار می‌شد. بعد هم مدیر مسئول. تازه اگر این بین برخی ویراستارها یا نویسندگانی که مطلب شما را به طور اتفاقی می‌خوانند، از روی شادی (و نه از روی حسادت) روی مطلب‌تان شکر (منظورم اصلاً زهر نیست) نمی‌پاشیدند و کار مطلب‌تان را یکسره نمی‌کردند!

: عجب! پس الان خیلی خوب شده که!
: نه دیگر. افراط و تفریط است. الان این مشکل هست که هر کی هر مطلب بی‌ربطی به ذهنش می‌رسد، حالا هر چقدر هم آن مطلب پوچ و مزخرف باشد، درج می‌کند و پس از مدتی، فکر می‌کند نویسنده قهاری شده است و مسلماً از مختصر مطالعاتی هم که قبلاً داشته است، دست برمی‌دارد و در نتیجه، روز به روز سیر قهقرایی‌اش را سریع‌تر طی می‌کند. تازه اگر مختصر پارتی هم داشته باشد، یک کارگاه آموزش طنزپردازی هم می‌گذارد و از این طریق امرار معاش می‌کند!

: آخر یکی از شرایط خوانده و بهتر بگویم، دیده شدن مطالب این است که آن مطلب برای مخاطبانش جذاب باشد. اگر این گونه نباشد که کسی مطالب پیج آن فرد را نمی‌خواند، چه برسد که مطالب آن را لایک یا شیر کند.
: د نه دیگر. مشکل همین جاست. مردم کارهای سطحی و پوچ را خیلی خیلی بیش از کارهای عمیق و با معنا می‌پسندند. بگذارید یک چیز جالب برای‌تان تعریف کنم، من هر از چندی یک مطلب بی معنا یا به زبان‌هایی مثل هندی یا چینی در پیج‌هایم می‌گذارم. شاید باورتان نشود که این مطالب هم درست مثل مابقی مطالبم لایک می‌خورند و شیر می‌شوند!

: عجب. یعنی هیچکس به شما نمی‌گوید این مطلبی که گذاشتید یعنی چه؟
: چرا، از هر هزار مخاطبم، حداکثر یک نفر!

: صحیح! خوب از بعد کیفی چی؟ از آن بعد وضعیت طنز معاصر کشورمان را چگونه می‌بینید؟ از بعد کمی که خوب نمی‌بینید.
: ای آقا، از بعد کمی به این خوبی دیدم، دیگر چطور باید می‌دیدیم؟

: منظورم مثبت یا منفی دیدن بود.
: من همیشه سعی می‌کنم مسائل را عقیم ببینم. اما وقتی خود یک موضوع، مثبت یا منفی هستش، این تقصیر بنده است؟

: نه، اصلاً.
: و اما درباره وضعیت کیفی طنز حال کشورمان. با کمال تأسف باید بگویم، بجز موارد نادر، طنز نوشتاری معاصر کشورمان در بهترین حالت، از سطح طنز “گل آقا”یی فراتر نرفته و همه در حال تکثیر مطالب نشریات “گل آقا” هستند. همان گونه که پیش از ظهور نشریات “گل آقا”، همه در حال تکثیر مطالب نشریات “توفیق” بودند. و دردا که هرچه این تکثرات به متن اصلی شبیه‌تر باشد، مردم آن طنزنویس را بیشتر دوست دارند و او را طنزنویس تواناتری و طنز او را طنز فاخرتری می‌دانند!

قاسمی و گل آقا

: عجب! پس به نظر شما همه دارند “گل آقا”یی می‌نویسند؟
: ای کاش این طور بود، اما دقت کنید که بنده گفتم، در بهترین حالت این گونه است.

: پس در بدترین حالت چگونه می‌نویسند؟
: به بدترین شکل ممکن. اما اگر بخواهیم یک حد وسط را بگیریم، شاید در بهترین حالت و تازه دست بالا، بتوان گفت که، کیفیت طنز نوشتاری معاصر ما بین طنز “صبح جمعه با شما”یی و “گل آقا”یی در حال نوسان است!

: و علتش؟
: عللش زیاد است، از مهمترین‌هایش همانا آزادی افراد در نوشتن در شبکه‌های اجتماعی، عدم مطالعه صحیح، عدم نقد واقعی مطالب انتشار یافته در شبکه‌ها، عدم مطالعه آثار طنزپردازان جهان به ویژه به زبان اصلی، تمایل شدید به نوشتن درباره مطالب روز که متأسفانه به سرعت نیز کهنه می‌شوند، عدم تلاش افراد برای ارتقای کیفی کارشان، خوداقناعی پس از آن‌که احساس می‌کنند برخی از مطالب‌شان شبیه برخی افراد مطرح طنز است و . . .

: صحیح. می‌شود یک مثال بزنید؟
: چرا که نه. مثلا یکی از قالب‌هایی که کمتر طنزپردازی است که ادعای نوشتن در آن قالب را ندارد، “کاریکلماتور” است. اما متأسفانه اکثر مطالبی که تحت این قالب من می‌خوانم، بازی با کلمات، لوس بازی، ساخت صفت و موصوف‌های طولانی و عموما گنگ، جملات فاقد معنا و . . . است.

: از این که وقت با ارزش‌تان را به بنده دادید سپاس‌گذارم. خدانگهدار.
: خواهش. روز خوش.خدا پشت و پناه‌تان.

مجموعه آثار فکاهی طنز فرامرز آشنای قاسمی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 16 آبان 1395  6:33 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

اسماعیل امینی، شاید پیش از هر چیز یک معلم است، معلمی که خوب سخن می‌گوید و سخنِ خوب می‌گوید.
اسماعیل امینی، حوزه های مختلف ادبی را پی گرفته است. به یاد دارم آن هنگام که محدثی خراسانی، مجله شعر را سردبیری می کرد، مقالات ارجمندی را از او مطالعه می کردیم. گفتار او نکات ارزشمندی از آثار ادبی را برای خوانندگان به ارمغان می آورد. او علاوه بر این که شعر می سراید، نقد می کند، سخن می گوید، ترانه می نویسد، مقاله نیز می نگارد.

نوع نگارش اسماعیل امینی، علاوه بر شمول علمی از روانی و سلاست برخورداست و این سادگی و روانی نشان از پختگی مطلب در ذهن اوست. اسماعیل امینی، شاید پیش از هر چیز یک معلم است، معلمی که خوب سخن می گوید و سخن خوب می گوید. همانند برخی از دانش پژوهانی که در زندگی فرهنگی خود دیده ام در مواجهه با دوستان، همواره سخنان علمی و نغز رد و بدل می شود. حتماً این گونه است که هم‌صحبتی با اهل نظر، در دانشگاه او را این گونه بارور ساخته است.

3اسماعیل امینی

یکی از خصوصیاتش را می توان روی گشاده او در پذیرش دعوت‌ها دانست. با تمام مشغله‌هایی که گاه دارد؛ هیچگاه سر از پذیرش دعوت برای سخنرانی،شعرخوانی و تدریس باز نمی‌زند و این خصلت نشان از تواضع او دارد. نگاه و زبان شوخ «امینی» به جهان ادب، به او دیدگاهی طنزپژوه بخشیده است. طنزهای اسماعیل امینی، از سطح طنزهای اجتماعی بسیاری از طنزپردازان فراتر است. یکی از دلایل مهم آن نیز مطالعات طنز پژوهانه و تلمذ او از اساتید این حوزه است. او به طنز نگاهی از سر جدیت دارد.

از دیدگاه من او همواره دانشجو و دانش‌اندوزاست. او زندگی خود را وقف ادب به معنای اعم آن کرده است. بی حاشیه بودن، انعطاف او در برابر ناملایمات، پرهیز از هنجارگریزی و اخلاق نیکو در برخورد با دیگران بخشی ار آنچیزی ست که از او سراغ دارم.

نویسنده : صادق رحمانی، به بهانه ی هفدهمین «شب شاعر» پاسداشت اسماعیل امینی

منبع : خبرگزاری فارس – گروه ادبیات انقلاب اسلامی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 21 آبان 1395  8:30 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

طنز از گونه‌های مهم ادبیات است که در بیان مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی کاربرد دارد، تا جایی که رهبر انقلاب طنز فاخر و برجسته را یکی از هنرهای بزرگ دانسته‌اند. طنزی که علاوه بر بیان مسائل، در دل مردم نور امید را بدرخشاند.

به گزارش شیرین طنز، به همین دلیل در سومین و آخرین بخش از پرونده‌ی خنده و طنز، علیرضا خورسند در پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR گفت‌وگویی پیرامون ماهیت طنز و وظیفه‌ی طنز‌پرداز با جناب آقای ابولفضل زرویی نصرآباد، شاعر، نویسنده و طنزپرداز مطرح کشور انجام داده است که در ادامه می خوانید :

* شما به‌عنوان یک طنزپرداز، طنز را چگونه تعریف می‌کنید؟
در ابتدا خوب است بدانید که ما تا هفتاد هشتاد سال پیش مفهومی به اسم طنز، با این معنایی که امروز داریم استفاده می‌کنیم، نداشتیم. معنای تحت‌اللفظی طنز مسخره کردن، به سخره گرفتن، کوچک شمردن و برشمردن عیب‌ها و ایرادات افراد است. مثلاً در دیوان حافظ هم هرجا طنز آمده به‌معنی به سخره گرفتن و شوخی کردن است یا استهزا کردن. طنز هیچ‌وقت به این مفهومی که ما امروز به کار می‌بریم نیست. تعریفی که بنده در پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدم ارائه کردم، با توجه به بررسی منابع مختلف ایرانی و اروپایی و آنچه در طول سال‌ها در مکتب گل‌آقا مرحوم کیومرث صابری آموخته بودم، این بود که طنز بیان واقعیت‌های تلخ است به زبان شیرین کنایی، نشاط‌آور و درعین‌حال منصفانه.

درباره‌ی تک‌تک این اجزا هم استدلال‌هایی داشتم. نگفتم خنده‌آور و گفتم نشاط‌آور، چون اصالتاً طنز این وظیفه را ندارد که مردم را فقط بخنداند. مهم‌تر از خنده، ایجاد نشاط درونی است؛ یعنی کاری کند که مخاطب طنز سبُک شود و احساس کند که مشکلاتی که تابه‌حال در سینه‌اش سنگینی می‌کرده، حالا با بیان این طنز شخصی دیگر آرام شده است. گاهی اوقات مثلاً نکته‌ای که دیگران ساعت‌ها انتظار می‌کشند تا بگویند، طنزپرداز در یک لحظه به‌زیبایی بیان می‌کند.

از سوی دیگر، نکته‌ای که دیگران می‌ترسند بیان کنند یا بیم دارند از اینکه به کسی بربخورد و موجبات ناراحتی آن‌ها را پدید بیاورد، طنزپرداز با زبانی لطیف و شیوا بیان می‌کند و مانع از ناراحتی و دلخوری می‌شود. نکته‌ی پایانی هم این است که اگر انصاف را از طنز بگیرید و طنز به آن بیان انتقاد تلخ تا هرجا که دلش خواست انتقاد کند، وارد حیطه‌ی هجو می‌شود. هجو نقد بی‌رحمانه‌ای است که حدوحصری ندارد. وقتی قرار است نقدی انجام شود، اگر این نقد از عملکرد شخص فراتر برود و به ظاهر، چهره، نوع پوشش و مواردی که خارج از اختیار آن شخص بوده است بپردازد، از حدود انصاف خارج می‌شود و همان چیزی خواهد بود که سنایی می‌فرماید: «ابلهی دید اشتری به چرا/ گفت نقشت همه کژست چرا/ گفت اشتر که اندرین پیکار/ عیب نقاش می‌کنی هش‌دار»
طنز باید بر این مبانی باشد و این مبانی در جهان پذیرفته شده است؛ یعنی در اروپا و آمریکا هم ادبیات حدومرزی دارد.

* رهبر انقلاب تفریح را یک کار اسلامی می‌دانند و اعتقاد دارند چهره‌ی اسلام نباید چهره‌ی خشمگین و اخمویی ترسیم شود، اما متأسفانه شاهد هستیم در مواردی عکس این اتفاق می‌افتد.
متأسفانه این تصور وجود دارد که کسی که زیاد می‌خندد و اهل شوخی است، شأن خود را پایین می‌آورد. یکی از مواردی که وجود دارد و از منابع روایی ما حاصل شده است که به‌صورت خاص به این مورد اشاره کرده است، شخص فخرالدین علی صفی، فرزند ملاحسین واعظ کاشفی است، که هم پدر و هم پسر هر دو اهل وعظ و خطابه و از رجال دینی بودند. ملاحسین واعظ کاشفی هم‌عصر جامی است؛ یعنی قرن نهم و دهم. او شخصی است که کتاب «روضه‌الشهدا» را نوشت. فخرالدین علی صفی در فصل اول کتابی به اسم «لطایف‌الطبایع»، که یکی از منابع دست‌اول طنز ماست، به طنازی‌هایی که به حضرت رسول منتسب است پرداخته و در فصل دوم به طنازی‌هایی که به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام منتسب است اشاره کرده است. در فصول بعدی، تک‌تک ائمه‌ی معصوم را از این حیث بررسی کرده است. او دسته‌بندی دیگری هم انجام داده و لطیفه‌های مربوط افراد و مشاغل مختلف را به تفکیک بیان کرده است. همین کتاب اشاره‌ی خیلی دقیق و ظریفی دارد به این مسئله و بیان می‌کند، برخی در زمان حیات حضرت رسول اشکال می‌کردند که یا رسول‌الله شما زیاد شوخی می‌کنید و این مناسب منصب نبوت نیست. این عین تعبیری است که می‌گویند خندیدن و شوخی کردن سبک‌سری است و از نظر اخلاقی انسان را سبک جلوه می‌دهد. حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گویند: «انی لا اقول الا حقا» یعنی من اگر هم شوخی می‌کنم، چیزی جز حق نمی‌گویم، حرف بدی نمی‌زنم و باعث رنجش کسی نمی‌شوم. حقی را پایمال نمی‌کنم و چون حرف حق می‌زنم، ولو در لباس شوخی، مخالف منصب نبوت نیست.

من فکر می‌کنم یکی از مسائل مبتلابه ما این است که به‌خاطر حکومت‌های استبدادی در تاریخ ایران، همیشه ما را از شادی منع کرده‌اند. حکومت‌ها چون نمی‌خواستند مردم زیاد بگو و بخند و جنبش و نشاط داشته باشند، احادیث و روایت قرآنی را هم در جهت منکوب کردن شادی تفسیربه‌رأی می‌کردند. متأسفانه درحال‌حاضر هنوز رسوب این طرز فکر در برخی از افراد وجود دارد. مثلاً بنده در همین حوزه‌ی هنری، زمانی جشنواره برگزار کردم. پس از پایان، فردی آمد در گوش من گفت: برای شما بهتر است گریه کنید تا بخندید. گفتم: ببخشید این حرف چیست؟ گفت: این تنبیه قرآنی است. من گفتم: بنده نمی‌دانم اگر چنین چیزی است، من بروم در شاخه‌ای دیگری فعالیت کنم، چون برای من مهم است مسائل دینی. پس از این پرس‌وجو کردم از روحانیون و فهمیدم در سوره‌ی توبه (اگر اشتباه نکنم)، خداوند به گناهکارانی که زندگی‌شان را صرف عیش‌ونوش و عشرت می‌کنند، می‌گویند: برای چه می‌خندید؟ برای شما بهتر است گریه کنید تا بخندید. این حرف خطاب به گناهکاران است. خطاب به اهل دین نیست، والا اهل بهشت همه باهم می‌خندند و به یکدیگر سلام می‌کنند. اصلاً از ویژگی‌های اهل بهشت خندان بودن و لبخند زدن است. بنده نمی‌گویم که همیشه و فقط باید خندید. گریه هم تسکین‌دهنده‌ی روح است، اما هرکدام جای خود را دارد.

* یکی از توصیه‌های رهبر انقلاب این است که زندگی شادمانه است و باید شادمانه هم بگذرد. چگونه می‌توان این شادمانی را در زندگی اجتماعی جاری کرد؟
متأسفانه در کشور ما مثل خیلی از کشورها، فرهنگ نشاط جمعی وجود ندارد. ما مردمی هستیم که فرهنگ عزای جمعی را خیلی خوب می‌شناسیم، اما شادی را نه. سال‌ها پیش با دوست عزیزمان جناب آقای علی کدخدازاده، یکی از روزنامه‌نگاران بنام و صاحب‌قلم، صحبت می‌کردیم. موضوع این بود که ما مردمی هستیم که ده روز محرم را در تمام خیابان‌های تهران عزاداری می‌کنیم، مثلا در نظر بگیرید جمعیتی را که از میدان آزادی تا میدان امام حسین عزاداری می‌کنند و هیچ حادثه‌ی ناگواری هم برای کسی اتفاق نمی‌افتد، اما حالا عکس این را در نظر بگیرید. فرضاً بازی دو تیم پرطرفدار فوتبال است و بزرگ‌ترین ورزشگاه ما که ورزشگاه آزادی است، اگر کامل پر شود، می‌شود صد هزار نفر جمعیت که تازه اندازه‌ی میدان آزادی تا سر خیابان بهبودی هم جمعیت نیست. آخر بازی دو اتوبوس آتش می‌زنند، آن‌قدر دعوا می‌شود بین هواداران که هفت هشت نفر تا دم مرگ می‌روند. بیست نفر زیر دست‌وپا می‌مانند. در آخر هم اگر سؤال کنی این کسی که به این وضع فجیع افتاده است، طرفدار تیم شکست‌خورده بوده است؟ می‌گویند نه، اتفاقاً تیمش برده است. بعد می‌پرسی چرا این شکلی شده‌ است؟ می‌گویند مثلاً ترقه آورده بترکاند، در مینی‌بوس منفجر شده، خودش و شش نفر دیگر زخمی شده‌اند. برای حل این موضوع نیاز به یک همت همه‌جانبه است؛ یعنی دولتمردان ما باید سرمایه‌گذاری و سیاست‌گذاری کنند. فکر می‌کنم یک عزم جمعی و یک سرمایه‌گذاری ملی باید باشد که مردم نیازمند هیچ‌چیز خاصی نباشند برای شاد بودن.

* مسئولیت اجتماعی یک طنزپرداز چیست؟
طنز بیان دلخواه‌ها نیست. یک وقت من سر سفره نشستم، غذاهای خوشمزه‌ای همسرم برایم فراهم کرده، تنم سالم است، بچه‌ام می‌خندد و تلویزیون هم برنامه‌ی خوبی دارد. در این آرامش چه‌جایی برای طنز هست؟ از چه می‌خواهید انتقاد کنید؟ اما یک وقت هست که شما وارد خانه می‌شوید، می‌بینید غذای مناسبی ندارید، بچه‌ها خانه را کن‌فیکون کرده‌اند، هوا بیش‌ازحد گرم است و خودتان هم کلی انتقاد نسبت‌به همه‌ی این شرایط دارید. طنز اینجا شکل می‌گیرد. زمانی که همه تحت شرایط مساوی در فشار اقتصادی و غیره هستند، در این موقعیت هنر طنزپرداز است که با ایجاد لبخند، شرایط را مدیریت کند. زمانی که شرایط کشور و جامعه مطلوب نیست، به‌شکل‌های مختلف می‌توان برخورد کرد. رفتارهای تروریستی، مبارزه‌ی مسلحانه، اغتشاش، بدگویی و انتشار شب‌نامه‌ها از این موارد هستند.
در این میان، طنزپرداز به‌عنوان کسی که خود طعم مشکلات را می‌چشد و در متن جامعه قرار دارد و با مردم زندگی می‌کند، اما برای اینکه به این تنش‌ها دامن نزند و باعث ناامیدی مردم نشود، شروع می‌کند به طنزآوری کردن و مشکلات را برای مردم قابل تحمل‌تر می‌کند. اتفاقاً طنزپردازی که باعث تشدید فشار بر مردم شود، طنزپرداز موفقی نیست. همین‌طور طنزپردازی که می‌آید و عذرخواهی می‌کند، طنزپرداز نیست، چون من طنز می‌نویسم که عذرخواهی نکنم؛ یعنی یک طنزپرداز در ابتدا توان خود را می‌بیند و خط‌قرمزها را می‌سنجد و آن حرفی را که در توان خود می‌بیند، می‌زند.
طنزپرداز در کشور باید به‌نحوی نقد کند که کسی احساس توهین نکند و همه هم معتقد باشند این آدم نیامده تیشه به ریشه‌ی نظام یا سازوکار کلی کشور بزند. این آمده این مشکلات را برطرف کند و خودش هم دارد از این مصیبت‌ها رنج می‌برد، اما با زبان طنز طرح مشکل می‌کند.

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

* شما در سال‌های مختلف و متمادی در شب‌های شعر ماه مبارک رمضان حضور و همچنین با رهبر انقلاب نیز ارتباط داشته‌اید. منش و رفتار رهبر انقلاب در مقابل ادبیات را چگونه می‌بینید؟
اینکه می‌خواهم بگویم تنها یک خاطره نیست، بلکه برای بنده یک الگوست. ما شاعران و نویسنده‌ها به یکدیگر کتاب هدیه می‌دهیم. من گاهی اوقات دوستی را می‌بینم می‌گوید فلان کتاب من را خوانده‌ای؟ می‌گویم بله، کلی هم لذت بردم. بعد به ذهنم فشار می‌آورم بیتی، مصرعی یادم بیاید یا یک سرفصلی از قصه‌اش بگویم که آن دوست باورش شود من کتابش را خواندم. واقعیت این است که خیلی وقت‌ها واقعاً نخوانده‌ام. چند وقت پیش با گروهی از دوستان خدمت آقا بودیم. تعدادی از دوستان نویسنده بودند و داشتند در مورد کتاب‌هایشان صحبت می‌کردند. یکی از دوستان داستان‌نویس بالغ بر چهل پنجاه کتاب از آثارش را آورده بود. با اینکه بنده دوست ایشان هستم، شاید تا به حال ده دوازده کتاب از ایشان بیشتر نخوانده بود. آن‌هم با این وقت آزادی که من دارم و هیچ مقام سیاسی یا اداری دیگری ندارد. آن دوست بنده، یک یک کتاب‌ها را برمی‌داشت تا معرفی کند به آقا. اما همین‌ که موضوع کتاب را می‌گفت، آقا می‌گفتند بله این کتاب را خوانده‌ام و توضیحاتی درباره‌ی محتوای کتاب می‌دادند. هر کتابی را که اسم می‌برد، آقا دلیل می‌آوردند که خوانده‌اند. حتی کتابی بود که در سال ۶۳، تنها ۱۲۰۰ نسخه از آن منتشر شده بود و خود نویسنده هم دیگر آن کتاب را نداشت، اما آقا آن را هم خوانده بودند و درباره‌ی آن تحلیل داشتند. این‌طور نبود که مثلاً به‌تعریف بگویند اتفاقاً شما همه‌ی کارهایت خوب است، بلکه تحلیل و توضیح داشتند.

یا خیلی از وقت‌ها که در شب شعر نشسته‌ایم، دوستمان روی سن رفته‌ و شعر خوانده است و بنده سرم را تکان داده‌ام، اما فکرم جای دیگری بوده است. وقتی هم شعرش را خوانده و پایین آمده است، گفته‌ام خیلی حظ بردم، خیلی خوب بود. ولی وقتی به انصافم رجوع می‌کنم، می‌بینیم حواسم زیاد نبوده است. تازه بنده که زیاد دغدغه‌ی جهانی ندارم و فکرم درگیر این است در راه بازگشت به خانه یادم نرود نان بخرم. اما رهبر این کشور با این همه دغدغه‌ی کشوری و امنیتی و جهانی، با آرامش در جلسه‌ی شعر می‌نشینند و درباره‌ی اشعار نیز دیدگاه‌های کارشناسانه ارائه می‌دهند. بنده شاید اگر این مسائلی که ایشان از آن مطلع هستند را بدانم، تا دو ماه اصلاً نتوانم غذا بخورم. اما این برای من اعجاب‌انگیز است که می‌بینیم تک‌تک بیت‌ها را ایشان با تمام وجود می‌شنوند. در جلسه‌ی شعر اتفاق می‌افتد لحظه‌هایی متوجه ظرایف و دقایق ابیاتی که در جلسه خوانده می‌شود، نیستیم یا چند بیت را هم متوجه نمی‌شویم، اما با خودمان می‌گوییم عیبی هم ندارد، مثلاً شعر ابوالفضل زرویی که شعر حافظ نیست، شعر حافظ را هم گاهی اوقات آدم می‌خواند دو خط وسطش را نمی‌فهمد. اما دیده‌ام در این جلسات شعر نیمه‌ی ماه مبارک رمضان، گاهی اوقات مثلاً یک جوان شهرستانی در حال خواندن شعری معمولی است، یک‌دفعه پچ‌پچ‌های می‌شود یا کسی می‌آید خبری به آقا می‌دهد و می‌رود، بعد آقا می‌گوید: ببخشید یک‌بار دیگر شما آن بیت را بخوانید. یعنی پس از یک روز روزه گرفتن و کار می‌بینید آقا کاملاً حواسشان به همه‌ی ابیات هست.

یک خاطره‌ی دیگر بسیار عجیب هم الآن یادم آمد. این را برای نمونه عرض می‌کنم که بدانید مداهنه نیست. سال ۸۵ شعری را خدمت رهبر انقلاب خواندم. شعر بلندی هم بود اتفاقاً. شعر کوتاهی نبود که با متوجه نشدن یک بیت، اتفاق خاصی رخ دهد. در ضمن اواخر جلسه هم بود و همه خسته بودند. در این شعر بیتی هست که در زمان سرودن آن متوجه این ایراد شدم، ولی چون شعر روزانه‌ای بود که در یک روزنامه‌ای چاپ می‌شد، با خودم گفتم کسی متوجه این ظرایف نمی‌شود. آن نکته این بود که «ی نکره» را نمی‌توان با «ی نسبت» یا «ی مصدری» هم‌قافیه کرد. این نکته را خیلی از دوستان شاعر هم نمی‌دانند. شاید حدود نود درصد این قاعده را ندانند. حالا من تازه با افتخار می‌گویم که این نکته را می‌دانم، ولی در آن مورد خاص چون کار روزانه بود و فرصت زیاد نبود، مته به خشخاش نگذاشتم و از آن عبور کردم. پس از انتشار هم به‌دلیل برهم نخوردن اجزای شعر، از اصلاح آن صرف‌نظر کردم. شعر درباره‌ی انتخاب یک مدیر جدید بود و در آن بیت چنین گفته بودم: «انتخاب شما ربوبی بود/ چقدر انتخاب خوبی بود». خوب اینجا ایراد قافیه دارد. «ربوبی» یعنی ربانی، پس آن مصرع دیگر باید «خوبی» باشد، یعنی خوب بودن. دقیقاً وقتی من این بیت را خواندم، تند هم داشتم می‌خواندم، آقا متوجه شدند و گفتند خوبی بود؟ گفتم بله و سریع ادامه دادم که آبرویم نرود، چون اگر مکث می‌کردم ایشان مجبور بودند توضیح دهند آن «ی» با این «ی» فرق دارد. خیلی از بچه‌هایی که آنجا بودند حتی متوجه این اشاره‌ای که ایشان کرد و بله‌ای که من گفتم برای حفظ آبرو نشدند.

یا خیلی اوقات آقا، وقتی شاعران در حال خواندن شعر هستند، قافیه‌ی ابیات را زودتر از شاعر حدس می‌زنند و می‌گویند. به‌نظرم این خیلی شجاعت و تسلط بر ادبیات می‌خواهد، چون ممکن است در صورت خطا، آبروی آدم برود. اما ایشان آن‌قدر تسلط بر ادبیات دارند که این کار را می‌کنند.

من از زبان کسانی شنیده‌ام که واقعاً در ادبیات حرفشان و نظرشان برای من سند است؛ کسانی که شاید از نظر ظاهری هیچ نسبتی با امام یا ولی نداشته باشند. اما همین افراد درخصوص شناخت آقا درباره‌ی موسیقی و ادبیات متفق‌القول هستند که ایشان در این زمینه واقعاً تافته‌ی جدابافته است. تعارف نیست. من به‌اندازه‌ی سواد خودم عرض می‌کنم. واقعاً هرکسی هم جز این بگوید، دارد بی‌انصافی می‌کند. نظرات ایشان هم در مورد موسیقی برای من خیلی جالب و جذاب بوده است، هم در مورد ادبیات. این دو مورد واقعاً سندیت دارد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 22 دی 1395  12:20 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

گفتگوباشهرام شکیبا

چهارده سال پیش، رهبر انقلاب در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا، با اشاره به اهمیت و جایگاه تفریح و شادمانی در اسلام فرمودند:

«من قبول ندارم کسی چهره‌ی اسلام را یک چهره‌ی خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌ هیچ وجه، اسلام این نیست… بنابراین، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنز آمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید.»

به گزارش شیربن طنز، برنامه‌ی «قند پهلو» یکی از برنامه‌های طنز صدا و سیما در سال‌ های اخیر است که با استقبال مخاطبین نیز همراه شده و رهبر انقلاب هم در حاشیه‌ی دیدار با شاعران سال ۱۳۹۳۳، از دست‌اندرکاران این برنامه تشکر کردند. از همین‌روی، علیرضا خورسند در سایت KHAMENEI.IR گفت‌و‌گویی با جناب آقای شهرام شکیبا، شاعر، طنزپرداز و از دست‌اندرکاران برنامه‌ی قند پهلو ترتیب داده است که در ادامه می خوانید :

* برنامه‌ی قندپهلو از جمله برنامه‌های موفق عرصه‌ی ادبیات بود که اتفاقاً رهبر انقلاب نیز از آن تشکر کرده‌اند. لطفاً بفرمایید ایده‌ی این برنامه از کجا آغاز شد و چگونه شکل گرفت؟
در حقیقت ایده‌ی برنامه‌ی قندپهلو برای من نیست. بنده و آقای فیض جزء آخرین نفراتی بودیم که به گروه اضافه شدیم. ایده از مدیر وقت شبکه‌ی آموزش، آقای دکتر قاسمی، بود و این طرح را داشتند که یک مسابقه‌ی مشاعره‌ی طنز برگزار شود. علی‌الظاهر این ایده مطرح می‌شود با تهیه‌کننده و آقای رفیع و این جمع به طرح چنین مسابقه‌ای می‌رسند. در حقیقت بنده هم فکر نمی‌کردم چنین‌کاری در تلویزیون مورد استقبال قرار بگیرد. حتی اگر نگاه کنید، دور اول برنامه، دکور ویژه‌ای نداشت و همه‌چیز دورهمی بود. ولی خوب این اتفاق افتاد و برنامه‌ی قندپهلو چهارده روز پخش شد، در شبکه‌ی آموزش که شاید شبکه‌ی پربیننده‌ای نبود در آن روزها و زمان پخش برنامه هم خیلی ویژه نبود.

پس از آن در دیدار شب ولادت امام حسن علیه‌السلام با آقا بود که ایشان واکنش نشان دادند به این برنامه. آقا در حال  راه رفتن بودند و هنگامی که بنده را دیدند، ایستادند. من فکر کردم با دوستان بغل‌دستی من هستند. آقای میرشکاک بود، آقای انسانی بود، حسین جعفریان و رضا برجی بودند. چند نفر از رفقای دیگر بودند. من فکر کردم حتماً مخاطب آقا این بزرگان هستند و با من کاری ندارند. اما بعد آقا گفتند: ما برنامه را می‌بینیم و احسنت به شما. حالا شاید لفظ دقیق ایشان را به‌خاطر نیاورم، اما یک کلام ملاطفت‌آمیزی و لطفی این‌چنینی ابراز داشتند. من فهمیدم برنامه دیده شده است. اتفاقاً آرام‌آرام دیدیم واکنش‌ها خیلی جالب است و در جامعه هم مردم دارند می‌بینند.

ما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم یک موضوع خنده‌آور که همراه با تفکر است تا این اندازه دیده شود. خب برنامه‌های دیگری وجود داشت و دارد که به هر طریقی می‌خواهند مردم را بخندانند. اما خنده‌ای که تفکر دارد، امری است که عارف و عامی از آن تمجید می‌کنند. هم مردم عادی و هم بزرگان در بالاترین مقام‌های فقاهتی پیرامون خنده‌ی موجه و با تفکر نظر داده‌اند. به‌هرحال استقبال از قندپهلو اتفاق شیرینی بود که برای من نیز غیرمنتظره بود.

گفتگوباشهرام شکیبا

* رهبر انقلاب بر اهمیت شادی و تفریح و وجود آن در جامعه تأکید می‌کنند. این تأکید از چه جایی سرچشمه می‌گیرد؟
طبیعتاً همه‌ی ما بسته به میزان ارتباطی که با موضوع دین داریم، باید پیروی کنیم از بزرگان دینمان. در این مورد دو نکته وجود دارد. یکی از ایرادهایی که برخی به‌ناحق گرفتند از علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام این بود که گفتند علی جوان است و دوم اینکه گفتند علی اهل شوخی است. این را باید توجه داشت که طنز در کلام عرب مرتبه‌ی بالایی داشته است؛ چنان‌که عرب‌ها می‌گویند: طنز در کلام مانند نمک در غذاست؛ یعنی اصلاً بدون طنز هیچ مزه‌ای ندارد. پس امیرالمؤمنین اهل شوخ‌طبعی بودند، پیامبر هم همین‌طور.

در این رابطه، آثار فاخری وجود دارد. کتابی وجود دارد به نام «لطایف‌الطوایف» که نویسنده‌ی آن، فخرالدین علی صفی است و انسانی اهل علم و آشنا به علوم دینی بوده است. همچنان‌که آقا سید نعمت‌الله جزایری، عالم بزرگ شیعه هم اثر «زَهرالربیع» را نوشته‌اند که به‌اشتباه عده‌ای آن را «زُهرالربیع» می‌گویند؛ کتابی که فراوان حکایت‌های طنزآمیز در آن آورده شده است. «لطایف‌الطوایف» با شوخ‌طبعی‌های پیامبر شروع می‌شود؛ لطایفی را که پیامبر به کار بردند می‌گوید، لطایف امیرالمؤمنین را می‌گوید و آرام‌آرام می‌آید تا سایر ذوات مقدسه. پیامبر بسیار شوخی می‌کردند. با امیرالمؤمنین هم خیلی شوخی می‌کردند. شوخی‌ها ممکن است برای زمان ما خیلی عجیب نباشد، ولی این نکته‌ی مهمی است. مثلاً یک مورد را عرض کنم من. پیامبر خرما می‌خوردند و هسته‌هایش را می‌گذاشتند جلوی امیرالمؤمنین. فرمودند به‌راستی بعضی‌ها خیلی خرما می‌خورند. مولا هم جواب دادند بله، بعضی‌ها خیلی خرما می‌خورند، ولی بعضی‌ها خرما را با هسته می‌خورند؛ یعنی در مقابل پیامبر هسته‌ی خرمایی نبود. ببینید این شوخی‌ها بوده و اصلاً فرمایش پیامبر بوده است. یا اینکه پیرزنی آمد پیش پیامبر و عرض کرد من به بهشت می‌روم؟ پیامبر فرمودند: شما با این چهره بهشت نمی‌روید. آن زن متغیر شد و حالش دگرگون شد. بلافاصله پیامبر فرمودند: مؤمنین با چهره‌ی جوانی‌شان به بهشت می‌روند. پیامبر فرمودند: من شوخی می‌کنم، اما چیزی جز حق نمی‌گویم. یعنی چه؟ یعنی در شوخی‌ام دروغ نیست، توهین نیست، در شوخی‌ام تحقیر یک شخص یا یک قوم نیست.

وقتی درباره‌ی سیرت و صورت پیامبر می‌نویسند، همه متفق هستند که ایشان چهره‌ی بشاش و خندان داشتند. من خیلی تعجب می‌کنم از مؤمنینی که انگار اصلاً لبخند روی چهره‌شان جا ندارد. بعضاً آدم‌های این شکلی را می‌بینیم، اما باید باور کنیم که کسانی که پیروان واقعی ائمه هستند، این‌گونه نیستند. ما هر سال در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان که خدمت حضرت آقا هستیم، حداقل در این شش هفت سالی که من حضور داشتم، همیشه بیشترین شوخی‌ها را از جانب ایشان می‌بینم. حتی بیشتر شعرای طنزپرداز دعوت می‌شوند. می‌بینم که همیشه تمام‌کننده‌ی شوخی‌ها خود ایشان هستند. یعنی وقتی یک شوخی درمی‌گیرد، معمولاً نقطه‌ی پایان شوخی خود حضرت آقا هستند و به اینجا می‌رسد که ایشان تمام می‌کنند شوخی را. حتی داستان‌هایی که به‌ضرورت تعریف می‌کنند همراه با شوخ‌طبعی است. امسال داستانی را تعریف کردند که اتفاقاً راجع‌به مرحوم استاد امیری فیروزکوهی و حضرت آقا بود و یک شوخی شاعرانه. این دیگر خیلی رندی می‌خواهد که وقتی شما شوخی می‌کنید، حواستان را جمع کنید، ببینید بچه‌های طنزپردازی که در جلسه حضور دارند، چه عکس‌العملی نشان می‌دهند. اتفاقاً ایشان همین کار را می‌کنند و حتی دوست دارند که واکنش فلان شخص را که اهل شوخی و شوخ‌طبعی است، ببینند که چگونه است.

این برای من شیرین است وقتی می‌بینم فردی که جایگاه و پایگاه مذهبی و سیاسی‌اش بالاترین جایگاه و پایگاه زمان است در عصر غیبت، برنامه‌هایی را که درباره‌ی طنز و شوخ‌طبعی است نگاه می‌کند و اگر به آن علاقه داشته باشد، آن را منعکس می‌کند و از کنارش نمی‌گذرد. گذشته از آنکه ایشان کاملاً راجع‌به موضوع شوخ‌طبعی نظر دارند. اینجاست که مسئولان باید تکلیف خودشان را بدانند.
شوخی در جامعه کارکردهای فراوانی دارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند شوخی فقط سوپاپ جامعه است و مرحوم گل‌آقا نیز این شوخی را می‌کرد و می‌نوشت سوفاف. خیلی اتفاقات مثبتی می‌افتد که شاید این مورد در مقام هشتم یا نهم کارکردهای شوخی قرار بگیرد. نشاطی که در جامعه توسط شوخی و خنده‌ی سالم به وجود می‌آید، سلامت روح و روان جامعه را به‌دنبال دارد.

شهرام شکیبا در دیدار با رهبر

* شما در جلسات شعر ماه مبارک رمضان هم حضور داشتید، آیا می‌توان مختصاتی از منش رهبر انقلاب پیرامون طنز ارائه داد؟
اسم نمی‌برم، یکی از دوستانمان بود که در جلسه اشتباهی در طنز داشت و هنگامی که شعرش را خدمت حضرت آقا خواند، از یک شخص که داخل جلسه نبود، نام برد. با آن شخص شوخی شد و آن شخص هم قطعاً ناراضی نبوده که با او شوخی شود. در تخفیف یک فیلم‌ساز داخلی در مقابل فیلم‌ساز خارجی نکته‌ای گفته شد. آقا کاملاً به این موضوع واکنش نشان دادند و گفتند: نکنید این کار را، از کسی که در اینجا نیست، نام نبرید. این نوع طنز را ایشان دوست ندارند. طنزی که شما از کسی نام ببرید و بخواهید مثلاً او را تخفیفش دهید و او حضور نداشته باشد. اما درعین‌حال اخوانیه‌هایی که راجع‌به علیرضا قزوه بود و ناصر فیض خواند، آقا هم شوخی کردند، خیلی هم شیرین بود.

برای آقا، ادب در کار و لحاظ کردن آن خیلی مهم است. این در مثال‌هایی که ایشان می‌آورند، مشخص است. به همین دلیل است که مثلاً از آثار آقای زرویی نصرآباد یاد می‌کنند یا مثلاً در سال‌های گذشته یک شعری خوانده شد که گورها  عمودی‌اند، دختران پسر شدند. در مصرعی گفته بود حاجیان حجر شدند. حضرت آقا خیلی جالب واکنش نشان دادند گفته بودند: نه آقا نگویید، این بی‌انصافی است. قریب به این مضمون که حاجی الآن در این شرایط می‌رود عربستان و برائت از مشرکین را اجرا می‌کند. این بی‌انصافی است که چنین عبارتی به ‌کار برده شود. این نشان‌دهنده‌ی دقت آقا در طنز است و دقیقاً همان معیاری که پیامبر فرمودند، از سوی ایشان رعایت می‌شود: شوخی کردن، اما غیر از حق چیز دیگری نگفتن. این به آن معنی نیست که آقا با انتقاد کردن مخالف هستند، نه اتفاقاً. مثلاً شعری را که چندین سال قبل محمدحسین جعفریان خواند، آیا از این شعر تندتر می‌شود گفت؟ نام آن عاشقانه‌های یک کلمن بود که آقا با ظرافتی گفتند این شعر را بدهید خوش‌نویسی کنند و بدهید به دوستان بنیاد. رفقای ما خیلی ساده‌انگارانه واقعاً دادند خوش‌نویسی کردند این شعر را و متوجه نشدند که ایشان دارد با چه طنز و طعنه‌ای صحبت می‌کند؛ یعنی خوش‌نویسی کنید بدهید دست برخی از آقایان که بفهمند درددل یک جانباز چیست؟ دوستان ما وجه ساده‌ی ماجرا را گرفته بودند، اما ایشان کاملاً رندانه، به‌معنی درستی که از این کلمه می‌شناسیم، پاسخ دادند.

از سوی دیگر، به فرم هم بسیار توجه می‌کنند. برای شما از چیزی که خودم تجربه کردم، بگویم. شاید دو بار تابه‌حال آقا خیلی کوتاه جملاتی را به بنده گفته‌اند، اما در همین مکالمه‌ی کوتاه هم ایشان گفتند من خیلی خوشم می‌آید که شما به وزن شعر دقت می‌کنید؛ یعنی توجه به محتوا در عین رعایت کردن ظاهر و قواعد و فرم است که معنا دارد.

با توجه به مجموع این رفتارها و واکنش‌های حضرت آقا که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم پیرامون طنز انجام داده‌اند، می‌توان مشخصات طنز مقبول و مورد نظر ایشان را ترسیم کرد و به نظرم این امر نیاز است تا صورت بگیرد.

* ظرفیت و استعداد زبان فارسی در شوخ‌طبعی و طنز به چه‌میزان است؟
بدون تعصب اگر بخواهم بگویم ظرفیت زبان فارسی برای شوخ‌طبعی بسیار بالاست. البته مقدار زیادی از این ظرفیت به زبان عربی بازمی‌گردد. به همین دلیل، اگر به افرادی که به این دو زبان مسلط هستند، دقت کنید، درمی‌یابید که استعداد شوخی و طنز فوق‌العاده‌ای دارند. جناب آقای زرویی نصرآباد مقاله‌ای سال‌ها پیش پیرامون روحانیون طنزپرداز در یکی از سالنامه‌های گل‌آقا نوشتند که این امر در آن مقاله مشهود است.
ما حتی می‌بینیم که ذوق عامه هم به این سمت میل می‌کند. ضرب‌المثل‌های ما همیشه رنگی از شوخ‌طبعی دارد. زبان فارسی سرشار از ظرفیت‌های گوناگون است برای شوخی‌سازی. ما در برنامه‌ی قندپهلو قریب به سی برنامه پیرامون  استعداد زبان فارسی در شوخ‌طبعی صحبت کردیم. بیشترین احاطه را به ظرفیت‌های زبانی، حافظ دارد. برای همین است خیلی‌ها می‌گویند حافظ بزرگ‌ترین طنزپرداز ماست، درحالی‌که شعرش را جدی گفته و ما هم خیلی جدی می‌خوانیم، ولی هنگامی‌که ظرفیت‌های طنزآمیز کلامش اخذ می‌شود، می‌بینیم چه دنیا و چه دریایی است. سلطان استفاده از ایهامِ تناسب در ادبیات فارسی، حافظ است. ما اگر بتوانیم این‌گونه استفاده کنیم، خودبه‌خود کلام‌مان دوپهلو می‌شود، کلام‌مان دو معنا می‌یابد و این اصلاً جزء خواص طنز است. سال‌ها پیش مرحوم سید حسن حسینی در نخستین جشنواره‌ی طنز دانشجویان، درباره‌ی زبان شعری حافظ و ظرفیت‌های طنز زبان فارسی سخنرانی کردند و به همین موضوع اشاره داشتند.

رفیع و شکیبا در دیدار با رهبر

* زبان فارسی در تعامل و در مقابل زبان‌های بیگانه قرار گرفته و نیاز است تا این ظرفیت طنز به عموم مردم و جامعه منتقل شود. چگونه می‌توان این ظرفیت را به مردم معرفی کرد؟
متأسفانه این مواجهه اتفاق افتاده است. من بعضی‌اوقات که در خیابان قدم می‌زنم یا در تاکسی هستم و مکالمه‌های دو جوان را می‌شنوم، باورم نمی‌شود که فارسی‌زبان یا ایرانی هستند. ما واقعاً نیاز داریم تا همه‌ی ظرفیت‌های زبان فارسی به جوانان معرفی شود. بنده اصلاً قصد تعریف از خود را ندارم و در ابتدا نیز گفتم کمترین سهم را در برنامه‌ی قندپهلو داشتم، ولی واقعیت ماجرا این است که برنامه‌هایی از این دست می‌تواند کمک کند و متأسفانه باید بگویم که در تلویزیون، ادبیات فارسی جایگاه مناسبی ندارد. به‌دلیل مشکلات مالی و غیره، دو برنامه‌ی قندپهلو و مشاعره که تنها برنامه‌های ادبیات تلویزیون بودند، تعطیل شده‌اند.

بااین‌حال به نظرم می‌رسد که ضروری است تا در فضای مجازی کاری صورت بگیرد و یک گروه متخصص وارد این عرصه شوند و تولید محصول کنند. این‌ کار هم با دستورالعمل و بخشنامه و این قبیل کارهای اداری انجام نمی‌شود. ما باید در بعضی مواقع اسم‌مان نباشد، اما رسم‌مان باشد.

نسل جوان ما با ادبیات بیگانه نیستند. کلی ادیب درجه‌یک داریم. جوانانی که متولد دهه‌ی شصت و هفتاد هستند، ولی ادیب هستند. ما می‌توانیم از این‌ها استفاده کنیم و فضای مجازی را کمی شوخ‌طبعی‌اش را بیاوریم به‌سمت ادبی‌تر شدن. اگر این اتفاق بیفتد، در کف جامعه هم این اتفاق رخ خواهد داد. به نظرم فرهنگستان نیز نیاز است ورود پیدا بکند و تولید برنامه کند. ببینید جبهه‌ی مقابل ما چقدر هزینه صرف می‌کند تا این زبان و این فرهنگ را خراب کند. نیاز است ما هم دفاع کنیم و تولید داشته باشیم، اما متأسفانه سرعت و کیفیت ما پایین است. این امر واقعاً نیاز به یک مشارکت جدی در نهادهای کشور دارد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 22 دی 1395  12:23 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

گفتگوباحمیدرضاخزایی

در تاریخ اول دی ماه ۱۳۷۱، رهبر انقلاب با گروه ورزش و سرگرمی صدای جمهوری اسلامی ایران دیدار  کردند. موضوع اصلی این دیدار جایگاه تفریح و خنده در اسلام و جامعه‌ی اسلامی بود. موضوعی که شاید برای بسیاری پوشیده باشد. رهبر انقلاب در این دیدار، توصیه‌های مهمی را در جهت تولید برنامه‌های مفرح و شاد، به مدیران و دست‌اندرکاران گروه ورزش و سرگرمی بیان کردند. از جمله نکات مهم این دیدار، اشاره و تقدیر رهبر انقلاب از نخستین برنامه‌ی طنز تولیدی پس از انقلاب، برنامه‌ی نام آشنای «صبح جمعه» بود.

به گزارش شیرین طنز، علیرضا خورسند در پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در دومین بخش از پرونده‌ی خنده و طنز، با هدف بازخوانی این دیدار و دلیل حمایت رهبر انقلاب از برنامه‌های طنز، با جناب آقای حمید رضا خزایی، قائم‌ مقام اسبق معاونت صدای رسانه ملی و از حاضران در آن دیدار گفت‌وگویی انجام داده است.

حمید رضا خزایی

* رهبر انقلاب در سال هفتاد دیدارهایی با دست‌اندرکاران رادیو داشتند. دلیل این دیدارها چه بود؟
حدود دو الی سه سال قبل از این دیدار، زمانی که حضرت آقا رئیس‌جمهور بودند، یک روز صبح به‌صورت هماهنگ‌نشده تشریف آوردند ساختمان رادیو. بنده آن زمان به‌عنوان مدیر تولید در رادیو فعالیت می‌کردم و جناب آقای محمدعلی ایزدی مدیر وقت رادیو بودند. تقریباً ساعت هشت صبح بود که حضرت آقا تشریف آوردند و ضمن بازدید از ساختمان رادیو و استودیوهای تولید، با کارمندان نیز صحبت کردند.

آقا توصیه‌هایی داشتند، مثلاً درباره‌ی نمایش‌ها و برنامه‌های رادیو. فرصت کم بود و نمی‌توانستند همه‌ی نکات و نظرهایشان را بیان کنند. از سوی دیگر آقا می‌خواستند صحبت بچه‌ها و عوامل را هم بشنوند. در پایان آن بازدید که تقریباً حوالی اذان ظهر بود، حضرت آقا فرمودند من با همه‌ی شما صحبت دارم و می‌خواهم حرف‌های شما را هم بشنوم. پس از آن بازدید بود که ما و بچه‌های رادیو متوجه اهمیت کارمان شدیم و متوجه شدیم که آقا تا چه‌اندازه به برنامه‌های رادیو اشراف دارند و از آن‌ها مطلع هستند.

همان‌طور که عرض کردم، حضرت آقا فرمودند در دیدارهایی جداگانه به‌صورت مفصل هم نظرات خود را می‌گویند و هم صحبت‌های بچه‌ها را می‌شنوند. این وعده‌ی دیدار مصادف شد با رحلت حضرت امام و پس از آن، رهبری حضرت آقا. یعنی دو سال و نیم وقفه اتفاق افتاد.

* دیدار با چه بخش‌هایی صورت می‌گرفت؟
آقا گروه‌های مختلف رادیو را دعوت می‌کردند. فکر می‌کنم در زمان تصدی آقای زورق در رادیو بود. در آن زمان ما هفت یا هشت گروه برنامه‌ساز داشتیم: اجتماعی، تاریخ و دفاع مقدس، ورزش و سرگرمی، کودک و نوجوان و غیره. فکر می‌کنم همه‌ی این گروه‌ها را حضرت آقا دعوت کردند و با آن‌ها صحبت کردند. این گروه‌ها در قالب بیست یا سی نفر به خدمت حضرت آقا می‌رسیدند و آقا مفصلاً با آن‌ها صحبت می‌کردند. بنده به‌خاطر دارم که قبل از هر دیدار، آقا مطالبشان را در یک کاغذ نوشته بودند و اتفاقاً مطالب خیلی هم مفصل بود. یعنی آقا واقعاً نکته داشتند درباره‌ی برنامه‌ها و این مسئله نشان می‌داد رادیو را دنبال می‌کنند.

* در میان دیدارها، دیدار با گروه ورزش و سرگرمی متمایز شد. دلیل این امر چه بود؟
آقا در همه‌ی دیدارهایی که با گروه‌ها داشتند، نکات خیلی مهمی فرمودند، نه اینکه فقط دیدار ورزش و سرگرمی مهم باشد. مثلاً آقا در دیدار با گروه معارف، از اذان و نوع آن و تعبیری به نام اذان گلدسته‌ای استفاده کردند و گفتند سعی کنید چنین اذان‌هایی پخش شود. اذان‌هایی مثل مرحوم آقاتی و اذان آقای صبحدل. اتفاقاً شاید جالب باشد که ما تا آن زمان به‌خاطر مشکلاتی نمی‌توانستیم اذان مرحوم مؤذن‌زاده را پخش کنیم، اما همان جلسات باعث شد که این اذان بسیار زیبا اجازه‌ی پخش بگیرد. آقا همچنین توصیه‌ی بسیار مهمی برای تولید داشتند و آن این بود که باید به ظاهر و فرم برنامه‌ها توجه کرد. حتی آقا درصد دادند و گفتند ما باید برای یک برنامه چهل درصد به محتوا توجه کنیم و شصت درصد به اجرا. این شاید برخلاف آن چیزی باشد که برخی فکر می‌کنند و همه‌ی توجه و تلاش خود را صرف محتوا می‌کنند. آقا گفتند اهمیت اجرا و ظاهر از محتوا هم بیشتر است.

اما دلیل اینکه دیدار با گروه ورزش و سرگرمی با دیگر دیدارها متمایز شد این بود که گروه ورزش و سرگرمی در یک دوران تحول و گذار بود. قبل از انقلاب افرادی که در این گروه کار می‌کردند بسیار کارکشته بودند، اما بعد از انقلاب نسلی از جوانان وارد این گروه شدند. پس از انقلاب آقای شیشه‌گران، که آن زمان جوانی مستعد بودند، تصمیم داشتند برای تولید برنامه، گروهی از افرادی که قبل از انقلاب فعالیت می‌کردند، دوباره به عرصه‌ی فعالیت بازگردانند. این موضوع شاید نیاز به اجازه داشت. جواب آقا این بود که از افرادی که توانمند هستند و هنر دارند و با انقلاب دشمنی ندارند، استفاده شود تا حرف انقلاب زده شود. همین اجازه باعث شد تعدادی از هنرمندان توانمند به سازمان بازگردند. یکی از این عزیزان مرحوم نوذری بودند که به رادیو برگشتند. واقعاً ایشان خیلی توانمند بودند. وقتی دوستان و به‌خصوص آقای شیشه‌گران مقدمات حضور دوباره‌ی ایشان را فراهم کردند، بنده یادم است که ایشان در جلسه اشک ریختند و گفتند این بچه‌های رادیو مثل بچه‌های خودم هستند و ما هرچه در توان داریم، برای مملکت و ملت خودمان ارائه می‌کنیم. واقعاً هم خیلی خوب کار کردند. حتی بعدها حضرت آقا نامه‌ای برای آقای نوذری نوشتند و از او برای اجرای برنامه‌هایشان تشکر کردند. در چنین فضا و جوی این دیدارها شروع شد و اهمیت آن از چنین مسائلی نشئت گرفت.

* رهبر انقلاب در این دیدار، تفریح و خنده را یک امر ضروری بیان کردند. دلیل این امر چه بود؟
این موضوع فقط از یک ذهن هوشمند می‌تواند بربیاید. بالأخره جامعه‌ی ما چون جامعه‌ای دینی است، به‌نوعی این موضوع القا می‌شود که غم و عزا در جامعه بیشتر از خنده و شادی اهمیت دارد. بررسی‌های روان‌شناختی انجام‌شده نشان می‌دهد ما نیاز به تفریح و سرگرمی و نشاط داریم. ما هم به این نتیجه رسیده‌ایم که اگر جامعه‌ی ما بخندد و شاد باشد، عمر طولانی‌تری می‌کند و ده‌ها نکته‌ی مثبت دیگر برای جامعه اتفاق می‌افتد. لذا حضرت آقا می‌گفتند چرا در فیلم‌ها ناامیدی و یأس و مشکلات را پخش می‌کنید، مردم را ناراحت می‌کنید و اعصابشان را مکدر می‌کنید. ایشان همیشه توصیه می‌کنند که یکدیگر را نقد کنید و از قالب طنز استفاده کنید، منتها نقد منصفانه باشد و توهین نکنید. یکی از مسائلی که آقا مطرح کردند این بود که لهجه‌ها را مسخره نکنید و به اقوام توهین نشود.

* چرا رهبر انقلاب به یک برنامه‌ی طنز در رادیو آن اندازه توجه داشتند؟
این خیلی نکته‌ی مهمی است و باید به آن توجه کرد. برنامه‌ی صبح جمعه نخستین برنامه‌ی طنز پس از انقلاب بود. کاری که روی خط‌قرمزهای آن زمان حرکت می‌کرد و انتقاد می‌کرد و اتفاقاً مردم را می‌خنداند. روی این برنامه خیلی فشار بود و دولت و نهادهای مختلف به‌محض انتقاد، واکنش نشان می‌دادند. یادم می‌آید یک قسمت از همین برنامه‌ی صبح جمعه یک روز قبل از پخش حذف شد و ما مجبور شدیم در همان فرصت باقی‌مانده، با استفاده از آرشیو سال‌های قبل، یک برنامه‌ی جدید بسازیم و همان را پخش کنیم و اتفاقاً کسی هم متوجه آن نشد.

آقا نسبت‌به برنامه‌ی صبح جمعه خیلی اهمیت نشان‌ دادند و در آن دیدار صحبت‌هایی انجام دادند که مشخص بود به‌دقت این برنامه را بررسی کرده‌اند و حتی درباره‌ی شخصیت‌های داستانی این برنامه هم صحبت کردند. مثلاً شخصیتی بود در این برنامه به نام آقای ملون و آقا به این شخصیت هم گریز زدند. همچنین از دست‌اندرکاران این برنامه و شخص آقای نوذری تشکر کردند.

باید این را گفت که اگر حمایت آقا از این برنامه نبود، احتمال تعطیلی و ادامه نیافتن آن به‌دلیل فشار‌های بیرونی، بسیار بالا بود. حتی ممکن بود با تعطیلی این برنامه، سیر تولیدات طنز تغییر کند و راه برای بقیه‌ی تولیدات ناهموار شود. اما آقا از این برنامه حمایت و از آن تعریف کردند. پس از این بود که یک برنامه‌ی طنز دیگر با نام «عصرانه» به تولیدات رادیو اضافه شد که آقای کاردان در آن درخشیدند و رفته‌رفته برنامه‌های طنز دیگر در صداوسیما شکل گرفتند و تولید شدند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 22 دی 1395  12:25 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

گفتگو بامهران رجبی

مهران رجبی را همه می شناسند. مهربان، صمیمی و دوست داشتنی است. اغلب او را در سریال های طنز دیده ایم و دوستش داریم. او امسال هم با یکی از سریال های ایام عید نوروز به نام «هفت سین» مهمان خانه های ما خواهد شد تا مانند همیشه لبخند بر لب های مردم بنشاند.

جالب است بدانید که مهران رجبی در فیلم ها و سریال هایی که بازی می کند بسیار طناز و شوخ طبع است، اما در مصاحبه بسیار جدی حرف می زند، ناگفته نماند که رگه های طنز موجود در کلامش در لابلای حرف هایش وجود دارد و هر قدر هم که جدی باشد، باز همان مهران رجبی شوخ و طنازی است که او را از دریچه رسانه ملی می شناسیم و دوستش  داریم.

با او درباره سبك زندگي‌اش و اينكه چه گونه زندگي‌اي را دوست دارد به گفتگو نشسته‌ايم.

شما در زندگی شخصیتان چقدر به تجملات اهمیت می دهید؟

من آدم تجملاتی نیستم و غالبا ساده زندگی می کنم. فقط در این حد به ظاهر خودم و زندگیم می رسم که نگویند شلخته ام. بنابراین تجمل به معنی مرسوم کلمه را زندگیم ندارم. اما البته باید بررسی کرد که تعریف تجمل چیست؟ چون بسیاری از مواردی که امروز در جامعه ما تجملات نامیده می شود، در دایره تجمل نمی گنجد.

متوجه منظورتان نمی شوم.

ببینید بسیاری از چیزهایی که تجمل نامیده می شوند، فقط تغییر در سبک زندگی مردم هستند. اما چون با زندگی دوران گذشته خیلی فرق دارد برخی آنها را تجمل می نامند. خب ما که بچه بودیم اغلب خانواده ها در یک اتاق زندگی می کردند و زندگی ساده ای داشتند.

اما حالا به نسبت آن زمان خانه ها بزرگ شده اند. مثلا ما 5 نفر بودیم که در یک اتاق زندگی می کردیم و اصلا هم مثل مردم امروز فکر نمی کردیم زیر خط فقر هستیم! بسیار هم از زندگیمان راضی بودیم و خدا را شکر می کردیم.

پس شما جامعه امروز ما را متجمل نمی دانید؟

نه در حال حاضر خانه ها زیباتر شده اند. روش زندگی عوض شده و مردم در قالب تازه ای زندگی می کنند. خب وقتی شکل زندگی عوض شود و خانه ها بزرگ شود، بچه ها هم اتاق خواهند داشت. خب اینکه فضایی داشته باشند برای خودشان و نزدیک به سنشان چه ایرادی دارد؟ ایراد که ندارد هیچ، اتفاق خیلی خوبی هم هست. شما این را بگذارید پای اینکه دست و بال مردم بازتر شده است، خدا را شکر دستشان به دهانشان می رسد و می توانند زندگی بهتری برای خودشان فراهم کنند.

اما نمی توانیم از این مسئله بگذریم که عده ای هم تجملاتی هستند….

بحث آن عده ای که می گویدد با مردم متفاوت است. آنها در حد اغراق آمیزی به تجملات می پردازند و به دنبال این هستند که همه چیزشان را به رخ مردم بکشند. یا مثلا مهمان که دارند طوری پذیرایی کنند و رفتار کنند که خیلی خاص و شاهانه به نظر برسند. اما این افراد تعدادشان خیلی کم است. عموم جامعه امروز ما فقط خانه و زندگی زیبایی دارند که این هم خیلی طبیعی است، همه دوست دارند خانه شان زیبا باشد.

مهران رجبی

حرف شما منطقی است. اما این روند زیبا کردن خانه ها شتاب گرفته است. شما می گویید که مردم اوضاع اقتصادی بهتری دارند و به فکر این تغییرات افتاده اند. اما خیلی ها می گویند رسانه ها و بیش از همه تلویزیون در تسریع این روند تاثیرگذار بوده اند. نظر شما چیست؟

با این حرف موافق نیستم. سریال ها اگر با هدف ورود تجمل به زندگی مردم ساخته شوند می توان چنین ایرادی را به آنها وارد کرد. اما اینطور نیست و فیلم ها و سریال ها روی خط داستانی مستقیم خودشان حرکت می کنند.

مثلا وقتی داریم زندگی یک قاچاقچی بزرگ را نشان می دهیم نمی شود به کوچه پس کوچه های باریک محله های قدیمی تهران رفت، چون در این صورت داستان برای مردم غیرواقعی شده و باورپذیری اش را از دست می دهد. چون چنین شخصی باید قطعا در یک خانه خوب و بزرگ با تجملات آنچنانی زندگی کند.

یعنی تمام این اتفاقات منوط به فیلمنامه است و نمی توان سریال ها را در ورود تجملات به جامعه مقصر دانست؟

مسلما! در یک سریال زندگی همه مردم روایت می شود. از قشرها و طبقه های مختلف. خب همان طور که در جامعه قشرهای مختلف داریم، باید در سریال هم داشته باشیم. برای همین واقعی نشان دادن است که تهیه کننده مجبور می شود گاهی یک خانه ای را اجاره کند که هزینه هر روز اجاره آن مثلا می شود 5 میلیون تومان! خب اگر ناگزیر نباشیم که این کار انجام نمی شود.

قبل از انجام مصاحبه فکر می کردم شما هم مثل اغلب افراد بگویید مردم ما متجمل شده اند.

نه اصلا چنین عقیده ای ندارم. مردم خوب، مهربان و دوست داشتنی ما متجمل نیستند. خدا را شکر می کنم که شرایطشان بهتر شده است و می توانند خانه و زندگی زیباتری داشته باشند. امیدوارم روز به روز هم شرایط بهتری داشته باشند و بتوانند خانه های زیباتری داشته باشند.

مردم هم همیشه شما را دوست داشته اند و بازی های زیبایتان را در سریال های مختلف دنبال کرده اند. این روزها مشغول کار تازه ای هم هستید؟

بله. مشغول بازی در سریال «هفت سین» هستم که به کارگردانی یدالله صمدی بوده و در ایام عید نوروز از شبکه 5 سیما پخش می شود.

دیگر بازیگران این فیلم چه کسانی هستند؟

بازیگران خوبی مثل سیروس گرجستانی، فردوس کاویانی، ستاره اسکندری، شهره سلطانی، جواد عزتی، محسن افشانی، مهران رجبی، کیانوش گرامی، سمیرا حسن پور، سیما خضر آبادی، روح الله مفیدی، آریا صادقی، افشین نخعی ، سیاوش چراغی پور و … در این سریال بازی می کنند.

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 22 دی 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

وحید حاج سعیدی یکی از روزنامه نگاران و طنز نویسان استان گلستان است که مطالب طنز و اجتماعی  ایشان در تعدادی از نشریات کشوری و استانی منتشر می شود. این طنز نویس گلستانی که البته اصالتی گیلانی دارد دانش آموخته زبان انگلیسی از دانشگاه ارومیه است. وی کار در عرصه مطبوعات را از سال ۱۳۷۶ و با نشریه “امانت” در ارومیه آغاز کرد و در طی این سالها طنز نوشته ها، مقالات و یاداشت های زیادی را در نشریات کشوری و استانی به چاپ رسانده است.

در حال حاضر نیز ایشان با نشریات کشوری چون اطلاعات، کلید، زمزمه، کودک، مجلات رشد، خانه خوبان، بعد پنجم، طنز و کاریکاتور و چندین نشریه استانی نظیر آهنگ، ژیوار، مهتاب مرکزی، ولایت قزوین، سیمره لرستان، پیام آمل، سرزمین جم، صبح کرمان، کسب و کار گلستان و … ارتباط مستمر دارد. از وی تا کنون بیش از ۸۵۰ اثر در قالب طنز، داستان کوتاه، مقالات و یادداشت های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و ترجمه مقالات علمی در روزنامه ها و هفته نامه های سراسر کشور به چاپ رسیده است.

وی همچنین سه کتاب به نام های « زیر خط طنز» ، «داستان های کوتاه» و «نامه نگاری بین المللی» به رشته تحریر در آورده است. ایشان در طول این سال ها رتبه های زیادی در جشنواره های مطبوعات کسب نموده است که از مهم ترین آنها می توان به رتبه اول بخش طنز جشنواره فرامرزی مطبوعات کشور، رتبه دوم جشنواره طنز مطبوعات سراسر کشور، رتبه اول داستان کوتاه فرهنگیان سراسر کشور و همچنین رتبه دوم جشنواره طنز مطبوعات غرب کشور و جندین رتبه برتر در جشنواره های مطبوعات استانی اشاره کرد. وی همچنین در سال ۹۱ به عنوان «معلم نمونه کشور» برگزیده شد.

وحید حاج سعیدی

به منظور آشنایی بیشتر با این نویسنده و بررسی جایگاه طنز در مطبوعات، گفتگوی اختصاصی سایت شیرین طنز با ایشان را، در ادامه بخوانید :
– آغاز سخن؛ چرا طنز؟!
همان طور که مستحضرید هر نشریه، سایت یا پایگاه خبری از بخش ها و ستون های مختلفی تشکیل شده که هر قسمت مخاطب خاص خود را داراست. مسلماً برخی صفحات و نوشته ها نظیر مطالب ورزشی یا حوادث بیش از ستون های تحلیلی یا سیاسی خواننده دارند. اما به نظر بنده “طنز”، فصل مشترک همه خوانندگان نشریات با هر سلیقه و سطح سواد است و اکثر خوانندگان نشریات به خواندن ستون طنز علاقه دارند. بنابراین با این زبان، امکان برقراری ارتباط با همه سلایق و تفکرات امکان پذیر است و شما می توانید حرف دلتان را به گوش همه برسانید.

– مفهوم طنز
طنز واژه‌ای عربی است و در واژه به معنای مسخره کردن، طعنه زدن ، عیب کردن ، سخن به رموز گفتن و به استهزا از کسی سخن گفتن است. معادل انگلیسی طنز satire است.طنز از اقسام هجو است اما فرق آن با هجو این است که آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست. در حقیقت طنز معمولا مقاصد اصلاح طلبانه و اجتماعی دارد.
به عبارتی طنز ، هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به ‌نظر می‌رسند ، آشکار می سازد و این خود مایه خنده می‌شود.
طنز علی رغم داشتن ظاهر ملایم و آراسته دارای باطنی برنده و انتقادی است و نوعی آگاهی بخشی پنهان و تنبیه خفیف نیز در دل آن نهفته است. طنزپرداز با بزرگنمایی‌ عیوب یک ساختار و یا برنامه های نامناسب، در صدد آگاهی دادن به جامعه و در درجه اول به برنامه ریزان این قبیل ساختارها می باشد. موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی و … از جمله موضوعاتی هستند که می توان از طریق مقوله طنز آنها را مورد کنکاش و بررسی قرار داد و در صدد بهبود اوضاع کلی اجتماع برآمد. در واقع طنز نگاهی تیز بینانه و معنا دار به رویداد ها و چالش های جامعه است که در قالب شوخی و مطایبه بیان می شود و انتظار بازخوردی جدی و معنادار از آن می رود.

– طنز در نشریات مکتوب و مجازی
با وجود تلاش های گسترده ای که از سوی طنز نویسان بزرگ کشور در سال های اخیر صورت گرفته است، طنز هنوز به جایگاه واقعی خود در جامعه – علی الخصوص نشریات – نرسیده است. شاید به دلیل وجود نگاه ریز بینانه و منتقدانه طنز پرداز،که معمولاً باید زود تر از دیگران از عیب ماجرا آگاه شود، بسیاری آن را بر نمی تابند و طنز را با هجو و تمسخر دیگران برابر می دانند. در صورتی که هدف از نگارش طنز انتقاد و هدف از نگارش هجو انتقام است و ملایم ترین و مدنی ترین شیوه اعتراض به ساختار یا تفکر معیوب است. طنز نویس در صدد حل مشکلات است و هجو نویس در صدد ایجاد مشکل است. در واقع باید نگاه جراید به مقوله طنز تغییر پیدا و شاهد ورود بدون ملاحظه طنز سالم در نشریات باشیم.

– جایگاه طنز در مطبوعات کشور
جایگاه طنز در مطبوعات سراسری کشور جایگاه پررنگ و ثابتی نیست و تعداد نشریاتی که ستون طنز ثابت روزانه دارند، از تعداد انگشتان دو دست فراتر نمی رود و به جز یکی دو نشریه بقیه حتی ستون ثابت روزانه نیز ندارند و هر از گاهی به انتشار طنز می پردازند. این ماجرا در نشریات استانی هم حکایت خودش را دارد و با وجود جذاب بودن و پرخواننده بودن طنز در نشریات، اکثر نشریات استانی تمایلی به چاپ مطالب طنز آمیز ندارند و حتی برخی از آنها با وجود داشتن پیشنهاد از سوی طنز نویسان، بعد از چاپ اولین مطلب طنز، از چاپ مطالب بعدی در هفته های بعد منصرف می شوند!

– طنز در جشنواره ها
دردمندانه بی مهری به طنز محدود به نشریات و رسانه های نمی شود و در جشنواره ها نیز این نقصان دیده می شود. در جشنواره های استانی و حتی جشنواره های کشوری نظیر جشنواره رسانه و اعتیاد، رسانه و ترافیک ، رسانه و محیط زیست ، رسانه و … امکان رقابت در بخش های خبر، گزارش ( گزارش خبری، تحلیلی، توصیفی) ، مقاله، سر مقاله، یادداشت، نقد، عکس، طرح و تیتر، کارتون، کمیک استریپ، کاریکاتور و … وجود دارد و تنها بخشی که در این جشنواره ها به چشم نمی خورد طنز مکتوب است! البته این همه ماجرا نیست چرا در جشنواره هایی که طنز نیز جزو موارد رقابت بود، (مثل جشنواره مازندران و کردستان) به دلایل مختلف در حین داوری یا شاید هم بعد از داوری یا قبل از داوری از بخش رقابت خارج شد! حال اینکه چرا مجریان جشنواره ها که قطعاً باید افرادی رسانه ای و مطبوعاتی باشند از ورود به حوزه طنز و گنجاندن این بخش در جشنواره ها سرباز می زنند سوالی است که گردانندگان جشنواره های مطبوعات پاسخگو باشند. شاید یک دلیل عمده آن عدم رغبت و اقبال عمومی اصحاب جراید و مدیران مسئول نشریات نسبت به طنز باشد که ثمره آن، بی اعتنائی و بی توجهی به طنز مکتوب در جشنواره های مطبوعات است. امید است بزرگان عرصه طنز کشور در قبال این سیاست سکوت نکنند و مدیران مسئول نشریات معتبر نیز موضع جدی تر و آگاهانه تری در قبال طنز اتخاذ کنند و با بازی دادن این ژانر در مطبوعات، زمینه های شکوفایی استعداد های جوانان و پویا شدن این مقوله در فرهنگ کشور فراهم شود.

– وکلام آخر …
در خاتمه ضمن آرزوی سلامت و تندرستی برای همه مسئولین دلسوز نظام که هر ازگاهی با زبان طنز از آنها انتقاد می شود و سایر همشهریان عزیز که همواره به حقیر ابراز محبت داشته اند، امیدوارم بنده و سایر دست اندرکاران نشریه را از نظرات ، انتقادات و پیشنهادات سازنده خود بی بهره نگذارند و ما نیز در این مسیر بتوانیم بخشی از نیاز های فرهنگی کشور را برآورده سازیم.
به امید آن روز

سید علی روح الامین- شیرین طنز

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 23 دی 1395  7:58 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

ابوالفضل زرویی می‌گوید: مردم در نشست‌های عمومی ترجیح می‌دهند کارهای سبک‌تر بشنوند که به تفکر نیاز ندارد؛ به  همین دلیل خیلی از دوستان طنزپرداز در نشست‌ها موج خود را با خواسته مخاطب تنظیم می‌کنند که این باعث افت کارهای‌شان می‌شود.

به گزارش شیرین طنز، این طنزپرداز پیشکسوت در گفت‌وگو با ایسنا، پیشینه‌ای از شکل‌گیری نثری که آن را «نثر بچه باحال» می‌خواند، عنوان کرد و گفت: این نثر از ۲۰ سال پیش در نشریات نوجوان شکل گرفت، به سرعت فراگیر شد و همه از آن استقبال کردند، این نثر خودمانی است، کلمات و جملات آن شکسته می‌شود، جدی نیست و به طور کلی باحال است. این نثر در جای خود، نثر خیلی خوبی است اما همه‌جا مناسب نیست؛ در حالی‌که همه نشریات حتی «دانستی‌ها» از این نثر استفاده می‌کنند. گاهی اوقات به یک مطلب در مجلات علمی شک می‌کنم که آیا واقعا اطلاعات علمی می‌دهد یا این‌که شوخی می‌کند. گزارش‌های علمی نباید با نثر شوخ و شنگ نوشته شود؛ زبان نشریات علمی، جدی است.

او در ادامه افزود: این‌که نشریات از نثر باحال استفاده کنند، خوب است اما از زمانی این قضیه بد شد که در شبکه اجتماعی هرکسی با حدالاقل سواد شروع به نوشتن کرد و مردم آن را لایک کردند و شخص تعداد بالای لایک‌ها را دلیلی بر خوب نوشتن خود می‌داند و اگر در جشنواره‌ای جایزه نبرد معترض می‌شود. نثر بچه باحال به زبان طنز تبدیل شده است؛ البته دست و پا شکسته این نثر، و برای فهمیدن یک جمله باید چندین بار آن‌ را بخوانی. استفاده از این زبان باعث شده تا ذهن مخاطب و ذهن طنزپرداز اشتباه کند.

رمز طنز

زرویی نصرآباد متذکر شد: در کشور ما تعریف‌ها قاطی می‌شود؛ به طور مثال هر چیزی که باحال است پس خنده‌دار است و هرچیزی که هم خنده‌دار است، طنز است؛ در حالی که این برداشت‌ اشتباه است. شوخ‌طبعی می‌تواند در شکل‌های مختلف باشد؛ هزل‌آمیز، فکاهی، هجوآمیز و طنزآمیز، که هیچ‌یک از آن‌ها بد نیست. اگر تلویزیون برنامه غیرجدی بسازد می‌گویند برنامه طنز ساخته است. «یه مرده می‌خوره به نرده برمی‌گرده…» فکاهی است و به حیوانات، اقوام مختلف، مسائل سیاسی و رابطه زن و مرد کاری ندارد و صرفا برای خنده است. کسی‌ که فکاهی خوب می‌نویسند از کسی که طنز بد می‌نویسد موفق‌تر و شایسته تمجید است. با دزد کاری ندارم؛ با دزدی کار دارم. برای من مهم نیست که چه کسی و در چه دولتی اختلاس کرده بلکه با نفس اختلاس مشکل دارم. مسئله اختلاس را طنزپرداز به گونه‌ای مطرح کند که در عین این‌که این کار را مذمت کند، خوشایند مردم هم باشد و آن‌ها را غمزده نکند. طنزپرداز مسائل و مشکلات را با زبانی دیگر مطرح می‌کند.

او با بیان این‌که یکی از دغدغه‌های طنزپردازان آفت‌هایی است که گردهمایی‌ها و شب‌های شعر طنز دارد، اظهار کرد: خیلی خوب است ‌که مخاطب نفس در نفس ما، آثارمان را بشنود؛ اما اگر شاعر یا نویسنده طنزپرداز در این برخوردهای پیاپی، ملاک را فقط و فقط تشویق مخاطب عام ببیند و سعی کند در آن موج حرکت کند کارهایش عوامانه شده، افت می‌کند و طبیعتا کار ماندگاری نمی‌شود.

زرویی با بیان این‌که به دلیل شرایط جسمانی تلویزیون نمی‌بیند، گفت: تا زمانی که تلویزیون می‌دیدم طنزهای خوبی داشت. منظورم من این نیست که همه کارهایی که می‌سازند خیلی خوب است اما با توجه به سخت‌گیری‌ و امکاناتی که تلویزیون دارد خوب است. کسانی که نسبت به طنزهای تلویزیونی منتقدند زمانی که خود وارد تلویزیون می‌شوند به قدری از سر و ته طرح‌شان زده می‌شود که در نهایت همان کاری می‌شود که در تلویزیون وجود دارد و به آن نقد هست.

این طنزپرداز و پژوهشگر طنز با بیان این‌که به مدیریت تلویزیون نقد دارد ادامه داد: مدیریت تلویزیون برای بخش‌های مختلف؛ خانواده، ورزش، اجتماعی و… معاونت دارد. اما طنز که بیشترین استقبال را از طرف مردم دارد، هنوز برایش در صدا و سیما معاونتی در نظر نگرفته‌اند. همچنین تلویزیون سیاست‌ منسجمی درباره برنامه‌ها ندارد؛ طرح شما در شبکه‌ای اجرا می‌شود اما امکان اجرای همان طرح در شبکه دیگر وجود ندارد.

زرویی در پایان درباره کتاب‌هایش گفت: «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» آخرین کتابم بود که توسط انتشارات نیستان منتشر شده‌ است، و الان مجموعه‌ای را در دست انتشار دارم شامل گزیده‌ای از آثار طنزآوران ایران، از اولین بارقه‌های طنز در ایران تا امروز. کارهای نهایی آن از نظر جمع‌بندی در حال انجام است و هنوز برایش عنوانی انتخاب نکرده‌ام. قرار است این مجموعه هم توسط انتشارات نیستان منتشر شود.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 28 دی 1395  1:09 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

استاد جواد علیزاده کارتونیست و کاریکاتوریست ایرانی، متولد ۱۳۳۱ در اردبیل است. او دارای مدرک کارشناسی زبان انگلیسی از مدرسه عالی ترجمه است و از سال ۱۳۶۹ تاکنون مدیرمسئول، صاحب امتیاز و سردبیر مجله طنز و کاریکاتور بوده است.

علیزاده کشیدن کاریکاتور را از سال ۱۳۵۰ در مجله کاریکاتور شروع کرد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا فعالیت می‌کرد.

در ایام انقلاب، کاریکاتوریست سیاسی روزنامه کیهان بود و آثار بسیاری را با موضوع انقلاب و دفاع مقدس به تصویر کشیده است که در نشریات همان دوران از جمله کیهان به چاپ می‌رسید.

جواد علیزاده

 

به گزارش شیرین طنز، سایت هنر مقاومت توجه شما را به مصاحبه این هنرمند درباره آثار مربوط به دوره جنگ تحمیلی جلب می کند:

*تفاوت آثار شما با آثار دیگر کاریکاتوریست‌های دوران جنگ تحمیلی چه بود؟

دوران جنگ تحمیلی در روزنامه کیهان مشغول کار بودم و اولین کاریکاتورها با موضوع جنگ تحمیلی که در مطبوعات آن زمان منتشر شد از آثار من بود که خاطرم هست دوم یا سوم مهرماه سال ۵۹ بود که این آثار منتشر شد.

تفاوت آثار من با دیگر کاریکاتوریست‌ها این بود که من به موضوعات جنگ تحمیلی به صورت چند بعدی نگاه می‌کردم و سوژه‌هایم هم در جهت تقویت روحیه رزمندگان و مردم کشورمان بود و هم زوایای دیگری از اوضاع داخل کشور را مطرح ی‌کردم که بیشتر شکل انتقادی داشت. مثلاً در یکی از این آثار سنگر جبهه‌های نبرد و تلاش و فداکاری رزمندگان را تصویر کرده بودم و در پایین تصویر هم محتکری که پشت سنگر احتکار نشسته است و نشان دادم که علیرغم فداکاری رزمندگان پشت جبهه‌ها، کسانی هم در داخل کشور به فکر سودجویی هستند.

یا به طور مثال در زمینه موشک‌باران طرح دیگری را کار کردم که همزمان با اصابت موشک‌های صدام و حامیانش، برخی هم برای رسیدن به مقاصد سودجویانه خود تلاش می کردند و این طرح هم ماهیت متجاوز رژیم صدام و قدرت‌های حامی او را افشا می‌کرد و هم انتقادی به اوضاع داخل کشور بود.

در کاریکاتور دیگری مفهوم جنگ را در قالب مسابقه فوتبال نشان دادم که همه ابرقدرت‌های جهان در حمایت از صدام و جنایت‌هایش علیه ایران دیوار دفاعی برای صدام تشکیل داده‌اند و ایران تنها با یک شوت از این سد دفاعی عبور کرده است.

* فکر می‌کنید آثار کاریکاتور در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی بیشترین تأثیرگذاری و اقبال مردمی را داشت یا در زمان حاضر؟

من تجربه کار کردن در زمان انقلاب را هم دارم،‌ آن زمان خاطرم هست که مطبوعات بعد از کشتار ۱۷ شهریور در میدان ژاله اعتصاب کردند و به مدت ۶۳ روز منتشر نشدند.

بعد از رفتن شاه که مطبوعات در تیراژ بالا دوباره منتشر شدند، کاریکاتورهای ما نیز در این روزنامه‌ها منتشر می‌شد که با اقبال مردمی هم رو به رو می‌شد، بسیاری از مردم تشنه اطلاعات لازم بودند و گاه اول از همه صفحه آخر روزنامه و کاریکاتورها را نگاه می‌کردند.

آن زمان کیهان با تیراژ بالای یک میلیون نسخه منتشر می‌شد که به همین دلیل آثار کاریکاتور ما نیز بیشتر دیده می‌شد و تأثیرگذاری بیشتری داشت. اکنون رسانه‌های کاغذی کمتر شده و رسانه‌های دیجیتال هم افزایش زیادی داشته است که قابل مقایسه با زمان انقلاب و جنگ تحمیلی نیست با این حال فکر می کنم استقبال مردم از کاریکاتورها در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی بیشتر بود به انداز‌ه‌ای که برخی از این آثار در تظاهرات‌ها دست مردم دیده می‌شد.

* از میان آثاری که در زمان جنگ تحمیلی چاپ شد، کدام یک در آن زمان با اقبال بیشتری مواجه شد؟

کاریکاتور سنگرها که با انتقاد از گرانی‌های کاذب آن دوران بود،‌بسیار مورد توجه قرار گرفت چون حرف دل مردم بود.

* کاریکاتور هواپیمای ایرباس ایران که از سوی آمریکا هدف قرار گرفت،‌ شکل متفاوتی با دیگر آثارتان دارد در این باره هم توضیح دهید؟

این کاریکاتور را در کتاب آثارم منتشر کردم. این طرح درباره پایان جنگ است که ماهیت ضد بشری آمریکا را به عنوان یکی از مدعیان بحث حقوق بشر افشا می‌کند.

در طرح دیگری، صدام را می‌بینید که غلام حلقه به گوش آمریکا و دیگر حامیانش است و این یک واقعیت بود چرا که با استفاده از سلاح‌هایی که حامیانش در اختیار او قرار می‌دادند،‌مردم غیر نظامی کشور خود و مناطق مسکونی ایران را نیز هدف قرار می‌داد.

* برخی معتقدند که کاریکاتوریست‌ها به نوعی تحلیل‌گران سیاسی خوبی هستند و گاهی اتفاقات آینده را نیز پیش بینی می‌کنند نظر شما چیست؟

در همین آثارکاریکاتور فرار صدام را می‌بینید که به نوعی تحلیل جنگ است چرا که صدام حریف نیروی زمینی ما نمی‌شد،‌نیروی زمینی ایران بسیار قدرتمند و از جان گذشته بودند و صدام قدرت رویارویی با این نیروی عظیم و جان بر کف را نداشت به همین دلیل با موشک مناطق مسکونی و غیر نظامیان ما را هدف قرار می‌داد و اهداف ناجوانمردانه خود را در جنگ این گونه جلو می‌برد.

در یکی دیگر از این آثار صدام را در حال بازی با چوبه دار می‌بینید که شکل سمبلیک دارد. صدام در این اثر در حال یویو بازی با چوبه دار است و این خوی جنایتکار رژیم صدام را نشان می‌داد.

* از آثار شما برای مستندسازی آثار جنگ و یا نمایش در موزه‌های مربوط به دفاع مقدس استفاده شده است؟

قرار بود تعدادی از آثارم را برای نمایش در باغ موزه دفاع مقدس استفاده کنند که دیگر خبری نشد و ظاهراً پشیمان شده‌اند.

این‌ها آثاری است که مربوط به بخشی از تاریخ ایران می‌شود و نسل جوان می‌تواند با دیدن این آثار سیر تاریخی جنگ تحمیلی را از آغاز تا پایان شاهد باشد ولی متأسفانه در داخل کشور نسبت به این آثار بی توجهی می‌شود.

* آثار دوران انقلاب و جنگ تحمیلی شما به صورت کتاب هم منتشر شده است؟

بخشی از این آثار را در کتاب «طنز موشکی» با سرمایه شخصی خودم یک سال بعد از جنگ تحمیلی چاپ و منتشر کردم.

* چرا طنز موشکی؟

عنوانش طنز موشکی بود چون واقعاً بسیاری از این آثار را در زمان موشکباران تهران و دیگر شهرهای ایران طراحی کردم. آثاری که نمی‌دانستم برای چاپ و انتشار آن‌ها زنده می‌مانم یا نه. اما بالاخره موفق شدم یک سال بعد از جنگ تحمیلی در کتاب «طنز موشکی» همراه با یک سرمقاله این آثار را منتشر کنم.

در سرمقاله این کتاب به این موضوع اشاره کرده بودم که کاریکاتوریست‌ها می‌توانند حتی از تلخ ترین اتفاقات و رویدادها نیز طنز تلخ و گزنده آن را بیرون بکشد و به جنایتکاران جنگی بخندد.

* فکر می‌کنید به قدر و ارزش آثار شما در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی توجهی شده است؟

آثار ما شکل سند دارد که در آرشیو و اسناد انقلاب و جنگ تحمیلی موجود است، از کشیدن این آثار در آن زمان هیچ چشمداشتی نداشتم و خالصانه همراه دیگر مردم کار کردم. ولی الان با برخوردهایی مواجه می‌شویم که به نظر می رسد شناختی از نوع کار و تلاش ما وجود ندارد.

بسیاری از کارهای من در زمان انقلاب و دفاع مقدس با همین مضامین چاپ شده است. ای کاش مسئولان هنری ما شناخت بیشتری از کاریکاتوریست‌های دوران جنگ و دفاع مقدس داشته باشند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 19 بهمن 1395  9:17 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

محمود رضا صنعتی، متولد ۱۳۶۱ اصفهان، دیپلم کامپیوتر، آشنایی با خانه ی کاریکاتور اصفهان از آبان ۸۳ و پیگیری جدی کاریکاتور.

محمود رضا صنعتی

سوابق:
عضو کانون کاریکاتور گام اول
شرکت در بیش از ۲۰ نمایشگاه کاریکاتور گروهی در اصفهان
راه یابی اثر به چندین جشنواره و نمایشگاه کاریکاتور داخلی و خارجی
لوح تقدیر از طنزواره دانشگاه اصفهان – خرداد ۸۷
لوح تقدیر از اولین جشنواره استانی شهروندی – اسفند ۸۷
مقام اول دومین جشنواره سراسری برق اصفهان – خرداد ۸۸

کاریکاتور صنعتی ۲

لوح تقدیر جشنواره استانی اسراف کاران به بهشت نمی روند – تیر ۸۸
همکاری با روزنامه اصفهان امروز و اصفهان زیبا
اجرای کاریکاتور زنده در دانشگاه اصفهان خرداد ۱۳۹۰
شرکت در اولین جشنواره کاریکاتور مطبوعات اصفهان ۱۳۹۰
فعالیت در زمینه ساخت انیمیشن دوبعدی و دوبله انیمیشن و گویندگی از خرداد ۱۳۹۰
همکاری با دفتر طنز حوزه هنری اصفهان از خرداد ۱۳۹۰
ساخت انیمیشن طنز برای چهارمین شب طنز شهروندی شیکر شیکن ۲۹ شهریور ۱۳۹۳
برنده لوح تقدیر از جشنواره گنبدهای فیروزه ای ۱۵ اسفند ۱۳۹۳
همکاری با ماهنامه طنز و کاریکاتور اصفهان نیمروز از سال ۱۳۹۳ تاکنون
راهیابی به نمایشگاه جشنواره نقد فضا و بنای شهری/تهران خرداد ۱۳۹۴
برگزیده بخش فرهنگ اولین جشنواره کارتون و کاریکاتور مطبوعات سراسری کشور – تبریز ۱۳۹۴

ساخت انیمیشن طنز سلامت برای کمیته فرهنگ شهروندی – پاییز ۱۳۹۴
شرکت در تور هنری هنرمندان کاریکاتوریست کشور در ساری/دی ماه ۱۳۹۴
شرکت در نمایشگاه کاریکاتور برازجان/بوشهر/ بهمن ۱۳۹۴
چاپ نثر طنز با نام ترویج کتاب و کتابخوانی در شماره ۱۰ ماهنامه اصفهان نیمروز /اسفند ۱۳۹۴
شرکت در دهمین نمایشگاه گروهی کانون کاریکاتور گام اول/ خرداد ۱۳۹۵ / خانه کاریکاتور تهران

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:52 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

همراه با دکتر افشین قناد، شاعر طنز دندانپزشک

مقدمه رضا رفیع : 
طنز، نتیجه تضاد و تناقض‌ها و ناشی از شکاف موجود میان حقیقت با واقعیت موجود است. تجربه و تعقل تو می‌گوید که باید فلان مورد این شکلی باشد، اما در عمل و به عینه، چیز دیگری را می‌بینی که جا می‌خوری. یکه می‌خوری و خنده‌ات می‌گیرد. به نوعی، همان «چی فکر می‌کردیم و چی شد»!
جای دوری نمی‌رویم. آدم از جماعت شاعر و نویسنده و اهل ادبیات و تحصیل کرده ادبی، اگر بشنود که طرف طنز هم می‌گوید؛ جا نمی‌خورد و فوقش می‌گوید: «اِ… چه خوب!» و شاید هم کمی به دیده ترحم به او نگاه کند که : «بنده خدا؛ ببین از ناچاری به چه روزی افتاده. طنزپرداز شده!… خدا خودش کمکش کند!» اما شما تصور کنید که یک روز، یک دکتر دندانپزشک، ناغافل به دیدن شما بیاید (که شما را در برنامه تلویزیونی قند پهلو دیده و پسندیده!) و بگوید که من  طنزپردازم! بعدش هم یک مجموعه طنز چاپ شده از خودش را به شکل یک کتاب شیک و تمیز و مجلسی، بگذارد روی میز، که بفرمایید، اسنادش هم موجود است!

 

طوری جا می‌خورید و از جا می‌پَرید که انگار نوک سوزن یا مته دکتر دندانپزشک به سرِ عصب حساس دندان عقل شما خورده و به سقف چسبیدید! آقای دکتر افشین قناد را که به همراه کتاب خوب و خواندنی‌اش «قندان‌ پزشکی» دیدم، خیلی خوشحال شدم. با تورقی کوتاه، همه چی دستم آمد. فهمیدم که طرف، طنز را می‌فهمد. می‌داند که خیلی جدی است و در نتیجه آن را به شوخی برگزار نکرده است. از همان طرح روی جلد کتاب و کیفیت چاپ و نامگذاری با مسمای آن معلوم است. بازی قشنگ لفظی با کلمات را ببینید: طرف نام خودش «قناد» است و شغلش هم «دندانپزشکی». طنز هم که مترادف «قند» است و شیرین. پس، زیرکانه و لطیف، اینها را زده با هم قاطی و مخلوط کرده و نام دفتر شعر طنزش را گذاشته: «قندانپزشکی». حالا فلان رفیق طنزپرداز ما که سالها کار طنز کرده، بر می‌دارد چنان نام سبک و یا طرح لوسی برای کتاب خود انتخاب می‌کند که ابهت و فرهیختگی طنز را و اثر طنز خود را از همان «ب» بسم‌الله، زیر سؤال می‌برد.
به هر حال از آشنایی با یک دکتر دندانپزشک طنزپرداز، خوشحال شدم و امیدوارم که روزی هم ملت در «قندپهلو» به تماشایش بنشینند؛ پیش از آن‌که در مطب و محل کارش، به تماشای دندان‌های قند خورده خرابم بنشیند! کتابش را به «دکتر مهدی حافظ» داماد خواهرم دادم؛ آن‌قدر خوشش آمد که گاهی از طنزهای آن، هم برای دیگر دوستان و همکاران دندانپزشک خود در محل کار، و هم برای برخی بیماران خود که مشکل دندان دارند، می‌خواند. شاید می‌خواهد کمی از درد دندان یا درد وحشتناک هزینه‌های درمان آن بکاهد! (ارادتمند هر دندانپزشک قندانپزشک: رضا رفیع)

کتاب قندان پزشکی

درباره کتاب از زبان شاعر دندانپزشک:
دلیل این‌که این کتاب را منتشر کردم، این است که نمی‌خواهم علاقه‌مندان نوشته‌هایم را بیش از این در انتظار بگذارم! حالا چرا فکر می‌کنم کسی منتظر و علاقه‌مند چاپ این کتاب است، خودم هم نمی‌دانم. احتمالاً این تصور ناشی از توهمی است که شاید در آینده‌ای نزدیک، پس از مدتی خیره شدن به کوه مجلداتی که روی دستم مانده و گوشه اتاق را اشغال کرده، در پی علاج آن برآیم.
به هر حال، نکات زیر را برای کسانی که این کتاب را از خودم یا دشمنی دیگر هدیه گرفته یا در رودربایستی با من آن را خریده‌اند و یا اصلاً اتفاقی به دستشان رسیده می‌نویسم:
۱) این کتاب را مجموعه طنز دندان‌پزشکی دانسته‌ام. حالا اگر کسی پیدا شود و بپرسد: «اصلاً خودت می‌دانی طنز چیست که به نوشته‌هایت می‌گویی طنز؟» جواب می‌دهم نخیر نمی‌دانم. و البته بلافاصله اجر تواضعم را با این ادعا ضایع می‌کنم که: «شما هم خیال برتان ندارد که طنز تعریف مشخص و واضحی دارد که عالم و آدم روی آن اتفاق نظر دارند.» شکر خدا صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان این حوزه آنقدر تعاریف مختلف ارائه کرده‌اند که چون منی بتواند از این آشفته بازار سود ببرد و لاطائلاتش را به نام طنز قالب کند.
نکته اول طولانی شد. قلم را برمی‌دارم، ول کن نیستم که. به هر صورت ویژگی بارز این نوشته‌ها ـ که دست کم با یکی از تعریف‌های طنز جور درمی‌آید ـ این است که در آنها یک موضوع مهم و جدی که می‌تواند انتقاد به وضع موجود یا واقعیتی درخور توجه باشد، به زبانی که شاید لبخندی به لب بیاورد یا باعث انبساط خاطر شود، بیان شده است.

۲) اعتقاد دارم هر اثری باید خودش حرفش را بزند و نباید در مورد آن توضیح داد و مقدمه‌چینی کرد؛ اما خودم عامدانه در برخی موارد برخلاف این باور عمل کرده‌ام! گاهی به این دلیل که به علت گذشت زمان، دریافت مطلب محتاج توضیح بوده و گاهی هم چون همین‌طوری احساس کرده‌ام که کتابم خواندنی‌تر می‌شود. می‌دانید که سابقه چنین توهم‌هایی را دارم. خلاصه اینکه عدم پایبندی به این اعتقاد را تمام و کمال نشان‌تان داده‌ام.

۳) حتی تورق سریع و سرسری دیوان خواجه شیراز جناب حافظ هم هر خواننده‌ای را به این نتیجه می‌رساند که غزل‌های حضرتش همه در یک سطح نیستند. پس الان توقع ندارید که تمام نوشته‌های من در یک سطح، آن هم عالی، باشد؟ به نظرم چند تا به درد بخور هم توی آن پیدا شود کافی است. اصلاً مگر چقدر پول بابت این کتاب داده‌اید که حالا انتظار دارید یک شاهکار ادبی مطالعه کنید؟ تازه، بیشترتان هم که امانت گرفته‌اید و خیال‌تان هم راحت است که صاحب مال، اصراری به پس گرفتنش ندارد.

۴) برای این‌که خوانندگان غیر دندان‌پزشک (اعتماد به نفس را می‌بینید؟ فرض کرده‌ام غیر از همکاران، کس دیگری هم سراغ این کتاب می‌آید) هم بتوانند استفاده لازم را از این کتاب ببرند و به اصطلاح مطلب را بگیرند، لازم بود اصطلاحات علمی و تخصصی و نیز اشارات و کنایه‌های به کار رفته را برای‌شان توضیح دهم.
از طرفی نمی‌خواستم ذهن همکاران که مخاطبان اصلی هستند حین خواندن آشفته شود. برای همین بدون این‌که این قبیل کلمات را در متن متمایز کنم، تمامی آنها را در انتهای کتاب در بخش واژه‌نامه معنی کرده‌ام.

۵) همیشه اعتقاد داشته‌ام (و از قضا به این یکی کاملاً پایبند بوده‌ام) که اگرچه مطلب انتقادی، رابطه‌ای از نوع تنگاتنگ با نیش زدن دارد؛ این نیش به واقع باید اقتضای طبیعت باشد، نه از سر کین. یعنی نباید طوری نوشته شود که کسی را برنجاند و یا توهین‌آمیز و برخورنده باشد. سعی کرده‌ام این‌طور بنویسم، اما اگر به هر حال، به حکم قضات عادل، نه ادعای نازک نارنجی‌هایی که مطلب در مورد آنها نوشته شده، جایی به اشتباه از این روش عدول کرده‌ام؛ همینجا جلوی چشم همه، پیشاپیش از ایشان عذرخواهی می‌کنم و اگر بعداً به خودم گله کنند، حتماً پساپس هم خواهم کرد.

۶) مرسوم است که نویسنده، دست پیش را بگیرد و با اعتقاد قلبی یا از سر تعارف بگوید که این اثر قطعاً خالی از اشکال نیست و خوشحال می‌شود که خوانندگان محترم نظراتشان را اعم از انتقاد و پیشنهاد با او در میان بگذارند. در این بند من هم دارم همین کار را می‌کنم. این هم نشانی بنده برای کسانی که منت می‌گذارند و برایم تره خرد می‌کنند: afsheenghannad@yahoo.com

۷) نکته هفتم صرفاً بری این نوشته می‌شود که تعداد نکات به عدد هفت برسد، والا حرف دیگری برای گفتن ندارم. بفرمایید مطلب بعد!

افشین قناد

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 21 بهمن 1395  12:01 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

یک طنزپرداز می‌گوید، طنز کشور نباید از انتقادهای جاندار سیاسی و اجتماعی خالی شود.

به گزارش شیرین طنز، ‎مسعود مرعشی – طنزپرداز – در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان ‌این‌که برخی از طنزپردازان معاش‌شان به  صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق دولت و دیگر نهادها تأمین می‌شود، گفت: در این شرایط طنز به جای این‌که زبان منتقد داشته باشد صرفا به سمت مسائل غیرسیاسی یا مسائل اجتماعی پیش پا افتاده می‌رود. صرف پرداختن به این مسائل بد نیست اما این‌که همه جا طنز خالی از انتقاد جاندار شود، مشکل دارد. شاید به این دلیل است که می‌گویند سطح طنز پایین می‌آید.

او همچنین با بیان این‌که اکثر جشنواره‌های طنز توسط بخش‌های دولتی برگزار می‌شود، اظهار کرد : بخش عمده‌ای از طنزهایی که از طرف مردم مورد استقبال قرار می‌گیرد در این جشنواره‌ها حضور ندارد زیرا یک تفکر خاص طنزها را انتخاب می‌کند و به آن‌ها جایزه می‌دهد.

مرعشی با مقایسه جشنواره‌های طنز با جشنواره فیلم فجر گفت: جشنواره‌ فیلم فجر گسترده‌تر است و افراد مستقل هم می‌توانند در آن حضور یابند و مستقل هم فیلم بسازند. اما جشنواره‌هایی که جنبه طنز و یا موضوع طنز دارند به دلیل حمایت‌های دولتی چارچوب‌هایی برای‌شان تعریف می‌شود که بر اساس آن‌ها یک‌سری آثار خاص را گزینش می‌کنند و به آن‌ها جایزه می‌دهند و این باعث می‌شود دایره گسترده‌ای از حضور طنزپردازان را نداشته باشیم.

او با بیان این‌که هدف طنز انتقاد از مردم و مسئولان برای اصلاح جامعه است، خاطرنشان کرد: ایراد چنین جشنواره‌هایی این است که به این نکته بی‌توجهند. هر نهادی که جشنواره طنز برگزار می‌کند به دنبال این است که خودش نقد نشود. مثلا اگر شهرداری جشنواره‌ای برگزار می‌کند، به دنبال این است که خودش نقد نشود بلکه رفتار شهری مردم مورد نقد قرار گیرد. درست است که باید رفتار شهری مردم هم نقد شود اما یکی دیگر از وظایف طنز هم نقد مسئولان است. محصول این جشنواره‌ها، طنز خاصی است، اگر نگوییم طنز بی‌خاصیت.

‎ او در ادامه افزود: شب‌های شعر را کسانی برگزار می‌کنند که پول برگزاری جشنواره‌ها را دارند. بودجه شب‌های شعر نیز توسط نهادهای دولتی تأمین می‌شود که باعث می‌شود این طنزها در دایره محدودی بچرخد و از آن فراتر نرود.

این طنزپرداز با بیان این‌که مردم ما ضعف آشنایی با طنز دارند، گفت: تا کنون رسانه کافی در اختیار طنز نبوده است و به این دلیل مردم کمتر با طنز آشنا هستند اما برگزاری این برنامه‌ها باعث آشنایی مردم با طنز می‌شود که مزیتی برای این برنامه‌ها محسوب می‌شود.

او ادامه داد: دیگر مزیت این برنامه‌ها شناخته شدن طنزپردازان است و استعدادهای جوان را پرورش می‌دهد، هرچند این برنامه‌ها برای کسانی است که معمولا تشنه طنز هستند. در کل تعداد برنامه‌های طنزخوانی نسبت به پتانسیلی که طنز ایران دارد کم است.

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

مسعود مرعشی همچنین اظهار کرد: برنامه‌های طنز به دلیل تأمین بودجه آن‌ها توسط نهادهای دولتی کل طنز را پوشش نمی‌دهد و فقط شامل بخشی از طنز ایران است. به هر حال ما نیاز داریم تا مردم هرچه بیشتر طنز را بشناسند و لازم است بخش خصوصی نیز در این عرصه فعال شود تا افراد احتیاط و خط قرمزهای دست و پاگیر نداشته باشند و طنز رونق بیشتری بگیرد. همچنین خواندن شعرهای ضعیف در برنامه‌ها به مدیریت برنامه‌ها بستگی دارد نه تعداد زیاد آن‌ها.

این طنزپرداز درباره تأثیر فضای مجازی بر طنز نیز گفت: مشخص شدن این مسئله به زمان بیشتری نیاز دارد. تغییرات خیلی سریع اتفاق می‌افتد؛ همان‌طور که شهروند – خبرنگاران در رسانه‌ها و مطبوعات تأثیر گذاشته‌ و باعث شده‌اند اخبار انحصاری نباشد، اما گاهی به لحاظ ادبیات و زبان مشکل داشته باشد و گاهی اوقات شایعه و واقعیت قاطی شود. در طنز نیز این اتفاق به‌گونه‌ای دیگر خود را نشان داده است.

او با بیان این‌که این فضا مزایا و معایب خود را دارد اظهار کرد: استعدادهای ناشناخته که رسانه‌ای در اختیار ندارند در این فضا کشف می‌شوند. از طرف دیگر این آدم‌های مجازی سلسله مراتبی را که برای طنزپردازان رسمی وجود دارد طی نکرده‌اند و این مسئله باعث می‌شود هزل و هجو را به اسم طنز ارائه کنند و لزومی نمی‌بینند تا اصول حرفه‌ای را رعایت کنند.

او تفاوت دیگر فضای مجازی نسبت به رسانه‌های رسمی را در خط قرمزها دانست و گفت: در شبکه‌های مجازی و فضای اینترنتی خط قرمز وجود ندارد. مردم کسانی را که در این فضا کار می‌کنند نسبت به افراد حرفه‌ای طنز بیشتر می‌شناسند و آن‌ها از طریق گرفتن اسپانسر برای خود درآمد یک‌ساله طنزنویس را در یک ماه به دست می‌آورند!

مرعشی در ادامه اظهار کرد: اشکال‌های ویرایشی و نگارشی که در فضای مجازی بسیار می‌بینیم به مردم منتقل شده است. قبلا مردم هرچند محدود روزنامه و کتاب می‌خواندند اما الان بیشتر زمان‌شان را در این فضا می‌گذرانند که مملو از اخبار غیررسمی و نثر ناپخته و پرغلط است. به یاد داشته باشیم مردم املای کلماتی را که بیشتر می‌بینند به خاطر می‌سپارند که این باعث رایج شدن اشتباه‌هایی مانند «ه» به جای کسره شده است.

او افزود: یکی دیگر از تأثیراتی که فضای مجازی بر روی طنز مطبوعاتی گذاشته کوتاه‌نویسی است؛ ستون‌های طنز مطبوعاتی به تدریج دارند کوتاهتر می‌شوند. البته این کوتاه‌نویسی محصول مستقیم فضای مجازی نیست و در واقع می‌توان گفت محصول دوران جدید است که زندگی سرعت بیشتری دارد و علاقه به مینی‌مالیسم هر روز بیشتر می‌شود. این روزها مردم خیلی حوصله خواندن متن‌های طولانی را ندارند و فضای مجازی زودتر از رسانه‌های رسمی خودش را با این شرایط منطبق کرده است.

او سپس در ارزیابی برنامه‌های طنز تلویزیون با بیان این‌که زمانی که گونه‌های مختلف شوخ‌طبعی مانند طنز و هزل در قالب نمایش دربیاید باید آن را کمدی بنامیم و نه طنز، گفت: وضعیت برنامه‌های تلویزیونی را در این زمینه جالب نمی‌بینم. زمانی بود که تلویزیون برنامه‌های خوبی داشت اما اکنون مثل سابق از این برنامه‌ها استقبال نمی‌شوند. بخشی از آن به خاطر فضای مجازی است زیرا مردم این روزها می‌توانند طنز تند و تیز، بدون سانسور و با سرعت ببینند و بخوانند و از طرفی آشنایی با سریال‌های کمدی روز جهان سطح توقع مردم را بالا برده است.

این طنزپرداز با تأکید بر این‌که افت کیفی در متن و اجرا را هم باید یکی دیگر از دلایل افت مخاطب سریال‌های کمدی به نسبت ۱۰-۱۵ سال گذشته دانست، گفت: کارگردان‌سالاری در ایران بیداد می‌کند، در صورتی که در کشورهای پیش‌رو در زمینه سریال، خالق (کریتور – سرپرست نویسندگان) و تیم نویسندگان تصمیم‌های اصلی پروژه را می‌گیرند و ممکن است هر قسمت را یک کارگردان تلویزیونی متفاوت کارگردانی کند.
در صورتی که در ایران خیلی وقت‌ها مظلوم‌ترین بخش گروه تولید سریال نویسنده‌ها هستند و کارگردان و حتی بازیگرها متن را تغییر می‌دهند و بداهه کار می‌کنند. کارگردان‌سالاری در سریال‌های ایرانی پدیده جدیدی نیست، بحران از آن‌جایی آغاز می‌شود که بسیاری از کارگردان‌ها و بازیگران تلویزیونی به تکرار رسیده‌اند و خلاقیت قبل را هم ندارند و سعی می‌کنند با همان سلیقه قبلی مردم را جذب کنند.

او افزود: از طرف دیگر ما ضعف آموزش آکادمیک برای فیلمنامه‌نویس‌های کمدی داریم. در کشورهای دیگر موسساتی برای پرورش نویسنده‌ها وجود دارد تا کارها کیفیت بهتری داشته باشند، اما در ایران به این مسئله توجه نمی‌شود. به یاد داشته باشیم طنزنویسی مکتوب تفاوت‌های زیادی با کمدی‌نویسی دارد و صرف این‌که کسی در طنزنویسی مطبوعاتی موفق است و سواد طنزنویسی دارد، دلیلی بر موفقیت او در مدیوم تلویزیون نیست. حالا در نظر بگیرید که در ایران بعضی‌ها توقع دارند فلان شخصی که در مهمانی‌ها و گعده‌ها، بانمک و بذله‌گوست، متن برنامه‌های کمدی را بنویسد، بدون این‌که آموزشی ببیند.

مرعشی در ادامه گفت: در هر صورت به دلیل قحط‌الرجال در این زمینه، برخی افراد غیرمستعد و بدون دانش در این حوزه کارهای ارزان انجام می‌دهند، افراد بااستعدادتر و بانمک‌تر هم معمولا از زمانی که وارد پروژه‌های بزرگ می‌شوند، بیشتر تمرکزشان روی پول درآوردن است و به یادگیری توجه چندانی ندارند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 26 بهمن 1395  7:34 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

حسن ریوندی (زادهٔ ۱ فروردین ۱۳۵۵ در سبزوار)  استندآپ کمدی، شومن، کمدین و مجری ایرانی است. ریوندی اولین کنسرت خنده را در ایران (۲۵ تیر ۹۲، برج میلاد) پایه گذاری کرد. وی در کنسرت های خنده، با مطرح کردن طنز های اجتماعی ، شومنی ، تقلید صدای خوانندگان و شوخی های سرگرم کننده به اجرای برنامه می پردازد. مدت زمان اجرای برنامه ( در کنسرت های خنده ) توسط ریوندی حدود ٢ ساعت است که بدون توقف و به صورت رو در رو با تماشاچیان انجام می پذیرد ، وی با زبان طنز به بیان خاص و نقادانهٔ کژی‌ها و نادرستی‌ها به قصد اصلاح و نه تخریب می پردازد و فکر برانگیز است ، ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق مسائل مختلف اجتماعی که انسان را به تفکر وا می‌دارد  .

زندگی نامه

حسن ریوندی در شهر سبزوار دیده بر جهان گشود. استعداد تقلید صدای او از سنین کودکی نمو پیدا کرد و همیشه از هنر ذاتی وی در جشن های مدرسه و محل استفاده می شد . اولین اجرای صحنه اش در سن 15 سالگی در تالار شهید مفتح سبزوار در یک برنامه جشن به مناسبت دهه فجر با حضور مردم و هنرمندان محلی انجام شد.وی فارغ التحصیل رشته تربیت بدنی از دانشگاه حکیم سبزواری است ، شغل اصلی ریوندی دبیری است . ریوندی بعد از طی دوران خدمت سربازی ، حرفه ی صدا سازی و اجرا را به صورت جدی ادامه داد او از شاگردان محمد نوری است و سلفژ را زیر نظر وی آموخت .

او در حال حاضر به ضرورت شغلی در تهران سکونت دارد .

طنز بداهه

قسمت عمده ی اجرای ریوندی طنز بداهه و سوژه سازی آنی است به طوری که اکثر مطالب طنز در همان زمان اجرای برنامه ساخته می شود بداهه گویی در باورپذیری کار مؤثر است و چون جنبه عام به کار می بخشد باعث هضم بهتر آن برای مخاطب می شود. طنز بداهه ، از نوع خاص شیوه‌های کمدی ایرانی که مبنی بر در نظر داشتن سوژه ها و نه اجرای یکبارهٔ آنها از روی دست نوشته و یادداشت های مکتوب ، ناشی می‌شود. بداهه گو، باید به تعداد کافی سوژه طنز ، بذله ، جوک و لطیفه در ذهن داشته باشد تا بتواند با استفاده از این جملات و به کمک خلاقیت و ذوق شخصی خویش به داستان گویی هم‌زمان با اجرا بپردازد. بداهه گویی یکی از نقاط قوت استند آپ کمدی و مجری ایرانی محسوب می‌شود و در اکثر اجراهای کمدین های جهانی فراوان دیده می‌شود.

لازم به ذکر است که در هنر بداهه گویی ، محیط و حال و هوای استند آپ کمدی نقش بسزایی دارد.درهنگام بداهه گویی ، مجری باید در آرامش باشد.و برای بدهه گویی باید محیط پیرامون کمدین آرام و بدور از هیاهو و اضطراب باشد.

حسن ریوندی

فعالیت‌های هنری

ریوندی وی کار خود را با تقلید صدای شخصیت‌های کارتونی شروع کرد و سپس به تقلید صدای خوانندگان سنتی ایران از جمله شهرام ناظری و خوانندگان پاپ همچون ناصر عبداللهی و علیرضا عصار پرداخت. او در انتهای اجرای برنامه‌اش با مجریان شوخی می‌کند.

کنسرت های خنده

سالن شهر تاریخ جمعیت
برج میلاد تهران ۲۵ تیر ۹۲ ۱۸۰۰ نفر
برج میلاد تهران ۳ مرداد ۹۲ ۱۸۰۰ نفر
سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران ٢١ شهریور ۹۲ ٢٢٠٠ نفر
باغ ایرانی ( از سوی اداره فرهنگی ورزشی شهرداری ) سبزوار ٢٤ شهریور ٩٢ ۲٠٠٠٠ نفر
سالن ورزشی اراک ١٩ مهر ٩٢ ٤٠٠٠ نفر
سالن شهید آوینی بندرعباس ١ آبان ٩٢ ١٤٠٠ نفر
تماشاخانه پونک تهران ٣ آبان ٩٢ ٤٠٠ نفر
تماشاخانه پونک تهران ١٠ آبان ٩٢ ٤٠٠ نفر

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 26 بهمن 1395  7:38 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

علیرضا لبش می‌گوید: چیزهایی که به عنوان طنز در فضای مجازی منتشر می‌شود بیشتر به سمت مسخره‌بازی پیش  می‌رود.

به گزارش شیرین طنز، این شاعر و طنزپرداز در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این‌که هر اتفاقی وجوه مثبت و منفی دارد، درباره تأثیر فضای مجازی بر طنز گفت: ما دچار عقب‌ماندگی فرهنگی هستیم و عقب‌ماندگی فرهنگی فحش نیست؛ مسئله است، عقب‌ماندگی فرهنگی یعنی یک فرهنگ مادی وارد کشور می‌شود اما فرهنگ معنوی آن وارد نمی‌شود.

او در ادامه افزود: تلفن همراه و شبکه‌های مجازی در کشور ما تولید نشده بلکه وارد جامعه شده‌اند اما متأسفانه فرهنگ استفاده از آن‌ها وارد کشور ما نشده است. جامعه ما بیشترین استفاده را از فضای مجازی در دنیا دارد و مردم ساعت‌های زیادی برای آن وقت می‌گذارند اما در جوامع دیگر زمان محدودی برای آن صرف می‌شود و افراد صرفا برای انجام کارهای شخصی‌شان به آن مراجعه می‌کنند. این موضوع در ایران به معضل اجتماعی تبدیل شده است.

لبش خاطرنشان کرد: کسانی که فرصت ابراز وجود نداشتند و درگیر مافیای نشر بودند با آمدن فضای مجازی این فرصت را پیدا کردند. ما قبلا در صنعت نشر و پخش کتاب دچار هژمونی بودیم که بعد از آمدن فضای مجازی این هژمونی تا حدی شکست. وبلاگ نوشتن خوب بود، در واقع فضای عاقلانه و معتدلی بود؛ اما با رفتن به سمت تلگرام و اینستاگرام، این فضای عاقلانه از بین رفت و لایک و فالوئر معیار خوب بودن اثر و هنرمند شد.

او با تأکید بر این‌که فضای مجازی تبعات منفی بسیاری داشته است، اظهار کرد: حتی زبان معیار جامعه عوض شده و زبان تلگرامی و اینستاگرامی رایج شده است. روزنامه‌نگاران مجبور شده‌اند از اصطلاحات تلگرام و اینستاگرام استفاده کنند و در واقع فضای مجازی قوانین خود را بر ما دیکته کرده است. فضای مجازی زندگی و ادبیات ما را دچار دگرگونی کرده، البته دگرگونی چند صباح دیگر خود را در کتاب‌ها نشان می‌دهد و به فرهنگ غالب جامعه ما تبدیل می‌شود.

علیرضا لبش همچنین در ارزیابی شب‌های شعر طنز، با بیان این‌که شب‌های ‌شعر طنز باعث آشنایی بیشتر مردم با شعر  طنز می‌شود اظهار کرد: طنز مانند سوپاپ اطمینان در جامعه عمل می‌کند، یعنی باعث می‌شود ناراحتی‌، خشم‌ و عصبانیت‌ مردم با زبان نرم و آرام‌تری گفته شود و مردم این خشم ‌و عصبانیت ‌و انتقادها را با زبان طنز بشنوند و بخندند و حالشان بهتر شود.

این شاعر و نویسنده افزود: هدف اصلی طنز مطرح کردن مشکلات مردم و رساندن انتقاد ‌آن‌ها به گوش جامعه، سیاستگذاران و دست‌اندرکاران امور است و هدف فرعی آن ایجاد زیبایی و لذت هنری و در نهایت ساختن فرصت التذاذ هنری در قشر فرهیخته و شکل دادن سرگرمی برای عامه مردم است. در جامعه ما تقریبا سرگرمی خاصی وجود ندارد و این شب‌های شعر برای مردم نعمتی است.

لبش درباره آسیب‌های این شب‌های ‌شعر گفت: گاهی اوقات شب‌های شعر طنز از هدف اصلی خود یعنی حالت جدی و انتقادی دور می‌افتد و هدف فرعی ایجاد سرگرمی، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. همچنین به خاطر فضایی که در این شب‌های شعر وجود دارد و مخاطبان پرورش‌نیافته‌ای که در این برنامه‌ها حضور پیدا می‌کنند، آثاری را از طنزپردازان طلب می‌کنند که در آن‌ها وجه انتقاد کمتر و وجه سرگرمی بیشتر وجود دارد، این مسئله باعث می‌شود برخی طنزپردازان بر اساس سلیقه مخاطب شعر بگویند. وقتی میل مخاطب بر سلیقه هنری هنرمند بچربد، از شکل ادبی و هنری اثر کاسته می‌شود و اثر به سمت دادن پیام مستقیم و به هر قیمتی به خنده انداختن مخاطب پیش می‌رود. در این صورت، بر اساس سیاستگذاری مدیران این شب‌های شعر، بیشتر طنزپردازانی به این محافل راه پیدا می‌کنند که خنده بیشتری از مخاطب بگیرند و بیشتر این برنامه‌ها به یک شو شاد تبدیل می‌شود.

او با بیان این‌که کارکرد برگزاری برنامه‌ها در فرهنگسراها و دانشگاه‌ها متفاوت است، خاطرنشان کرد: برخی برگزارکنندگان محافل شعر طنز تفاوت طنز و فکاهه را نمی‌دانند. فرهنگسراها به دلیل داشتن مخاطب از هر سن، جنس و قماشی به دنبال یک فکاهه‌پرداز می‌روند و مخاطب آن‌ها نیز چنین چیزی می‌خواهد. اما این مسئله در دانشگاه‌ها هم نفوذ کرده است. کسانی هم که به دانشگاه‌ها دعوت می‌شوند، عموما فکاهه‌پردازند. درحالی‌که دانشجو با مخاطب عادی فرق می‌کند؛ دانشجو یک مخاطب فرهیخته است و ما باید برای او شعر طنز بخوانیم و او را با شعر طنز آشنا کنیم. عموما مسئولان به دنبال برگزاری یک برنامه پرمخاطب با جو شاد هستند و هیچ‌کدام به فکر مخاطب‌سازی و پرورش مخاطب نیستند. مخاطب باید با شعر طنز مواجه شود و زیبایی‌ها و ظرافت‌های آن برایش تشریح شود تا سلیقه‌اش دیگر آثار نازل‌تر را قبول نکند.

این طنزپرداز درباره تأثیر جشنواره‌ها بر طنز با اشاره به کارکرد این جشنواره‌ها گفت: کارکرد اول این است که استعدادهای جدید در حوزه طنز را که دیده نمی‌شوند و امکان دیده شدن ندارند، کشف و معرفی می‌کنند و برای آن‌ها فرصتی ایجاد کنند که کارشان شنیده و خوانده شود. کارکرد دیگر این است که طنزپردازان از کارگاه‌هایی که در کنار این جشنواره‌ها برگزار می‌شود استفاده کنند و با استادان این حوزه آشنا شوند و ارتباط متقابلی بین طنزپردازان شکل بگیرد.

او ادامه داد: کارکرد سوم این جشنواره‌ها که کارکرد پنهانی است و در همه جای دنیا مرسوم است این است که جشنواره‌ها یکی از منابع درآمد هنرمندان به غیر از چاپ کتاب و نوشتن برای مطبوعات هستند.

لبش در عین حال درباره آسیب‌های برگزاری جشنواره‌ها اظهار کرد: برخی شاعران کارشان شده رصد کردن جشنواره‌ها و شعر گفتن برای آن‌ها. شده‌اند جشنواره‌زی و با پول جشنواره‌ها زندگی می‌کنند.

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

او با بیان این که جشنواره‌ها ذائقه شاعران را عوض می‌کنند، گفت: جشنواره‌ها شاعران را به سمت سفارش‌پذیر شدن و موضوع‌پذیر شدن می‌برند. طنزپرداز کار خودش را ارائه نمی‌دهد و بر اساس ذائقه داور شعر می‌گوید.

او در ادامه اظهار کرد: برخی از داوران برای مخاطب ذائقه می‌سازند و در جشنواره‌ها ذائقه‌سازی اتفاق می‌افتد که بعد از مدتی همه شاعران جوان مثل هم شعر می‌گویند؛ شعری که مورد پسند داوران جشنواره‌هاست. داوری که در همه جشنواره‌ها حضور دارد ذائقه مخاطب و ذائقه شاعر جوان را شبیه ذائقه خود می‌کند. در نگاهی کلی‌تر تقریبا ۹۰ درصد کتاب‌های پرفروش شبیه به هم و شبیه ذائقه داورانی خاص هستند و این مسئله، تفاوت سلیقه در هنر را که اصل اساسی است از بین برده است.

این طنزپرداز در بخش دیگری از این گفت‌وگو با بیان این‌که چیزی به عنوان برنامه‌های طنز تلویزیون نداریم گفت: آن‌چه در تلویزیون به اجرا مربوط می‌شود کمدی است. در سریال‌های طنز با سیت کام کمدی مواجهیم و در برنامه‌هایی مانند «خندوانه» و «دورهمی» استدآپ کمدی اجرا می‌شود و چیزی به عنوان طنز وجود ندارد. طنز یک مقوله نوشتاری است و وقتی وارد فضای سینما و تلویزیون می‌شود نامش می‌شود کمدی.

لبش با اشاره به برنامه مشاعره طنز «قندپهلو» اظهار کرد: از ابتدا مخالف این مسئله بودم که شعر طنز در تلویزیون به مسابقه گذاشته شود. برنامه «قندپهلو» یک شو شاد تلویزیونی موفق است که دست‌اندرکارانش کار خودشان را بلد هستند. مردم ما واژه طنز را با «قندپهلو» شناختند. از این لحاظ خوب بود اما این برنامه درباره ماهیت طنز آدرس غلط به مخاطبان داد. البته قصد سازندگان آن برنامه این نبود و قصدشان ساختن یک شو تلویزیونی بود و در کنارش می‌خواستند مردم با طنز آشنا شوند اما در نهایت به نظر من نتیجه‌ای را که می‌خواستند نگرفتند و به اهدافشان نرسیدند. نمی‌دانم شاید هم ایشان به هدفشان رسیده باشند اما به نظر من طنز و طنزپردازان از این برنامه طرفی نبستند و در کل تاثیر مثبتی در روند طنز نداشت.

او در پایان ابراز امیدواری کرد طنزپردازان به تعریف درستی از طنز برسند و طنز درست را معرفی کنند و گفت: طیف‌های مختلفی در طنز داریم که اختلاف سلیقه و نظر و حتی اختلاف عقیده دارند. این اختلاف‌ها خوب است و باعث رشد می‌شود اما این‌ها نباید باعث دشمنی شود. طنزپردازان موجودات در حال انقراضی هستند و هیچ نهادی از آن‌ها حمایت نمی‌کند، امیدوارم همه طنزپردازان بتوانیم زیر یک سقف جمع شویم و بتوانیم کانون یا انجمن صنفی برای خود تاسیس کنیم و از یکدیگر حمایت کنیم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 3 اسفند 1395  12:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها