0

معرفی طنزپردازان ایرانی

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

در پی درگذشت مشفق کاشانی، علی لاریجانی؛ رییس مجلس شورای اسلامی، سیدعباس صالحی؛ معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی مرادخانی؛ معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، محسن مؤمنی شریف؛ رییس حوزه هنری، انجمن شاعران ایران و مهدی قزلی؛ مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرنیان با انتشار پیام تسلیت درگذشت این شاعر پیشکسوت را تسلیت گفتند.

مشفق کاشانی عباس کی منش

عباس کی‌منش معروف به مشفق کاشانی که شامگاه ۲۸ دی‌ماه ۹۳ در سن ۸۹ سالگی از دنیا رفت متولد سال ۱۳۰۴ شمسی در شهر کاشان بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کاشان و تحصیلات عالی را تا درجه فوق لیسانس در تهران به پایان برد و سال‌ها در آموزش و پرورش به‌کار مشغول بود.

افشین علاء درباره چگونگی درگذشت مشفق کاشانی به خبرنگار ایسنا می‌گوید: یکشنبه شب (۲۸ دی‌ماه) جمعی از شاعران، جشنی به مناسبت تولد سهیل محمودی در انجمن شاعران ایران برگزار کردیم که طی آن شاعران به شعرخوانی پرداختند. از جمله این شاعران مشفق کاشانی بود که متاسفانه هنگام خواندن شعر ناگهان دچار عارضه‌ ایست قلبی شد و بلافاصله به بیمارستان ایرانمهر تهران منتقل شد، اما تلاش پزشکان بی‌نتیجه بود و این شاعر گران‌قدر از دنیا رفت.

برخی آثار به‌جامانده از مشفق کاشانی این عنوان‌ها هستند: «صلای غم» تضمین ۱۲ بند محتشم کاشانی، «خاطرات» (سال ۱۳۲۴)، «سرود زندگی» (سال ۱۳۴۲)، «شراب آفتاب» (سال ۱۳۴۲)، «آذرخش» (گزینه اشعار)، «آینه خیال» (سال ۱۳۷۲)، «بهار سرخ سرود» (سال ۱۳۷۳)، «هفت بند التهاب» (سال ۱۳۷۵)، «نقشبندان غزل» (سال ۱۳۶۵)، «انوار ۱۵خرداد» (سال ۱۳۶۵)، «خلوت انس» (سال ۱۳۶۸)، تصحیح «دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی» با همکاری پرتو بیضایی (سال ۱۳۴۰)، «مجموعه شعر جنگ»، «تذکره شاعران معاصر» و «راز مستان».

ریاست شورای شعر و ترانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ریاست هیأت مدیره انجمن شاعران ایران نیز از جمله فعالیت‌های مشفق کاشانی در دوران زندگی‌اش بود.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394  1:47 PM
تشکرات از این پست
Lovermohamad hossein201273
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

بهروز فیروزی، متولد ۱۳۶۸ – شهرستان پارساباد مغان، حضور در عرصه کاریکاتور از سال ۱۳۸۸، عضو انجمن هنرهای تجسمی پارساباد، برپایی نمایشگاه انفرادی و گروهی کاریکاتور در پارساباد و بروجرد

 

همکاری با مطبوعات
روزنامه جام جم
خبرگزاری فارس
سایت روزکارتون
ماهنامه طنز و کاریکاتور
دو هفته نامه طنز کشیده
دو هفته نامه محلی مغانه

جوایز داخلی

برگزیده بخش هنرمندان جوان جشنواره حضرت علی اکبر(ع)-اردبیل ۱۳۹۲
لوح تقدیر فراخوان روزکارتون با موضوع انتخابات حماسه سیاسی – ۱۳۹۲
نفر اول استانی مسابقات فرهنگی -هنری پرسش مهر در رشته کاریکاتور(بین فرهنگیان استان اردبیل)-سال تحصیلی ۹۰/۹۱
نفر دوم دهمین دوره جشنواره هنرهای تجسمی جوانان استان اردبیل در رشته کاریکاتور -۱۳۹۱
نفر سوم دومین جشنواره سالانه حوزه هنری خراسان شمالی با موضوع تحریم اقتصادی- ۱۳۹۰
برنده مسابقه کاریکاتور چهره(باب راس)مجله طنز و کاریکاتور-۱۳۹۰
نفر سوم استانی مسابقات فرهنگی -هنری پرسش مهر در رشته کاریکاتور(بین فرهنگیان استان اردبیل)-سال تحصیلی ۸۹/۹۰

 

جوایز خارجی

برنده لوح تقدیر ۶ مین جشنواره بین المللی قبرس – ۲۰۱۴

برنده جایزه برنز هشتمین جشنواره بین المللی “هومودوا” رومانی -۲۰۱۴

برنده جایزه اول جشنواره فکس برای صلح ایتالیا در بخش طنز – ۲۰۱۳
دیپلم دومین مسابقه ی کارتون تصویر اجتماعی(امید)آرژانتین – ۲۰۱۳
برنده لوح تقدیر نخستین مسابقه جهانی لبنان با موضوع فقیر و غنی-۲۰۱۲
برنده جایزه ویژه جشنواره بین المللی کارتون مرغ و تخم مرغ-روسیه ۲۰۱۰
لوح تقدیر نمایشگاه بین المللی کارتون جام جهانی آفریقا جنوبی-چین ۲۰۱۰
لوح تقدیر نخستین جشنواره بین المللی کارتون صدف و ماهی کاوارنا –بلغارستان ۲۰۰۹

حضور در نمایشگاههایی چون

هفتمین جشنواره بین المللی ترکیه با موضوع “فلسفه” – ۲۰۱۲

نمایشگاه بین المللی حقوق زنان- ترکیه -۲۰۱۴

سومین دوسالانه طنز LUIS D’Oliveira – پرتغال Penela 2012
نمایشگاه چهارمین جشنواره بین المللی شهر و شهروندی تبریز- ۲۰۱۲
CIPE 2012 ‏راهیابی به فینال و منتخب آثار جشنواره کارتون‏ ترکیه
نمایشگاه دهمین دوسالانه بین المللی تهران- ۲۰۱۳
نمایشگاه نخستین جشنواره سراسری کارتون سبک زندگی – سنندج – ۱۳۹۲
نمایشگاه هشتمین جشنواره سوریه با موضوع:ما زندگی را دوست داریم – ۲۰۱۳
نمایشگاه ششمین مسابقه بین المللی”Smileanapa” با موضوع پلیس – روسیه ۲۰۱۲
نمایشگاه بین المللی کارتون حقوق زنان-آنتالیا-ترکیه – ۲۰۱۳
سومین نمایشگاه بین المللی کارتون بانک ها در مقابل مردم -یونان- ۲۰۱۲
نمایشگاه جشنواره سراسری پیشگیری از خشونت ساری – ۱۳۹۱
نمایشگاه بین الملی کوراوغلو با موضوع غذا ترکیه – ۲۰۱۲
نمایشگاه مسابقه بین المللی بروژ با موضوع جرم و مجازات -بلژیک- ۲۰۱۲
جشنواره بین المللی کارتون “براین اسنزینگ”با موضوع تعادل-اسلواکی – ۲۰۱۲
نمایشگاه سومین جشنواره بین المللی شهر و شهروندی تبریز- ۲۰۱۲
نمایشگاه بین المللی بمبریگ با موضوع “مرگ و سوگواری” آلمان -۲۰۱۲
نمایشگاه جشنواره استانی کشوری خوب و بد شهرستان شبستر -۱۳۹۱
نمایشگاه سومین جشنواره سالانه کارتون حوزه هنری خراسان شمالی با موضوع “جنگ نرم”-۱۳۹۱
چهارمین جشنواره بین المللی طنز آمازون با موضوع آزاد-برزیل ۲۰۱۲
پنجمین نمایشگاه بین المللی طنز گرافیکی لیما-پرو ۲۰۱۲
نمایشگاه بین المللی میانمار در آتش و خون -تبریز-۲۰۱۲
نمایشگاه بین المللی “در جمهوری آذربایجان چه می گذرد؟”-تبریز ۲۰۱۲
نمایشگاه اولین جشنواره کاریکاتور شمال کشور “انسان ، جنگل ، زندگی”-مازندران – ۱۳۹۰
نمایشگاه دومین جشنواره بین المللی شهر و شهروند-تبریز- ۲۰۱۲
نمایشگاه چهارمین جشنواره بین المللی فجر -تهران ۲۰۱۲
چهارمین نمایشگاه بین المللی طنز گرافیکی لیما با موضوع بازیافت -پرو-۲۰۱۱
نمایشگاه جشنواره بین المللی فکس برای صلح _ایتالیا ۲۰۱۱
نمایشگاه جشنواره بین المللی مصرف ایمن و بهینه گاز-خراسان شمالی-۲۰۱۱
نمایشگاه جشنواره بین المللی پدافند غیرعامل -تبریز ۲۰۱۱
نمایشگاه سومین جشنواره بین المللی فجر -تهران ۲۰۱۱
نمایشگاه جشنواره بین المللی فکس برای صلح _ایتالیا ۲۰۱۰
نمایشگاه جشنواره معضلات شهری-تهران-۲۰۱۰
نمایشگاه دومین جشنواره بین المللی رسانه های دیجیتال-تهران ۲۰۱۰
نمایشگاه بین المللی حقوق کارگران پرتغال ۲۰۱۰ – و
چاپ در ویژه نامه Bronkit روزنامه Trevim پرتغال – ۲۵مارس ۲۰۱۰
نمایشگاه بین المللی کاریکاتور چهره کوراوغلو -ترکیه ۲۰۱۰
نمایشگاه سومین جشنواره بین المللی طنز آمازون با موضوع آزاد-برزیل ۲۰۱۰
سومین نمایشگاه بین المللی طنز گرافیکی لیما-پرو ۲۰۱۰
نمایشگاه بین المللی طنز “جشنواره اقتصاد”–آندرومدا-ایتالیا ۲۰۱۰

 

Biography:

Behrooz Firoozi

Born in Parsabad ,1989

Activity in Caricature and Cartoon

A cartoonist and caricatureist in:

“Jame Jam” newspaper – “keshideh” magazine- “Humour & Caricature” Magazine

Farsnews AGENCY – Rooz cartoon Website

Awards:

Honorable Mention of 6th International Cartoon Contest – cyprus-2014

Bronze Prize of 8nd International Cartoon Contest Humodeva -Romania – 2014

Frist prize 17nd International Cartoon Festival “FAX FOR PEACE”, Italy – 2013

DIPLOMA 2nd International Cartoon Contest of social illustration – ARGENTINA -2013

Honorable Mention of 1st International Cartoon Contest lebanon-2012

Third prize of cartoon contest “Economic sanctions”-Bojnourd 2011-Iran

Special Prize of International Cartoon Contest “Hen or egg?”- 2010 – Russia

Honorable Mention of International Cartoon Exhibition 2010 FIFA WORLD CUP – China.

Honorable Mention of 1st International Cartoon Contest Mussel & Fish Kavarna 2009- Bulgaria.

http://jamejamonline.ir/Media/Caricature/1393/06/25/635464731607910124.jpg

Exhibitions:
۲۰۱۲ – ۷٫th Festival, 2012 ‘Philosophy’- Turkey

۲۰۱۴-۸March International Exhibition in Turkey

۲۰۱۳ – The 4nd International City and Citizen Cartoon Contest-Tabriz,Iran

۲۰۱۳ – ۱۰th Tehran International Biennial Cartoon- Iran

۲۰۱۳ – The 8th International Cartoon Contest”We love live” SYRIA

۲۰۱۳ – International Cartoon Exhibition – womens Rights day-Antalya-Turkey

۲۰۱۲ -III Bienal de Humor Luís d’ Oliveira Guimarães – Penela

۲۰۱۲ – Exhibition of The CIPE 2012 Global Editorial Cartoon Competition “Democratic Governance” – Turkey

۲۰۱۲ – ۶th International Cartoon Contest smelinapa “Police”- Russia

۲۰۱۲ – ۳th International Exhibition “banks and People”-Greece

۲۰۱۲ – International Cartoon Contest cartoonale Brugge-Belgium

۲۰۱۲ – International Cartoon Festival”Brain Sneezing”,slovaki

۲۰۱۲ – The 3nd International City and Citizen Cartoon Contest-Tabriz,Iran

۲۰۱۲ – International Cartoon Exhibition “dying, death and mourning” Bamberg,German

۲۰۱۲ – ۴th International Cartoon Festival Amazona-Brazil

۲۰۱۲- ۵th International Exhibition of Graphic Humor Lima-Peru

۲۰۱۲ – The Second International City and Citizen Cartoon Contest-Tabriz,Iran

۲۰۱۲ – The 4nd International Fajr Contest,Tehran-Iran

۲۰۱۲ – International Cartoon Exhibition “koroglu”, Turkey

۲۰۱۱ – International Cartoon Exhibition “FAX FOR PEACE”, Italy

۲۰۱۱ – ۴th International Exhibition of Graphic Humor Lima-Peru

۲۰۱۱ – The Exhibition of International Cartoon Festival on Safe & Optimal Consumption of Gas-Bojnourd- Iran

۲۰۱۱ – The exhibition of the First “Civil Defense” Cartoon Festival-Tabriz-Iran

۲۰۱۱ – The 3nd International Fajr Contest,Tehran-Iran

۲۰۱۰ – ۳th International Cartoon Festival Amazona-Brazil

۲۰۱۰ – International Cartoon Exhibition “FAX FOR PEACE”, Italy

۲۰۱۰ – International caricature Exhibition “koroglu”, Turkey

۲۰۱۰ – The Second International Digital Media Cartoon Contest,Tehran-Iran

۲۰۱۰ – ۳th International Exhibition of Graphic Humor Lima “Water” Lima,Peru

۲۰۱۰ – Feco Portugal Exhibition “stipend of workpeople”,Lisboa,Portugal

۲۰۱۰ – International Cartoon Exhibition “Festival the economy”Andromeda,Trento, Italy

وبلاگ : http://firoozicartoon.persianblog.ir/

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 3 اردیبهشت 1394  9:39 AM
تشکرات از این پست
Lovermohamad hossein201273
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

آرزوبابائیان

متولد: ۱۳۶۷- اصفهان
تحصیلات: فارغ التحصیل گرافیک
عضویت در گروه کاریکاتور گام اول اصفهان از سال ۸۴
شرکت در ۱۰ نمایشگاه گروهی کاریکاتور
مقام دوم کاریکاتور جشنواره مطبوعات در بخش روزنامه نگاران غیر حرفه ای ۱۳۸۶
راهیابی و چاپ کاریکاتور در اولین جشنواره ی سراسری کشتیرانی ۱۳۸۴
راهیابی و چاپ کاریکاتور در اولین جشنواره سراسری باور۱۳۸۵
راهیابی اثر کاریکاتور به جشنواره اینترنتی قلم سوریه ۱۳۸۵
راهیابی کاریکاتور به جشنواره برق اصفهان ۱۳۸۷
راهیابی و چاپ کاریکاتور در کاتالوگ اولین مسابقه بین المللی کاریکاتور رسانه های دیجیتال۱۳۸۷
راهیابی پوستر در چهارمین نمایشگاه سالانه پوستر اسماء الحسنی ۱۳۸۷

راهیابی پوستر و کاریکاتور در چهارمین جشنواره ی سراسری هنرجوان۱۳۸۷
راهیابی پوستر در سومین سوگواره پوستر های عاشورایی ۱۳۸۷
تقدیر شده در ششمین جشن تصویر سال در بخش کاریکاتور ۱۳۸۷
راهیابی اثر به نهمین دوسالانه بین المللی کاریکاتور تهران ۱۳۸۸
راهیابی پوستر عاشورا به جشنواره سراسری اصحاب عطش ۱۳۸۸
تقدیر شده در اولین جشنواره ی سراسری روایت محرم- بخش پوستر ۱۳۸۸
راهیابی به اولین جشنواره ی سراسری جوان ایرانی – بخش کاریکاتور ۱۳۸۹

ایران کارتون

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  9:34 AM
تشکرات از این پست
Lovermohamad
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

ایرج شمسی‌ زاده از شاعران بزرگ محلی‌سرای استان بوشهر داری فانی را وداع گفت.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار مهر، ایرج شمسی زاده شاعر پرآوازه محلی سرای استان بوشهر پس از چند سال مبارزه سخت با بیماری سرطان، دار فانی را وداع گفت و اهل شعر و ادب استان بوشهر را غرق در ماتم کرد.

ایرج شمسی‌زاده متولد سال ۱۳۲۱ بود و اشعار زیادی در مایه طنز و با رویکردهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی داشت و بامداد روز شنبه ۱ فروردین ۹۳ و در آستانه لحظه تحویل سال نو، ترک دنیا گفت و به دیار حق شتافت.

ایرج شمسی زاده

ایرج شمسی زاده

این شاعر در زمینه شعر طنز صاحب سبک بود و در نقاط مختلف استان بوشهر دارای علاقمندان بسیار زیادی بود. از شمسی‌زاده به عنوان یکی از طلایه‌داران شعر محلی جنوب یاد می‌شود. لازم به ذکر است که مراسم تشییع و تدفین مرحوم ایرج شمسی‌زاده ساعت ۱۴ روز دوشنبه سوم فروردین‌ماه ۹۳ از محل امام زاده سید رضا تا قطعه هنرمندان در همان محل برگزار می‌شود.

شیرین طنز، درگذشت ایرج شمسی زاده را به خانواده ی محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم آرزوی مغفرت می نماید.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  12:14 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

۱۵ اردیبهشت ماه تولد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود ، کسی که طنز امروز ایران بسیار وام دار اوست و همیشه به اینکه در عرصه طنز خیلی چیزها را از ایشان آموختم افتخار می کنم.این شعر را به مناسبت روز تولدشان نوشتم:
قربان صفا و مهر و لبخند شما
شرمنده لطف های یک بند شما

از بس که کلام و شعرتان شیرین است
بالاست همیشه بی سبب قند شما

شرمنده شده سرو ابرقو در یزد
با دیدن قد چون دماوند شما

گشتیم و نبود توی این شهر غریب
یک آدم با خلوص مانند شما

هر روز خداوند جهان می گوید
احسنت به خالق و خداوند شما

در شان شما هدیه ای یافت نشد
این شعر مگر شود خوشایند شما

استاد ابوالفضل زرویی عزیز
قربان صفا و مهر و لبخند شما

چون قافیه ای نمانده تقدیم شما
این شعر ز شاگرد هنرمند شما!
شاعر : نسیم عرب امیری

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 1 تیر 1394  8:35 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

سید مسعود کیمیاگر یکی از متخصصان تغذیه که دستی هم در ادبیات طنز داشت و از طنزپردازان محسوب می‌شد، صبح ۷ تیر ۹۴ دار فانی را وداع گفت.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری فارس، مسعود کیمیاگر متخصص علوم تغذیه و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی صبح امروز درگذشت.

سید مسعود کیمیاگر

سید مسعود کیمیاگر

وی در سن ۷۱ سالگی و به علت سرطان جان خود را از دست داد. مراسم تشییع جنازه ایشان ۸ تیر ۹۴ ساعت ۸:۳۰ و از مقابل محل انستیتو تغذیه ایران صورت می‌گیرد.

در این ارتباط سیدضیاءالدین مظهری یکی از متخصصان تغذیه و همکار کیمیاگر به فارس گفت: از موقعی که خبر را شنیدم بهت‌زده شدم چرا که ایشان از استادان برجسته رشته تغذیه بود و خدمات بسیار شایانی مانند تربیت دانشجویان در مقاطع مختلف داشت.

وی ادامه داد: وی توانست شاگردان فرهیخته‌ای را تحویل جامعه دهد در حالی که خود او نیز از دانشجویان ممتاز دکتر هدایت بنیانگذار رشته علوم و تغذیه در ایران محسوب می‌شد که توانست مدارج علمی را پله پله طی کند و به مرتبه استادیاری برسد.

مظهری فقدان کیمیاگر را برای تمام همکاران علوم تغذیه‌ای غیرقابل جبران دانست و گفت: ایشان علاوه بر تربیت نسل جوان دستی هم در ادبیات طنز داشت و در گذشته زمانی که مجله گل‌آقا منتشر می‌شد مسائل تغذیه‌ای را در قالب طنز به مخاطبان عرضه می‌کرد.

وی بار دیگر فقدان این استاد فرهیخته را تأسف‌بار خواند و گفت: در همین چند ساعت گذشته بسیاری از دانشجویان در این ارتباط به من تسلیت گفتند که این مسئله نشان‌دهنده جایگاه دکتر کیمیاگر در میان دانشجویان بود.

مسعود کیمیاگر متولد ۱۳۲۳ در تهران بود و تحصیلات خود را در مقطع دکترای تخصصی علوم تغذیه و فوق لیسانس علوم غذایی و تغذیه از دانشگاه ایالتی ردآیلند آمریکا و لیسانس علوم غذایی و تغذیه را در دانشگاه علوم پزشکی تهران گذرانده بود.

سوابق علمی و اجرایی وی به شرح زیر است:

مسئول کمیته تغذیه شورای غذا و تغذیه کشور؛ مسئول گروه تغذیه مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی وزارت بهداشت؛ مشاور تغذیه برنامه جهانی غذا (WFP) در تهران؛ رئیس انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور؛ مدیر گروه رشته تغذیه انسانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی؛ مشاور سازمان بهداشت جهانی؛ رئیس مرکز همکاری با سازمان بهداشت جهانی در تهران؛ متخصص تغذیهWhite Plains Center for Nursing Care در نیویورک؛ سر دبیر مجله علوم تغذیه و صنایع غذایی ایران؛ عضو: هیئت ممئحنه و ارزشیابی رشته تغذیه وزارت بهداشت؛ کمیته کشوری دیابت؛ انجمن تغذیه ایران؛ انجمن تغذیه آمریکا؛ تیم ملی طرح ریزی استراتژی تغذیه ملی؛ عضوهیئت تحریریه مجلات: پژوهش در پزشکی؛ پژوهنده

از او ۳ کتاب، ۸۵ مقاله به زبان فارسی و ۴۲ مقاله به زبان انگلیسی به یادگار مانده است.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 15 مرداد 1394  10:50 AM
تشکرات از این پست
hossein201273
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

بیش از چهل سال فعالیت جواد علیزاده در روزنامه‌ها و مطبوعات مختلف باعث شد که با او درباره نقش کارتون و کاریکاتور در مطبوعات گفت‌وگو کنیم.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، جواد علیزاده متولد ۱۳۳۱ در اردبیل است. او دارای مدرک کارشناسی زبان انگلیسی از مدرسه عالی ترجمه است. کشیدن کاریکاتور را از سال ۱۳۵۰ در مجله کاریکاتور به مدیریت مرحوم محسن دولو ملقب به پدر کاریکاتور ایران شروع کرد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا فعالیت می‌کرد. در ایام انقلاب، طی سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۰، کاریکاتوریست سیاسی روزنامه کیهان بود. پس از آن تا سال ۱۳۶۹ با نشریات بهلول، نمکدون، مشغولیات، فکاهیون و روزنامه ابرار همکاری کرد. از سال ۱۳۶۹ تاکنون مدیرمسئول، صاحب امتیاز و سردبیر مجله طنز و کاریکاتور بوده است. او تاکنون بیش از ۳۰ جایزه بین المللی را در جشنواره های مختلف از آن خود کرده است. بیش از چهل سال فعالیت در روزنامه ها و مطبوعات مختلف باعث شد که با او درباره نقش کارتون و کاریکاتور در مطبوعات گفت‌وگو کنیم.

جواد علیزاده 1

جناب علیزاده! به عنوان نخستین پرسش می‌خواهم نظر شما را درباره جایگاه کارتون در مطبوعات بدانم.
درباره جایگاه کارتون و کاریکاتور در مطبوعات افراد مختلف مطالب بسیاری نوشته‌اند، اما اگر بخواهم خیلی کوتاه در این باره صحبت کنم، باید بگویم که از لحاظ تاریخی کارتون و کاریکاتور با روزنامه‌ها به وجود آمد. کارتونیست هنرمندی است که دردها و آلام جامعه را می‌شناسد و این مسائل و مشکلات را به شکلی هنرمندانه و همراه با طنز به جامعه ارائه می‌کند. این امر میسر نمی‌شود مگر اینکه کارتونیست، کار مطبوعاتی بکند. چرا که در کار مطبوعاتی است که کارتونیست به شکلی روزانه با مسائل مردم در ارتباط بوده و نسبت به آن ها واکنش نشان می‌دهد و آثار خود را از طریق رسانه در اختیار مردم قرار می‌دهد.
از نظر من جایگاه کارتون در مطبوعات مناسب است؛ به شرطی که سه مشکل اساسی در این رابطه به طریقی حل شود. اولین مشکل مسئله دستمزد کارتونیست‌ها و کاریکاتوریست‌ها در مطبوعات است. همه دست اندرکاران کارتون اذعان دارند که دستمزد کارتونیست‌های مطبوعاتی پایین است و اگر فکری به حال این مساله نشود، باعث‌می شود که کاریکاتوریست‌ها به جای کار در مطبوعات به فکر حضور در جشنواره‌ها باشند تا از این طریق بتوانند زندگی خود را تأمین کنند.
مشکل دوم مسئله قانون کپی رایت و لزوم رعایت آن توسط مدیران رسانه است. درست است که ما در کشور به طور رسمی به عضویت قانون بین‌المللی کپی رایت درنیامده‌ایم، اما مدیران رسانه‌ها می توانند از نظر اخلاقی پایبند به این قانون باشند، چه به این شکل که آثار کارتونیست‌های بین المللی را چاپ نکنند (که در واقع این آثار بدون اطلاع صاحب اثر و اغلب با نگاه پر کردن صفحات مورد استفاده قرار می‌گیرند) و چه به این شکل که آثار هنرمندان داخلی بدون اطلاع آن ها یا بدون پرداخت دستمزد به ایشان استفاده نشود.
سومین مسئله باز می‌گردد به انجمن کاریکاتور ایران. سال‌هاست که کارتونیست‌ها در پی آن هستند که انجمن کاریکاتور ایران را تأسیس کنند، اما حتی اگر این انجمن تأسیس هم شود، از ابتدا باید در خصوص بودجه آن و شکل جذب این بودجه و اینکه از کجا حمایت صورت گیرد و غیره برنامه ریزی شود. سال‌هاست خانه کاریکاتور ایران فعالیت دارد. بخش عمده‌ای از بودجه این نهاد توسط معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری تأمین می‌شود و ضمن اینکه معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز کمک‌های مالی به این نهاد انجام می‌دهد. اما نکته این است که خانه کاریکاتور هیچ برنامه‌ای برای حمایت از کارتون مطبوعاتی ندارد و اغلب برنامه‌هایش در جهت برگزاری جشنواره و … است. لازم است برای حمایت از کارتون مطبوعاتی فکری جدی صورت بگیرد. خود من نظرم این است که حتی اگر خانه کاریکاتور به شکل شورایی اداره شود، همین نهاد نیز می تواند گام‌های اساسی در این زمینه بردارد.
خود شما از جمله کسانی هستید که نشریه‌ای خصوصی را اداره می‌کنید و سال‌هاست که در این زمینه، با مشکلات فراوان دست و پنجه نرم کرده‌اید و با زیر و بم این کار آشنا هستید. مدیران نشریات خصوصی چگونه می‌توانند دستمزد کارتونیست‌ها را افزایش دهند وقتی درگیر مشکلات اقتصادی فراوانی هستند.
اینکه می‌گویید درست است. من خودم سال‌هاست طنز و کاریکاتور را بدون آگهی چاپ کرده‌ام و اگر از منظر استانداردهای مطبوعاتی نگاه کنید این کار یعنی دیوانگی. اما به هر حال این کار را تا حالا ادامه داده‌ام؛ چراکه معتقدم این یعنی احترام به خواننده. اگرچه در هر شماره‌ای مجبور شده‌ام یکی دو میلیون تومان از جیب خودم هزینه کنم. اما روی سخن من بیشتر برمی‌گردد به نشریاتی که دولتی هستند یا اینکه منابع مالی بهتری دارند، تیراژ بیشتری دارند و اینها. این نشریات می‌توانند دستمزدهای بیشتری را برای کارتونیست‌ها و کاریکاتوریست‌ها در نظر بگیرند؛ چراکه از نظر مالی توان انجام چنین کاری را دارا هستند.

دوران اوج کاریکاتور مطبوعاتی در ایران چه زمانی بوده است؟
در تاریخ مطبوعات ایران، چند دوره را می‌توان بهترین دوران‌های کارتون مطبوعاتی دانست.
اولین بار در دوران مشروطه بود که کارتون مطبوعاتی در ایران رواج پیدا کرد. این دوران را می‌توان یکی از مهم‌ترین دوران‌های کارتون مطبوعاتی دانست که در روزنامه‌ها و مجلات مسایل جامعه از طریق کاریکاتور مورد نقد قرار می گرفت.
در ابتدای انقلاب نیز به علت اینکه مطبوعات و روزنامه ها تیراژ بسیار زیادی داشتند کاریکاتور رونق بسیاری داشت و فضای نقد افکار مختلف نیز بسیار مهیا بود. متأسفانه در این دوران گروه‌های تندروی چپ باعث شدند که حساسیت‌هایی ایجاد شود.
چاپ مجله گل آقا در سال ۶۹ باعث ایجاد یک راه جدید در کارتون مطبوعاتی ایران شد. تا پیش از آن فضای نقد چندان مناسب نبود ولی گل آقا با چاپ کاریکاتور دکتر حبیبی معاون اول رئیس جمهور و دیگر وزرا، فضای نقد را باز کرد. بعد از آن بود که نگاه به کاریکاتور تغییر کرد.
در دوران دولت هفتم نیز کاریکاتور مطبوعاتی فضای خوبی را تجربه کرد. اگرچه در این دوران عده‌ای با کشیدن برخی کاریکاتورها باعث شدند تا حساسیت‌هایی به وجود آید که این امر در نهایت به ضرر کاریکاتور تمام شد.

شما در صحبت‌های‌تان به تندروی بارها اشاره کردید. به نظر شما کارتونیست باید در نقد خود چه مسائلی را رعایت کند؟
ببینید من در تمام دوران کارم سعی کرده‌ام میانه‌رو باشم و با هرگونه تندروی مخالفت کنم. ما باید در کاریکاتور بدی‌ها را نقد کنیم، اما این بدین معنی نیست مستقیماً کاریکاتور شخصی را بکشیم و او را مورد نقد قرار دهیم. گاهی می‌توان و لازم است تا با استفاده از سمبل‌ها و نماد‌ها به جای اینکه شخص را نقد کنیم، کار اشتباه را مورد انتقاد قرار بدهیم.

با این اوصاف وضعیت کارتون مطبوعاتی در کشور ما شرایط خوبی دارد؟
اجازه بدهید این طور بگویم. در زمان جنگ، هم کشور ما و هم عراق درگیر جنگ بود. در عراق به طور کلی کشیدن کارتون و کاریکاتور ممنوع بود. درحالی که ما در همان زمان در مطبوعات کاریکاتور می‌کشیدیم. درست است که ما بنا به وظیفه ملی‌مان بیشتر کاریکاتور عراقی‌ها را می‌کشیدیم، اما این امر در کشور بود. علاوه بر این من در همان زمان کاریکاتوری در نقد گرانی‌ها کشیدم. این نشان می‌دهد به رغم برخی تنگ نظری‌ها، به هر حال فضای کشور اجازه کار و انتقاد سالم را می‌دهد.

به نظر شما اوضاع کارتون در مطبوعات شهرستانی چگونه است؟
من در شهرستان‌ها کارهای خوبی می بینم. در اصفهان و در مشهد و دیگر شهرستان‌ها کارتون‌های خوبی در مطبوعات چاپ می‌شود. اما نگرانی من بیشتر درباره وضعیت معیشتی کارتونیست‌های شهرستانی است.

یکی از مسائل این روزها فراگیری نشریات الکترونیکی و خطر از بین رفتن نشریات چاپی است. شما از این منظر آینده را چگونه می‌بینید؟
روزی که تلویزیون و ویدئو به بازار آمد، برخی معتقد بودند که صنعت سینما ضربه خورده و از بین خواهد رفت، در حالی که این طور نشد. چراکه شما هیچ وقت حسی را که از دیدن فیلم در سالن سینما دارید با دیدن فیلم در تلویزیون نمی‌توانید مقایسه کنید. من خودم آدم نوستالژیکی هستم. حس خواندن کتاب و مجله کاغذی هم هرگز توسط نشریات الکترونیکی قابل انتقال نیست. به همین خاطر هم من هنوز مجله را روی کاغذ کاهی چاپ می‌کنم و خوانندگان هم راضی هستند. بنابراین من نسبت به آینده خوش‌بین‌ام.

وضعیت کارتون مطبوعاتی ما در قیاس با دنیا چگونه است؟
کاریکاتورهای ما از نظر خلاقیت و تکنیک هیچ چیزی از کارتون‌های روز دنیا کم ندارند. تنها مشکل ما مسئله دستمزد کارتونیست‌هاست که اصلاً قابل قیاس نیست. من توصیه‌ای که به جوان‌ترها دارم این است که به کاریکاتور به عنوان شغل دوم نگاه کنند؛ چرا که امروز کارتونیست نمی‌تواند زندگی خود را با دستمزد کارتون مطبوعاتی تأمین کند. همین مسئله هم باعث می‌شود که برای کسب درآمد، چشم به جایزه جشنواره‌ها داشته باشد. حضور در جشنواره‌ها خوب است، خود من هم در جشنواره‌ها شرکت می کنم، اما کارتونیست با کار مطبوعاتی است که اندیشه‌اش قوام می‌گیرد.
اینکه یک کارتونیست فقط در جشنواره شرکت کند باعث می‌شود که همیشه منتظر باشد تا ببیند باید درباره چه موضوعی کار کند. در حالی که کار در مطبوعات کارتونیست را دارای اندیشه می‌کند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 14 شهریور 1394  1:20 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

پس گل آقا کو؟ دهخدا کو؟

انصاف نیست که نامی از گل آقا بعنوان یکی از طنزپردازان ماندگار تاریخ ادبیات فارسی برده نشود. همچنین از استاد دهخدا که علاوه بر طنز کارهای بزرگی چون لغتنامه و امثال و حکم را صورت داده است.

شنبه 14 شهریور 1394  1:54 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

علیرضا لبش، شاعر و طنزپرداز، بیان کرد: طنزپرداز سعی می کند در جریان مشکلات جامعه باشد و با زبان خود آنها را مطرح کند تا شاید گره ای از آنها باز شود.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، علیرضا لبش شاعر و نویسنده طنز کشورمان، طنز را برای یک جامعه سالم مفید دانست و گفت: وجود طنز در جامعه باعث می شود افراد یک جامعه از گرفتار شدن در بی اخلاقی ها و انتقادهای تندی که ناراحتی ها را سبب می شود، جلوگیری کند. البته باید در استفاده از هر مطلبی تحت عنوان طنز جلوگیری کرد؛ چون خیلی مواقع به اشتباه دچار هجو و هزل می‌شویم و خودمان نمی دانیم.

وی با بیان اینکه رعایت اصول طنز فاخر خیلی مواقع توسط طنزپردازان رعایت نمی شود، خاطرنشان کرد: گاهی وقت ها در اشعار و مطالب طنزپردازان بی احترامی و فکاهی بیشتر به چشم می خورد و این باعث رواج بداخلاقی ها در جامعه می شود که باید اصلاح شود و به سمت طنز فاخر حرکت کنیم.

این شاعر سپیدسرا با اشاره به اینکه دفتر طنز حوزه هنری باید سعی کند با تشکیل برنامه های آموزشی طنزپرداز را به سمت تولید طنز فاخر سوق دهد، گفت: طنزپردازان کشور همواره به فضایی برای خواندن مطالب خود نیاز دارند و باید از جانب نهادهای متولی این امر جدی گرفته شود. در این راه حوزه هنری با برگزاری برنامه هایی مثل محفل طنز و در حلقه رندان پیش‌قدم در گردهم‌آوردن فعالان این حوزه بوده است که این امر ستودنی است.

علی رضا لبش

علی رضا لبش

وی «در حلقه رندان» را برنامه ای قدیمی و مخاطب محور توصیف کرد و اظهار داشت: این برنامه خوب و ریشه ای که سال ها طنزپردازان با فضای آن مأنوس شده اند باید با روش های جدید حرکت کند و سعی کند با دعوت از شاعران حرفه ای و استفاده از اتاق فکری متشکل از طنزپردازان جوان و پیش‌کسوت دوباره به دوران اوج خود بازگردد.

لبش سرودن چند بیت شعر طنز را ملاک طنزپرداز نامیدن فرد ندانست و گفت: بسیاری از شاعران در طول فعالیت هنری خود چند بیتی هم شعر طنز سروده اند ولی این تنها ملاک نیست بلکه یک طنزپرداز، نه از روی تفنن بلکه به خاطر نقشی که در وجود خودش احساس می کند، سعی می کند در جریان مشکلات جامعه باشد و با زبان خود آن ها را مطرح کند تا شاید گره ای از کار آن ها باز شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: مسئولان با ایجاد محدودیت های کمتر برای فعالان حوزه طنز و حمایت از فعالان طنز فاخر کشور و همچنین تدارک برنامه های متنوع شعرخوانی در این حوزه می توانند گوشه ای از مشکلات طنزپردازان را کم کنند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 8 خرداد 1395  7:33 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

شروین سلیمانی
متولد ۷ – ۸ – ۱۳۵۴
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی
از سال ۷۳ شروع به سرودن شعر کرد
از سال ۹۰ بصورت جدی و تخصصی شعر طنز را دنبال می کند

شروین سلیمانی

فعالیت ها:
داور بخش طنز اولین سالانه اردیبهشت شعر البرز ۱۳۹۱

قند پهلو
همکاری با تلویزیون در برنامه های ادبی :
قندپهلو «شبکه آموزش»
صبح شاعرانه «شبکه۵»
شبکه شما
شبکه سه

رادیو صباهمکاری با شبکه های مختلف رادیویی در زمینه شعر طنز :
شبکه معارف
شبکه ایران
شبکه جوان
شبکه ورزش
رادیو گفتگو
رادیو فرهنگ

همکاری با نشریات مختلف از جمله:
نشریه رشد جوان متعلق به آموزش و پرورش ویژه دبیرستانهای سراسر کشور
نشریه لواسان و نشریات دیگر

کرگدن

سابقه همکاری با:
نشریه کرگدن «ضمیمه فرهنگی روزنامه اعتماد»
نشریه سپیده دانایی و برخی نشریات استانی
نشریه «هفته» مونترآل کانادا

برگزاری محافل طنز :
برگزاری کارگاه شعر “طلوع” در لواسان
برگزاری جلسه شعر طنز “نیشدارو” در لواسان

شب شعر طنز در حلقه رندان

شرکت در محافل طنز :
حضور و شعرخوانی در جلسات ویژه شعر طنز، مثل قند و نمک، شکرخند، در حلقه رندان و غیره

آثار :
کتاب شعر طنز “نیشدارو” در انتظار اخذ مجوز از وزارت ارشاد است و انشاءالله توسط نشر “شانی” منتشر خواهد شد.

شروین سلیمانی 1

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 8 خرداد 1395  7:38 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

هم زمان با سالروز درگذشت کیومرث صابری فومنی؛
به گزارش شیرین طنز، به نقل از گروه فرهنگ و هنر بولتن نیوز: این روزها (۱۱ اردیبهشت) سالروز درگذشت طنزپرداز معروف کشور، گل آقای مردم ایران، مرحوم «کیومرث صابری فومنی» است. «گل آقایی» که در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در سالهای دهه شصت و هفتاد، قلم نکته سنج و شیرینش خاطرات و لحظات خوشی را برای همگان فراهم می آورد.

کیومرث صابری فومنی در کنار رهبر انقلاب

«کیومرث صابری فومنی» در سال ۱۳۲۱ در یکی از روستاهای شهرستان فومن در گیلان، در خانواده ‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۰ در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق تهران قبول شد و در سال ۱۳۴۵ شعرهایش در مجله «توفیق» با امضای «گردن‌ شکسته فومنی» چاپ می ‌شد. البته اولین نوشته‌ هایش در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ در مجله «امید ایران» به چاپ رسیده بود.

وی بعدها در هنرستان صنعتی تهران، با شهید «محمدعلی رجایی» که بعد از انقلاب اسلامی به نخست وزیری و ریاست جمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانه این دو انجامید و تا زمان شهادت محمدعلی رجایی ادامه یافت. پس از انقلاب در زمان نخست وزیری شهید رجایی مشاور فرهنگی و مطبوعاتی نخست وزیر شد و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و با ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای (مدّظله العالی) هم در این سمت ابقاء شد.

در ۲۳ دی ماه ۱۳۶۳ روزنامه اطلاعات مبادرت به انتشار ستون ثابتی با عنوان «دو کلمه حرف حساب» نمود که امضای مستعاری با عنوان «گل آقا» داشت و این «گل آقا» کسی نبود جز «کیومرث صابری فومنی»! کار ستون «دو کلمه حرف حساب» خیلی زود بالا گرفت که مشتریان پر و پا قرص خود را داشت.

پس از گذشت نزدیک به شش سال از انتشار اولین ستون «دو کلمه حرف حساب»، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفته نامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و برای هفته نامه ای طنز با نام «گل آقا» تقاضای امتیاز کرد و توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شماره هفته نامه «گل آقا» را منتشر کند؛ استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود.

«گل آقا» یک «اقدام موفق در یک خلأ فرهنگی و هنری»(۱) بود که در کنار آشنایی علمی و توأم «کیومرث صابری» با سیاست و ادبیات و «سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی او» (۲) موجب شد که این مجله طنز، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا، غنی، در خور تأمل و البته بسیار موثر باشد.

«گل آقا» در دهه هفتاد و هم زمان با سیاست های خاص دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات، همچون هوای خوش و با طراوتی در فضای فرهنگ و سیاست آن روزهای جامعه ایران وزیدن گرفت و در قالب های مختلف اما غنی و طنزآلود خود، اسرار را هویدا و ناگفتنی ها را از زبان مردم کوچه و بازار علنی می کرد. «گل آقا» در این سالها بیش از آنکه یک مجله طنز بی طرف و بی خاصیت باشد که سرگرمی مردم را اوج اهداف خود قرار داده باشد، طنزنامه ای پویا و موثر به ویژه در حوزه های اجتماعی و سیاسی بود؛ طنزنامه ای که صاحبش «تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحه ی سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت.» (۳)

دامنه اثرگذاری «گل آقا» آنچنان بود که بسیاری از مسئولین نگران بودند که مبادا عملکردشان به سوژه ای برای «کیومرث صابری» تبدیل شود و یا اگر «گل آقا» از مسئله ای در جایی انتقاد می کرد به سرعت افکار عمومی انتظار شفاف سازی در آن زمینه را داشتند و همین موضوع، خودش موجب ایجاد یک روحیه مثبت انتقاد پذیری در بسیاری از مسئولان شده بود.

رعایت شرایط و مقتضیات زمان، حفظ حرمت های انسانی، بهره گیری از شیوه های علمی آزمایش شده در ارائه طنز، پرهیز شدید از طنز معمولی، آگاهی دقیق از محدوده و مسیر خط قرمزها و حرکت هوشیارانه در حول و حوش آن و نیز نیاز روز جامعه به مطالب خواندنی طنز آمیز در کنار نگاه تخصصی و فنی به مقوله طنز، همه و همه موجب شدند تا «کیومرث صابری» و دیگر همکارانش در «گل آقا» محصولی را روانه دکه ها کنند که همگان، از مردم کوچه و بازار تا سیاست مداران در دایره مخاطبینش قرار گیرند. اثرگذاری و مقبولیت «گل آقا» در قالب آن «طنز شیرین و پُرمغز»ش (۴) آن میزان بود که پس از تعطیلی اش در سال ۸۱ خلاء نبودنش آنچنان بزرگ شد که به چشم همه آمد. خلأیی که از آن سال تاکنون، هیچ کس نتوانسته است آن طور که باید و شاید آن را پر نماید و با گذشت سالها هنوز جای خالی اش روی گیشه دکه های روزنامه فروشی به چشم می آید.

در همه این سالهای نبودن «گل آقا»، فرهنگ، اجتماع و سیاست جامعه ما محتاج به حضور موثر «گل آقا» و «گل آقاها» بوده و هست. سمت و سویی که در این سالها، جامعه ما در همه ابعاد گوناگونش گرفته، آنچنان بوده و آنچنان هست که برای راست کردن همه کجی ها، زبان و نگاه طنز بیش از همه به کار آید.

رهبر معظم انقلاب در همین زمینه و با اشاره به هنر «مرحوم صابری فومنی» می فرمایند: «امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبه‌روست که همه‌ی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحه‌دار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه‌ی دشمن، چه وسیله‌یی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاری‌تر؟» (۵)

در طول سالیان اخیر تلاش های متعددی در زمینه طنز اجتماعی و سیاسی، آن هم در قالب های مختلف صورت گرفته که همه آنها درخور تقدیرند، اما تاکنون هیچ یک از این تلاش ها به دامنه قله بلند «گل آقا» نیز نرسیده است. طنز اجتماعی و شاید مهم تر از آن، طنز سیاسی عرصه مهمی است که نیاز است جدی گرفته شده تا برای تربیت افرادی که بتوانند پای در مسر «گل آقا» بگذارند، گامهایی عملی و موثر برداشته شود.

این روزها، جای خالی «گل آقای» ملت ایران به خوبی احساس می شود، و امید که این جای خالی با رویش هایی مستمر پر شود.

پی نوشت :

۱ـ رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای (مدّظله العالی)، ۱۳۷۰/۴/۲۷.

۲ـ همان، ۱۱/۲/۸۳٫

۳ـ همان، ۱۱/۲/۸۳٫

۴ـ همان، ۱۳۷۰/۴/۲۷.

۵ـ همان، ۱۱/۲/۸۳٫

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 8 خرداد 1395  7:42 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

بزرگمهر حسین پور از کجا شروع کرد و چه شد که به سراغ کاریکاتور آمد؟

در دنیایی که مطالعه رفته رفته رنگ می بازد و انتقال معنا، مفهوم و منظور با مشکل جدی مواجه است، نه تنها دنیای ژورنالیستی نیازمند ایده و ترفندهای تازه ای ست تا هنوز دیده شود و مورد توجه قرار گیرد که هنر نیز نیازمند تنوع و شاخ و برگ های تازه ای ست.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از ماهنامه تجربه – حسین گنجی: در دنیایی که مطالعه رفته رفته رنگ می بازد و انتقال معنا، مفهوم و منظور با مشکل جدی مواجه است، نه تنها دنیای ژورنالیستی نیازمند ایده و ترفندهای تازه ای ست تا هنوز دیده شود و مورد توجه قرار گیرد که هنر نیز نیازمند تنوع و شاخ و برگ های تازه ای ست تا هم از هنربودگی صرف بیرون بیاید و هم کارکردی دیگرگونه به خود بگیرد و سوای زیبایی و معنا، وظیفه آگاهی بخشی و انتقاد و نیش و کنایه را نیز بر دوش کشد.

شاید از همین مجرا و از همین بستر بود که کاریکاتور به دنیای رسانه و ژورنالیسم وارد شد و بعد از آن کمیک استریپ به دنیا آمد. این هر دو به دلیل نوپایی در جهان و نونهالی در ایران، پیشینه ای مکتوب و سبقه ای طولانی ندارد و هنوز می توان آن را در سال های ابتدایی اش دانست. به همین جهت نمی توان نسبت به کتابی که در این حوزه بیرون می آید بی تفاوت بود و به سادگی از کنار آن گذشت.

بزرگمهر حسین پور که پیش از این کتاب «من یک گوساله ام» را در همین ژانر و قالب منتشر کرده بود، این بار کتاب «شهر هرت» را به پیش خوان کتاب فروش ها آورده است. کتابی که مثل تمام کارهای حسین پور که پیش از این در گل آقای قدیمی و چلچراغ همین اواخر می دیدیم، شخصیت و شاخصه های منحصر به فرد خود را درد و می تواند قدم بزرگی باشد در جهت پایه ریزی این فیلد نوپای هنری در ایران و ژانر قصه گون و روایی و نقدگونه این آثار را برای همیشه به منظر عمومی کشانده و قابل دفاع و پیشینه کند. به همین خاطر به دفتر زیبای حسین پور رفتم و ضمن یک دل سیر معاشرت های خوشمزه و دوست داشتنی، با او پیرامون کارهای، کاریکاتور و کمیک استریپ به گفت و گو نشستم.

بزرگمهر حسین پور 1

بزرگمهر حسین پور از کجا شروع کرد و چه شد که به سراغ کاریکاتور آمد؟

شروع کردن نقاشی در زندگی من یک داستان بود و شروع کردن کاریکاتور داستانی دیگر.

پس می خواهید از نقاشی شروع کنید.

من از بچگی زمانی که فهمیدم دنیا چه شکلی ست می دیدم که پدرم در حال نقاشی ست و خیلی آن حال رنگ گذاشتن و خلوت پدرم را دوست داشتم و این اولین حس هایی بود که می دیدم من را به سوی خودش جذب می کند. بعد کم کم شروع به کشیدن کردم. اولین چیزهایی که می کشیدم زورو بود. ولی یک چاشنی طنزی در کارهایم بود که نمی دانستم نامش کاریکاتور است، چون آن زمانی که من بچه بودم نه اینترنت بود و نه ماهواره و مجله خارجی و مجلات طنز بودند. نوجوانی من در اوج جنگ و آژیرهای قرمز و پناهگاه و… بود. ولی یادم است مهد کودک که می رفتم نقاشی معلم سرویسمان را می کشیدم. کلاس اول که می رفتم نقاشی بچه ها را می کشیدم ولی نمی دانستم اینها کاریکاتورند.

قبل از آن کاریکاتوری دیده بودی؟

نه اصلا نمی دانستم کاریکاتوری هست و می خواستم واقعی بکشم ولی نمی شد. درواقع از بچگی چشم م آشنا شد و شروع به خط خطی کردم و یادم است که در همان خط خطی ها گاهی نشانی از فانتزی بود. همینطور که گذشت و من در یک سال یک سری مجله های گاهنامه که آقای علیزاده منتشر می کردند را دیدم و احساس کردم این همان چیزی ست که دنبال آنم. یعنی انگار سال ها دنبالش می گشتم و حالا آن را دیده بودم. اسمش چه بود؟ اسمش کاریکاتور بود و از آنجا شد که من احساس کردم باید کاریکاتوریست بشوم و هیچ راه دیگری برایم نمانده است و خودش است و شروع کردم از روی کارهای ایشان کپی کردن و از کارهای خارجی که چاپ می کرد شروع به الهام گرفتن کردم.

در همان سن که کلاس دوم، سوم ابتدایی بودم شروع به منتشر کردن یک مجله خانوادگی کردم. یک مجله با دو کاغذ A4 که آنها را تا می کردم و منگنه می زدم و در آن از فامیل انتقاد می کردم و مسائل خانوادگی را در آن به تصویر می کشیدم. بعد مجله ام پرطرفدار شد و اهالی فامیل گفتند بزرگمهر منتشر کند و به تعداد درخواست ها کپی می رفتند و از من می خریدند و در فامیل یک بیزینسی را با پسرعمویم راه انداختیم.

او طنزش را می نوشت من هم کاریکاتورش را می کشیدم. و بعد یک هیئت تحریریه راه انداختیم و شروع به به چالش کشیدن فامیل کردیم. در آن زمان یادم است که یکی از اعضای فامیل را کشیدم و خیلی به او برخورد و به پدرم شکایت کرد و پدرم مجله ام را بست. اولین باری که مجله ما توقیف شد نه وزارت ارشاد دخیل بود و نه عناصر افراطی بلکه گروه فشار خانوادگی بدون برگزاری دادگاه مجله را بستند. در واقع این اولین پیش درآمدهای کاریکاتور من بود.

بعد از آن کلاس و دوره ای هم رفتید؟

من هنرستان رشته گرافیک رفتم. هیچ راه دیگری نداشتم و فقط این را دوست داشتم. حتی بین دوراهی خودم را قرار نمی دادم و باید نقاش می شدم. به هنرستان گرافیک رفتم و در آنجا هم همچنان کار می کردم. یکی از اولین زمان هایی که خیلی تشویق شدم در هنرستان بود و در یکی از تکالیف کلاسی ام چهار فصل را در قالب کاریکاتور کشیده بودم. آن زمان سروش کودکان چاپ می شد که قیصر امین پور، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی سردبیرهای آن بودند. من آن را می خریدم و تصویرسازی هایش را دوست داشتم. یک روز کارهایم را زیر بغلم زدم و به دفتر سروش رفتم. آقای ملکی و خلیلی نبودند و آقای قیصر امین پور بود. کارهایم را نشانش دادم و بسیار من را تشویق کرد و به من انرژی مثبت داد و هفته بعد کار چهار فصلی که برایش برده بودم را به عنوان پوستر وسط مجله شان منتشر کردند.

پس آن اولین اثر چاپ شده شما بود؟

بله. اولین اثر چاپ شده من به صورت جدی بود. وگرنه در طنز و کاریکاتور مسابقه هایی بود که شرکت می کردیم و کارهای مثلا پنجاه نفر را چاپ می کردند و کار من هم بین آنها چاپ می شد. گرچه از آنها هم خوشحال می شدم ولی اینکه در آن سن ۱۴ سالگی کارم به شکل پوستر وسط یک مجله ای که قیصر امین پور و دیگران در آن هستند چاپ شده بود، برایم رویایی بود. آن حس به قدری برای من عجیب و دوست داشتنی بود که من آنجا یقین پیدا کردم باید دنبال این کار بروم.

پس دوره نقاشی خیلی کوتاهی داشتید و خیلی زود به کاریکاتور رسیدید؟

بله. البته من به صورت موازی نقاشی کار می کردم، مجسمه سازی می کردم، مینیاتور و خوش نویسی کار می کردم، من در خوشنویسی مدرک «خوش» دارم یا مینیاتور را خیلی جدی کار می کردم و از روی کارهای فرشچیان و محمدباقر آقامیری کپی می کردم. یک دوره ای بود که به قدری هنرهای مختلف من را جذب کرده بودند، کاریکاتور کار می کردم، مینیاتور را در حدی کار می کردم که می خواستم مینیاتوریست شوم، مجسمه سازی را دیوانه اش بودم، صدای قیژقیژ قلم موقع خوش نویسی دلم را می برد، به همین دلیل نمی دانستم باید چه کار بکنم. نهایتا در هنرستان استادی به نام محسن حسن پور داشتم که او به من گفت بزرگمهر خیلی خودت را اذیت نکن. تو کارتونیستی. تو کاریکاتوریستی و باید به این سمت بروی. تا اینکه در همان سال ها وارد گل آقا شدم.

آن زمان کارتونیست یک شاخه شناخته شده ای در ایران بود؟

نه. کارتونیست به عنوان کاریکاتوریست معروف بود. همه چیز را می گفتند کاریکاتور. هنوز هم می گویند. یک سال بعد از آنکه پیش آقای قیصر امین پور رفته بودم، وارد مجله گل آقا شدم. در آنجا دیگر وارد دنیای حرفه ای گری شدم. در آن زمان یعنی سال ۷۱، دو سال بود که گل آقا منتشر می شد و اسمش را که می بردی همه می شناختند، تیراژ بالای صدهزار تا داشت، و اوج دوران گل آقا بود. من برای آنها نمونه کار فرستادم و آقای فرجیان من را دعوت کردند و پیش کیومرث صابری رفتم و خیلی تشویقم کردند و من وارد گل آقا شدم. یکی از کارهای خیلی عجیبی که آقای صابری کرد این بود که برای کاریکاتوریست هایش کلاس نقاشی برگزار کرد. نزد حسین ماهر.

حسین ماهر یکی از بزرگترین نقاشان امروز ایرانست. یعنی بهترین کسی که می شد انتخاب کرد را انتخاب کردند. من و افشین سبوکی و نیک آهنگ کوثر و سعید نوروزی و فرشید رجبعلی و… به کلاس های حسین ماهر رفتیم. سه سال شاگردش بودیم. حسین ماهر با ما رئالیسم کار می کرد. طراحی رئال. و در آنجا بود که من رئال را خیلی جدی تر گرفتم و بعد در سال ۷۳ در دانشگاه رشته نقاشی قبول شدم و در آنجا هم دوباره رئال کار می کردم و در آنجا نقاشی برایم جدی تر از کاریکاتور شد. احساس کردم اگر بخواهم کاریکاتور هم یاد بگیرم باید نقاشی را خیلی جدی بگیرم. درست است که فضای کاریکاتور شوخی ست اما پایه های کاملا جدی ست.

پس پایه کاریکاتور را در نقاشی می دانید؟

بله. من حتی در تدریسم هم کاریکاتور را زمانی برای شاگردانم شروع می کنم که حداقل ۴ ترم طراحی گذرانده باشند. علت اینکه الان کاریکاتور ایران آدم شاخصی در نسل جدید ندارد، اینست که طراحی را کسی جدی نمی گیرد و مستقیم به سراغ کاریکاتور رفته اند. و با نرم افزار فوتوشاپ و چیزهای دیگر یک چیزی سرهم می کنند و یک چیزی در می آید. ولی ما کارتونیست هایی در ایران داشتیم که البته هنوز هم داریم ولی در نسل جدید نیستند و پیشکسوتند که واقعا هم طراحی را می شناسند، هم رنگ را و هم کاریکاتور را.

آیا یک خط و مرزی که بشود تفکیکی قائل شد بین گرافیک، کاریکاتور و نقاشی به صورت مشخص، در ایران هست؟

اینها از لحاظ فرم می توانند شبیه به هم باشند ولی از نظر مفهوم نه. از نظر مفهومی، در کاریکاتور مشخصا باید انتقاد باشد و باید انتقاد بکند و یک موضوعی را خاص و مشخص به چالش بکشد و چاشنی طنز هم داشته باشد. اگر اینها را داشته باشیم یک کارتون یا کاریکاتور محسوب می شود. ولی در گرافیک ممکن است تنها موضوعی را بیان کند و آن را نقد نکند و یا در نقاشی هم همینطور. مثلا در نقاشی گل آفتاب گردان ون گوگ هیچ اعتراضی نیست.

پس شاخصه کاریکاتور انتقاد و طنز آنست؟

بله.

می شود گفت این تفکیک کننده کاریکاتور نسبت به نقاشی و گرافیک است؟

بله.

از یک دوره ای که البته گل آقا خیلی تاثیر داشت و بعد از آن مجلاتی مثل چلچراغ و امروز که در مجلات خیلی فراگیرتر شده است، کارتونیست ها یک ژانر جدیدی در مطبوعات پیدا کردند. گویی بعضی حرف ها که در متن نمی توانست بیان شود در این قالب بیان می شد. این مسئله به این حوزه کمک کرد یا به نفعش نبود؟

کاریکاتور و کارتون هنریست که از آن طرف آمده و ما هم هیچ دخل و تصرفی در آن نداده ایم و عینش را برداشتیم و به اینجا آورده ایم. هنرش هم به همین است که یک تصویریست که زبانی بین المللی ست و همه مردم جهان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و قرارش بر اینست که یک سری حرف ها را با خطوط ساده و مختصر بیان کند و می گویند استانداردش این است که تا ۷ ثانیه پیامش را منتقل کند وگرنه دیگر کسی نگاهش نمی کند و رد می شود. حالا گر در نمایشگاه باشد فرد قدم بعدی را بر می دارد و سراغ تابلوی بعدی می رود و اگر روزنامه باشد ورق می زند. پس هنرش در این است که در ساده ترین شکل و سریع ترین شکل پیامش را انتقال دهد. ما هم همین کار را کردیم.

در ایران در این چند سال اخیر کاریکاتور تازه در حال دیده شدن است وگرنه که کارش همین است. سال هاست که در آن طرف همین کار را می کنند و همین استفاده را از آن می کنند. دیگر به کارتونیستش بر می گردد که آیا توانسته از این هنر درست استفاده کند یا به این هنر لطمه زده است، و توانسته جایگاهش را در مطبوعات ایران تثبیت کند یا نکند. در هر صورت به آن هنر خدشه ای وارد نمی شود و در کار و رسالتش همین است.

کتاب کردن آثار این چنینی مثل شهر هرت یا مجموعه قبلیتان یا مجموعه هایی از این دست کمک می کند که این هنر از روزمرگی بیرون بیاید و یک پیشینه سازی و مکتوب سازی برایش بشود و ژانر هنریش کاملا مشخص بشود. تا مدت ها این هنر ابزاری برای انتقال پیام بوده است و ولاغیر. یعنی به عنوان یک هنر به آن نگاه نمی کرده اند، یا نقاشانی هم بوده اند که یک دوره ای کار تفریحیشان این بوده است. ولی اصل کارشان را روی نقاشی می گذاشته اند. ولی الان دیگر یک ژانر جدی و تخصصی می شود که کتاب های این چنینی هم کمک می کند. شما با این هدف این کار را کردید یا نه؟

بله. این مسئله ای که شما مطرح کردید خیلی وسیع است. چون مخصوصا در اروپا هنرمندان خیلی بزرگی هستند که کاریکاتوریست هستند و به آن به مثابه هنر نگاه می کنند مثل سمپه. این هنرمند از حالت ژورنالیست خارج می شود و یک آرتیست می شود و کسیست که می توان اثرش را قاب کرد و روی دیوار زد و یک عمر نگاهش کرد و تاریخ مصرفش را هم از دست نمی دهد. در آمریکا کارتون قدری مصرفی تر است و خیلی ژورنالیستی و براساس اتفاقات روز است. از تولید به مصرف است و بعد کنار گذاشته می شود. ممکن است آن روز خیلی داغ باشد ولی یک ماه بعد اهمیتی نداشته باشد.

در بلوک شرق در مورد کاریکاتور خیلی اتفاقات عجیبی در حال افتادن است. و در آنجا پلی بین حالت ژورنالیستی و آرت زده اند و هم عمیق و آرتیستی است و هم آن را ژورنالیستی کرده اند ولی طوری که در عین حال تاریخ مصرفش از دست نرود. این اتفاق در ایران هم در یک دوره ای افتاد. زمان مطبوعات اصلاح طلب، یک دوره ای که آقای خاتمی بود. مثلا کسی مثل مانا نیستانی نگاه مفهومی تری داشت.

نیک آهنگ خیلی ژورنالیستی نگاه می کرد. داشت جان می گرفت. ولی الان وضعیت خوبی برای کاریکاتور ایران نیست. در آن زمان احساس رقابت می کردیم و احساس می کردیم چه جوانان پرانرژی ای وارد میدان می شوند مثل افشین سبوکی، مثل اسد بیناخواهی، مانا، توکا، حمید بهرام، فائزه علیدوستی، علی جهان شاهی. گروه کاسنی بودند و مسعود شجاعی و نیرومند بودند، گروه های حوزه هنری بودند.

کاریکاتور ایران به صورت چندبعدی در حال پیش رفتن بود. مجله کیهان کاریکاتور بود و همه کاریکاتوریست ها در آن کار می کردند و بعد می دیدی که چقدر کارت بین این همه آدم متوسط است. اما الان من اتفاق خاصی در کاریکاتور نمی بینم. الان جوان ها در حال میانبر زدن هستند و به جای اینکه آن سلسله مراتب را طی کنند و به جای آنکه بروند طراحی یاد بگیرند می روند فوتوشاپ یاد می گیرند. این درد کاریکاتور ایران است.

چاپ کتاب به این جریان کمک می کند جدا از آن حرکت های ژورنالیستی به آن نگاه هنری بشود. یک نگاه ماندگارتری به آن شود تا یک نگاه سطحی و روزمره که سریع از کنار آن رد شوند.

البته من مشخصا خواستم که تاریخ مصرف نداشته باشد. یعنی اگر صدسال دیگر هم این کتاب را ببینی یک سری آدمند که با خودشان و حیوانات و طبیعت مشکل دارند.

شاید بعضی کارها در مطبوعات هم می توانستند بیایند ولی وقتی به کتاب تبدیل می شود من و نسل بعد از من هم می تواند از آن کتاب استفاده کند و این ژانر را به عنوان یک ژانر جدی و هنری بپذیرد که تنها یک کار ژورنالیستی نیست. مثل مقالاتی که در مطبوعات چاپ می کنند و بعد به کتاب تبدیل می شوند و موضوع تحقیقی خیلی ها می تواند از دل آن بیرون بیاید.

وقتی به کتاب تبدیل می شود خیالت راحت می شود که وظیفه ای که داشتی را انجام داده ای و به تاریخ می سپاریش. وقتی جسته و گریخته و پرت و پلا در مطبوعاتند، گویی انرژیشان پخش است ولی وقتی یک انرژی می شود احساس می کنی که وظیفه ات را انجام داده ای و می توانی دنبال کار دیگری بروی. از طرفی در ایران چون کتاب کمیک استریپ نیست این دغدغه را هم داری که باید کاری کرد. من الان مدت هاست که نمایشگاه نقاشی می گذارم و خیلی هم دوست دارم و انرژی دارم، ولی نهایتا آرزوی دیرینه من این است که مجموعه های کمیک استریپ بیرون دهم.

نمایشگاهی تابحال برای کمیک استریپ ها نداشته ای؟

نه.

چه شد که یکدفعه به سراغ کمیک استریپ آمدی؟ چون در کارتون یک پیام هست ولی در کمیک استریپ پیام های مختلفی تحت یک روایت می آید. یعنی یک قصه را بیان می کند.

دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم. چون من به سینما هم خیلی علاقه دارم فکر می کنم این هم یک سینمای کاغذی ست. من در سینمای ایران استوری بورد هم زده ام چون روایت و قصه را دوست دارم و وقتی قصه تصویری می شود خیلی بیشتر دوستش دارم و احساس می کنم همان سینماست بدون معضلات سینما. چون در سینما انتخاب بازیگر و تدوین و کارگردانی و طراحی صحنه و لباس و زاویه دوربین و… داری. همه چیزهایی که در سینما هست در اینجا هم هست غیر از صدا و حرکت. کادرت هم محدود به صفحه سینما نیست و می توانی کادر را هر طور که دلت می خواهد بچینی و ببندی. این برای من خیلی جذاب بود. این سینمای کاغذی برای من یکی از وسوسه انگیزترین چیزهای دنیاست.

با اکثر هنرمندان که صحبت می کنی کارهای فرابخشی را بسیار موثر بر کار هنری فرد می بینی. مثلا برای یک نقاش دیدن سینما و تئاتر خیلی تاثیرگذار است. برای یک شاعر دیدن کارتون ها و رفتن به نمایشگاه نقاشی منبع الهام خیلی زیادیست. چقدر در روند کاریت به کارهایی که خارج از حوزه خودت بوده است پرداخته ای و توجه کرده ای؟

چیزی که من خیلی دوست دارم و در کتاب گوساله هم آن را لحاظ کرده ام علاقه ام به عرفان ایرانی است. یعنی عشق و علاقه من به شعر و عرفان ایرانی آقندر زیاد بود که تصمیم گرفتم درباره آن یک کتاب منتشر کنم به نام من گوساله ام. که قصه یک پیری ست که مریدی دارد و تمام مدت در حال پنددادن به اوست. جنسش هم شبیه عرفان شرق است. در یک سکوتی که تنها باید گوش دهد و وقتی هم چیزی می پرسد پدربزرگ گاهی خیلی هم انتزاعی جوابش را می دهد.

این علاقه من و مطالعاتم در این زمینه جنس کارم را نسبت به خیلی ها متفاوت کرد و علاقه من را به طبیعت و خود انسان به معنای خاص کلمه خیلی زاد کرد و به همین دلیل سبک شخصی خودم را در نگاه کردن به دنیا پیدا کردم. فکر می کنم اگر این نوع نگاه و این مطالعات را یاد نگرفته بودم کارم به این شکل پیش نمی رفت. به هر حال این علاقه من به عرفان ایرانی، به ادبیات کهن ایرانی و به داستان های فولک ایرانی نوع نگاه من نسبت به جهان را عوض کرد که این یکی از اتفاقات خوب زندگی من است.

شهر هرت

در هر دو کتاب هم در کتاب من گوساله ام و کتاب شهر هرت، بسیاری از طنزهای قدیمی ایرانی و ضرب المثل ها را می شود دید. این به همان کار فرابخشی که من از شما پرسیدم بر می گردد؟

من همیشه دلم می خواست یکی کاریکاتوریست ایرانی باشم و دلم نمی خواست که کسی من را نگاه کند و بگوید این ایرانی نیست. از این هیچ وقت فرار نکردم. نمی خواستم ایرانی خیلی رویی باشم ولی دلم می خوست حرف مردم خودم را بزنم. من در پاریس هم یک نمایشگاه کاریکاتورهای مفهوم گذاشتم. یک سری روزنامه نگارهای آن طرفی که آمده بودند می گفتند «کاملا ایرانی بودن در کارهایت مشخص است. بته جقه یا گل مرغ در کراهایت نگذاشته ای ولی معلوم است که تو ایرانی هستی.»

من خیلی خوشحال شدم. چون همیشه دلم می خواست این نکته را داشته باشم. چون وقتی در ایران زندگی می کنم، در ایران نفس می کشم، همه معاشرینم ایرانی هستند درد آدم ها درد من هم هست، پدر و مادرم و جد و آبادم در اینجا زندگی می کنند، نمی توانستم جور دیگری باشم، پس فرار نکردم. یادم است آقای صابری (گل آقا) به من می گفت از آدم های دور و برت نقاشی کن. این یک تلنگر برای من بود. من یک دفترچه داشتم و در تاکسی و مینی بوس و این ور و آن ور مدام در حال نقاشی کردن از آدم های دور و برم بودم و یک دوره ای خیلی این کار را کردم. این کار اثر خیلی خوبی روی من گذاشت و من مثل یک جامعه شناس روی ایرانی ها در حال مطالعه بودم و کم کم دیدم که چقدر این کار را دوست دارم.

به یک جزییاتی در آن مسئله می رسیدی که شاید تا آن موقع به آن توجه نکرده بودی.

بله. من سه سال پیش در گالری راه ابریشم نمایشگاهی گذاشتم به نام ۷۲ ملت. یک فراخوان دادم و یک بوم دومتری گذاشتم و گفتم هر کسی که بیاید او را می کِشم. و واقعا برایم آن تلاش ۵، ۴ ساعته جذاب بود. نزدیک به ۵۰۰ نفر را در یک روز کشیدم. یک نوع پرفورمنس بود.

همه را در یک قاب کشیدی؟

بله. اینکه می نشستم و آدم ها را نقاشی می کردم برایم خیلی جذاب بود. دیدن آدم هایی که آمده بودند و دوست داشتند کشیده شوند و واکنش هایشان نوعی مطالعه تصویری روی صورت های ایرانی بود و کم کم می فهمیدم که ایرانی ها چقدر چیزهای مشترک دارند و ضعفشان در صورتشان کجاست. واکنش هایشان به کاریکاتورشان خیلی جذاب بود. بعدا از همین پرفورمنس یک فیلم ساختم. مردم ایرانی را دوست دارم. نمی گویم چون خیلی خوبند دوستشان دارم من از آن آدم ها نیستم که می گویند ما خیلی خوبیم.

این به تاثیر بوم روی هنرمند بر می گردد. خیلی جاها هنرمندان وامدار و به نوعی انتقال دهنده به منطقه ای هستند که در آن زندگی می کنند.

و من دوست داشتم این در کارم باشد و دیده شود و نمی خواستم روشنفکری فر گریز از بوم و ملیتم داشته باشم.

چقدر زبان فارسی را نسبت به زبان های دیگر دارای تصویر می بینید. اصلا زبان فارسی چنین قابلیتی دارد؟

این را زمانی می توانم به شما بگویم که زبان های دیگر را بلد باشم. چون بلد نیستم نمی توانم بگویم.

در دیالوگ های کوچه و خیابان به نظرتان خیلی تصویر دیده نمی شود؟

بله کاملا. خود کشور ایران وقتی از بالا تا پایینش که می روی، مثلا شوخی های اصفهانی ها برای من خیلی جالب است. یک طنز خاص خودشان را دارند، شیرازی ها، لرها، شمالی ها طنز خودشان را دارند. و اینها به کنار. من شیفته قصه های دیو و پری و جن و افسانه های فولکم و خیلی دوستشان دارم. من یک داستان بلند دارم می نویسم که قرار است کمیک استریپش کنم که در مورد جن بازی و داستان های شیرین و کمی ترسناک ایرانی ست که همه اش در دل پیرمردهاست.

هر کمیک استریپی را که می خواهی پیاده کنی قبلش قصه اش را می نویسی؟

بله. دقیقا عین سینما برخورد می کنم، فیلمنامه اش را می نویسم و برایش بازیگر انتخاب می کنم.

تا پیش از شما کسی در ایران کمیک استریپ کار می کرد؟

جسته گریخته.

اولین بار در گل آقا اتفاق افتاد یا چلچراغ؟

چلچراغ. صفحه ساندویچ چلچراغ مهم ترین صفحه کمیک استریپ در مطبوعات ایران بود که بعد از آن خیلی جریان ساز شد و خیلی از مجله ها خواستند آن شکلی انجام دهند و خیلی ها هم توانستند. ولی به شکل کمیک استریپ تا قبل از آن یک چیزهای جسته گریخته داشتیم اما منسجم نداشتیم. بیشتر کاریکاتور و کارتون داشتیم.

چه شد که به ذهنت کمیک استریپ رسید؟

از بچگی دوست داشتم. یکی از لذت بخش ترین لحظه هایی که من در بچگی تجربه می کردم خواندن تن تن بود. و اینکه تو کاراکتری را خلق کنی و بتوانی به آن جان و انرژی بدهی و طوری اینها را زنده کنی که آدم های زیادی با آن احساس خوبی داشته باشند کار برزگیست که یک هنرمند می تواند انجام دهد. مثلا خلق کردن هری پاتر کار فوق العاده جذابی بود. خانم جی کی رولینگ واقعا کار بزرگی کرده است. ساختن و خلق کردن یک کاراکتر که آنقدر بتواند تاثیرگذار باشد فوق العاده است. این مسئله همیشه دغدغه من بود و هنوز هم هست. به همین دلیل است که سینما و کمیک استریپ را دوست داشتم.

در «شهر هرت» ما هم نقد مردم و هم نقد حاکمان و حوزه های فرهنگی را می بینیم و همه جانبه است. عمدی بوده است این اتفاق یا پیش آمده است؟

من ژورنالیست هم بوده ام و دغدغه مسائل روز را هم دارم و بدم نمی آید گاهی به سیاست تلنگر بزنم و شیطنت های سیاسی کنم. ولی واقعیت این است که از سیاست بدم می آید و دلم نمی خواهد یک کاریکاتوریست سیاسی باشم را دارم ولی شما نمی توانید بگویید این یک کتاب سیاسی ست یا اجتماعی ست حتی. بیشتر یک کتاب انسانی ست. انسانی که الان زندگی می کند و ممکن است سال های گذشته زندگی کرده باشد یا سال های بعد بخواهد زندگی کند.

شهر هرت، با عنوان و روایت هایش خواننده را به داستان های گذشته ایرانی می برد و بعد به سمت فلسفه و اتوپیا و ایده آل های ذهنی می برد و شهر هرت همیشه در قصه های قدیم در مقابل اتوپیا قرار می گرفت. این روند قرار است در کارهای شما ادامه پیدا کند؟

من گوساله ام هم در همین ژانر بود، یعنی در همین روایت ها می گنجید. این ادامه قصه های گذشته ایران در قصه هایتان همچنان ادامه خواهدداشت؟

من همیشه رگه های ایران در کارهایم خواهدبود. در کتاب های بعدیم هم همین طور است. من الان دو کتاب در دست دارم. یکی موش و گربه عبید زاکانی به روایت جدید است و دیگری یک کمیک استریپ است که براساس قصه های فولک ایرانی نوشته می شود. رد پای ایران همیشه در کارهای من هست و آنقدر برای من جذاب است و آنقدر تمام ناشدنی که فکر نمی کنم به عمر من کفاف دهد که بخواهم تمامش کنم و دنبال قصه های دیگر بروم.

در ایران یا خارج از ایران بیشتر تحت تاثیر چه کسی بوده اید و کارهای چه کسی را بیش از بقیه دوست داشته اید منبع الهامتان بوده است؟

یک زمانی کارهای سمپه را خیلی دوست داشتم، کارهای کینو را دوست داشتم،ولی کارهای لوترک بیشترین تاثیر را روی من گذاشت. لوترک یک نقاش فرانسویست که در دوره امپرسیونیست ها کار می کرد و مکتب امپرسیونیسم خیلی من را جذب کرد، شیوه قلم گذاریشان، نگاه اجتماعیشان، نوع رنگ گذاریشان. در ایران یک دوره ای تحت تاثیر آقای علیزاده بودم بعد خیلی تحت تاثیر احمد عریانی بودم و کارهای کامبیز درم بخش را خیلی دوست داشتم و تحسین می کنم. ولی بیشتر کارهای آن طرف من را خیلی مجذوب کرد. این سه بزرگی که در ایران نام بردم اساتید من بودند که در محضرشان خیلی چیزها یاد گرفتم.

من با خیلی از هنرمندان که صحبت می کنم می بینم خیلی از آنها از فضای آکادمیک بیرون نیامده اند، و فضای تجربی باعث شده که اینها رشد کنند. چرا فضای آکادمیک ما اینگونه است؟ آیا به علت نبود مکتوبات به این شکل است؟

چون ما آدم های آکادمیک هم نداریم. من در دانشگاه هیچ چیزی یاد نگرفتم. من بیشتر از دوستانم یاد گرفتم تا از اساتیدم.

من چون کارم این است که هر هفته به گالری ها می روم این را از اکثر هنرمندان می پرسم که آیا درس این کار را خوانده اید و فضای آکادمیک آن را تجربه کرده اید، عمده آنهایی که شاخص و تاثیرگذارند فضای آکادمیک را تجربه نکرده اند.

من نقاشی که می خواندم آن تکنیکی که یاد می گرفتم از هم کلاسی هایم بود. هیچکدام از اساتیدم در آن حدی نبودند که بخواهند یاد بدهند. بیشتر منزجرکننده بود و وقتی که قلم در دست می گرفتند حال من بد می شد. من الان خودم درس که می دهم قلم به دست می گیرم و آن چیزی را که می گویم، می کشم، و این در دانشگاه آرزوی من بود که استاد آن چیزی را که می گوید بکشد. فقط حرف می زدند و وقتی از آنها می خواستی بکشند متوجه می شدی که نمی توانند بکشند و این غم انگیز بود.

من هیچ وقت هیچ استادی را تجربه نکردم جز حسین ماهر. که آن هم خارج از دانشگاه بود. من سه سال و نیم شاگرد حسین ماهر بودم و هرچه یاد گرفتم آنجا یادگرفتم. در دانشگاه فقط دیدن دوستان و خنده بود و می خواستیم وقت بگذرد تا مدرک بگیریم.

فضای ایجاد کمیک استریپ، کاریکاتور و حتی گرافیک مربوط به زمانیست که مطالعه برای افراد سخت شده است و دنبال المان ها و نشانه هایی هستند تا زودتر آن پیام را دریافت کنند.

هنوز پرفروش ترین کتاب ها در دنیا کتاب های کمیک استریپ است. چیزی که در حال اتفاق افتادن است اما ما از آن بی خیر و بی نصیبیم.

مثلا در همین شهر هرت پیام های عمیق فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و نقدهای خیلی جدی ای هست که می توانست دست مایه یک مقاله بلندبالا شود، و در یک تصویر و در یک صفحه گنجانده شده است و زبان مشترک است و خیلی جاها با دیدنش پیام را می گیرند.

من حرف تو را با توجه به خاصیت کمیک استریپ تایید می کنم. که در این دنیای پر از شلوغی یک تصویر گاهی هم آرامش بخش است و گاهی هم می تواند بدون فونت و کلمه حرفش را بزند. و این خیلی ارزشمند است. در کمیک این اتفاق می افتد. ولی در ایران متاسفانه نیست. مثل سینمای ورشکسته ایرانی ما کمیک ورشکسته هم داریم، چون تولید آن هزینه بر است و کسی از آن حمایت نمی کند و سرمایه گذاری نمی کند. من هم با هزینه شخصی خودم کار می کنم و ساعت ها می نشینم و کمیک خلق می کنم تا دو سال بعد کتاب شود.

تولید این خیلی سخت است و از کاریکاتور خیلی سخت تر است. یک قصه می خواهد، دکوپاژ می خواهد. در دنیا یک تیم چندنفره می نشینند کار می کنند. مانگاهای ژاپنی با تیم های ۵۰ نفره انجام می گیرد.

یک انیمیشن تصویری است که روی کاغذ نشسته است.

و در دنیا یک قدمت دیرینه دارد ولی ما در ایران نتوانستیم. مثل سینما، سینما برای آنهاست، کمیک هم برای آنهاست. ولی سینما در ایران ا حمایت هایی توانسته اتفاق های جسته گریخته ای داشته باشد، ولی هنوز به صنعت تبدیل نشده و پول ساز نیست و اگر حمایت های دولتی را از آن بردارند از سینمای ما چیزی نمی ماند.

در کمیک هم همینطور است. من با بهرام رادان تصمیم گرفتیم در کمیک بعدی من بهرام رادان نقش اول کمیک را بازی کند تا به این وسیله بتوانیم کمیکمان را در دل مردم ببریم. ولی من بعید می دانم که همچنان اتفاقی برای کمیک بیفتد.

در دنیای که مطالعه در آن روز به روز ضعیف تر می شود و آدم ها دوستدارند یک تابلوی کنار اتوبال را ببینند و سریع از آن تاثیر بگیرند و رد شوند که کمیک استریپ خیلی می تواند نقش داشته باشد.

بله. ولی هزینه بر است و کسی از آن حمایت نمی کند. مهم ترین رییس جمهورهای دنیا زندگیشان را به شکل کمیک استریپ بیرون داده اند. هنوز که هنوز است کمیک استریپ که بیرون می آید از روی آن فیلم سینمایی می سازند. سیمپسون ها که پرطرفدارترین انیمیشن دنیاست اول کمیک استریپ بوده است. اگر فیلم های پرفروش هالیوود را ببینی ته آن به کمیک استریپ می رسی.

البته هر هنری برای انتقال معنی مورد نظرش زبانی دارد. کمیک استریپ معانی ای را انتقال می دهد که حتی سینما و حتی متن نمی توانند آن را منتقل کنند، مثلا در شهر هرت شوخی ها و نقدهاییست که نمی شود در متن آورد، ولی با یک ظرافتی می توان آن را در تصویر آورد. در عین حالی که فرد می خندد به او نقد هم شده است و نقد شیرینی را دریافت می کند. در صورتی که در متن یا فیلم نمی شود این نقد را شیرین کنی.

بله خاصیت کمیک این است. به همین دلیل است که می گویم پرفروش ترین کتاب های دنیا کتاب های کمیک هستند. هنوز تاثیرگذارترین کتاب ها بر روی سینماست. همین خاصیتی که شما می گویید آن را زنده نگه داشته است. حتی بعد از این که فیلمش را می بینند می گویند کمیکش یک چیز دیگر بود.

و همینطور در حال ایجاد فضایی است که ایده های مختلفی به آن وارد می شوند و یکی از آن ایده ها دست مایه ساخت فیلم می شود.

بله. یک هنر کاملا زنده است.

و من فکر می کنم نسبتا با همه زحمتی که دارد ارزان تر به دست می آید و مخارجش کمتر است.

بله. در تیراژ است. یعنی شما ارزان می خری ولی در آن طرف تیراژهای میلیونی چاپ می کنند.

در حوزه مطبوعات و ژورنالیسم کاری بوده که دوست داشته ای انجام دهی ولی نکرده ای؟

دلم می خواست امکانات داشتم و یک مجله کمیک استریپ در می آوردم. ولی فضای سیاسی، اجتماعی ایران در حال حاضر این را نمی طلبد.

یعنی فکر می کنید انتقاداتی که در مجله می آید پذیرفته نمی شود؟

بله. چون این مجله هم مثل بقیه مجلات باید بین سرویس های مختلف تقسیم شود و در بخش سیاسی و اجتماعی آن هم طبیعتا باید فعال بود. آن بخش که فعال شود نگاه ها روی آن خاص می شود و زیر ذره بین می رود و زیر آبش زده می شود. اگر می شد، یکی از پرفروش ترین نشریات ایران می شد با توجه به فضای کنونی که نیاز به طنز و کمیک در جامعه وجود دارد.

و همچنین نیاز هست که معانی ای به جامعه منتقل شود.

همین الان کمیک و کاریکاتور و شوخی و طنز در فضای مجازی مثل بمب می ترکد و فضای مجازی را اینها نگه داشته اند. حالا فکر کنید اگر فضا باز بود و ما این را در مطبوعاتمان می آوردیم خیلی استقبال می شد. من سایت چیزنا را هم راه انداخته ام که سایت طنز و کاریکاتور است و مثل روزنامه هر روز منتشر می شود.

با آن استقبالی که فکر می کردید رو به رو شده است؟

بله. حدود یک ماه و اندیست که شروع به کار کرده و استقبال خیلی خوب بوده است. برنامه های بزرگ و بلندی برایش دارم. ولی کاغذ چیز دیگریست.

چیزنا

پس می شود چیزنا روزی چاپ شود.

بله. چیزنا به عنوان یک پیش درآمد، خوب است.

در شهر هرت بعضی از کمیک استریپ ها رنگی اند و بعضی ها سیاه و سفیدند. علت آن چیست؟

جاهایی برای انتقال مفهوم و تاثیرگذاری بیشتری رنگی کار کرده ام. و می خواسته ام معنی ای را در آن بولدتر و برجسته تر جلوه دهم.

آیا به آدم های اطرافتان به عنوان یک شخصیت کمیک استریپ، یک شخصیت کارتونی نگاه می کنید؟

آن چیزی که آدم ها در ذهن من به جا می گذارند نقاط اغراقشان است. مثلا شما اگر از این در بیرون بروید آن چیزی که از شما به یاد من می آید ممکن است ۵ نکته باشد: دماغ کوفته ات باشد، موی فرق وسطت، پوست تیره ات. بعد ریشت و بعد پیشانی بلندت. یعنی ویژگی هایی از آدم ها یادم می آید که ویژگی های اغراق آمیز آنهاست. یعنی آن چیزی که در ذهن شما به یاد من می ماند کاریکاتور شماست. این در مورد همه به همین صورت است. این برای من بامزه است و فکر می کنم همه آدم ها اینگونه اند. یعنی تو وقتی من را یادت بیاید ۲۰ ویژگی از من یادت نمی آید بلکه چند ویژگی کمیک و قابل اغراق من به یادت می آید و اینگونه است که آدم ها آن چیزی که در ذهنشان ثبت می شود نکته های اغراق آمیز است.

این نگاه به جامعه و محیط اطرافتان هم تعمیم پیدا می کند؟ یعنی نگاه به جامعه و اخبار هم همین طور است؟ یعنی در مواجهه با یک خبر، در من کلیت خبر به جا می ماند، ولی یک کارتونیست می گوید فلان نکته اش.

بله. کشف نکته های اغراق آمیز برای تو روان می شود یعنی اسکن می کنی و این در مفاهیم و موضوعات اجتماعی، سیاسی و صورت آدم ها قابل شناسایی است.

و ناخودآگاه همین شخصیت ها در قصه ها می آیند؟

بله. آدم هایی که من می کشم آدم های دور و برم هستند. من در گل آقا که کار می کردم برخلاف خیلی از آدم ها همیشه کسانی که طراحی می کردم پدر، عمو، پسرعمه دایی و… ام بودند. مثلا به جای کارمند، پدرم را می کشیدم. به همین دلیل است که می گویم من خیلی ایرانیم.

و البته نکته دیگرش این است که وقتی کار را می بینی و یا کتاب را می خوانی خیلی قابل لمس است و باورپذیری کار را بالا می برد. درست است که در کارتون اغراق آمیز است ولی در همان هم صداقتی هست که این کار درجه آن صداقت را بالا می برد.

دروغ نمی گویم. هرچه دیده ام کشیده ام، و هر دردی که کشیده ام را کشیده ام. هر صورتی که دیده ام را وصف کرده ام. در پاریس که رفته بودم در کافه ها می رفتم و طراحی می کردم. در کافه های پاریس من آدم پاریسی می کشیدم همانطور که در کافه های ایرانی آدم ایرانی را می کشم. این که تو در آنجا طراحی می کنی یا در اینجا باید به یک فرقی داشته باشد. خیلی ها برایشان فرقی ندارد و هر جا بروند کار خودشان را می کنند. آن هم ارزشمند است و آنها هم استدلال های خودشان رادارند ولی برای من نمی دانست آن طور باشد.
منبع : برترین ها

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 9 خرداد 1395  9:18 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

هنرمند طنزپرداز همیشه در کارهایش ارزش هنری نهفته است و سعی دارد تا با جهان بینی خود به یافتن مشکلات جامعه بپردازد و با زبان طنز خود در صدد حل آن ها بر آید.

به گزارش شیرین طنز، اسماعیل امینی شاعر طنزپرداز کشورمان درگفت و گو با خبرنگار روابط عمومی مرکز محافل و جشنواره های حوزه هنری، طنز را عالمی بر خلاف لطیفه ها و شوخ طبعی هایی که در گفتار و اشعار افراد است، توصیف کرد و اظهار داشت: همواره در اذهان عمومی هر کسی که به واسطه سرودن چند بیت شعر طنز و یا اجرای عمومی فعالیت می کند را به عنوان طنز پرداز می شناسند در صورتیکه بایدگفت این تصور اشتباهی است که وجود دارد و معیار جامعی برای خطاب کردن این عنوان نیست.

وی ادامه داد: هنرمند طنزپرداز همیشه در کارهایش ارزش هنری نهفته است و سعی دارد تا با جهان بینی خود به یافتن مشکلات جامعه بپردازد و با زبان طنز خود در صدد حل آن ها بر آید. در حالی که کسی که طنز را به صوت تفریحی دنبال می کند به لایه های سطحی موضوعات توجه می کند.

امینی در قم پز

این هنرمند تصریح کرد: طنز اگر در جای درست خود استفاده شود می‌تواند با ناهنجاری‌ها در جامعه به مبارزه بپردازد و به مخاطب دیدگاه تازه ای ببخشد.

این مدرس دانشگاه بی اخلاقی هایی که در اشعار طنز بعضی شاعران وجود دارد را غیر متعارف خواند و اظهار داشت: استفاده از شوخی های جنسی و تخریب کرامت انسانی که بعضاً در اشعار بعضی از شاعران دیده می شود باعث می شود تا خیلی ها نسبت به اشعار طنز موضع منفی بگیرند و در صدد مبارزه با آن بر آیند در صورتیکه باید گفت که هر فعالیت طنزی را نباید به پای سایر هنرمندان نوشت.

وی برگزاری نشست های نقد و بررسی آثار را باعث ارتقای سواد طنزپردازان خواند و گفت: فضای نقد هنرمند را به جلوسوق می دهد و افق های جدیدی را از این دانش پیش روی او باز می کند و باعث شود تا در کار خود سره را از ناسره تشخیص دهد.

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 11 خرداد 1395  8:43 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

سیدابوالفضل طاهری

در یکی از روزهای باری تعالی که به مَدَد و کَرَم آلزایمر تاریخ دقیقش را به یاد ندارم اتوبوس روحم را جلوی مهد کودک خواهران رنگین کمان بجز قرمز، بصورت دوبله پارک کردم و کودک درونم را راهی مهد نمودم تا کمی آداب معاشرت یاد بگیرد تا جلوی در و همسایه ی بیش از این سکه ی یک پول نشوم. بلافاصله راه موسسه ی “کنکور خرج داره” در پیش گرفتم تا ندای درونم با شرکت در کلاس کنکور، آمادگی خود را برای قبولی در آزمون دکتری تخصصی تقلب های غیبی دو چندان کند.

پس از آن خود را به دانشگاه آزاد خیال رساندم و وجدانم را فرستادم خیر سرش واپسین ترم دروغ های مصلحتی بالینی را به سلامت بگذراند و در ایستگاه بعد کِرم درونم را مقابل در ورودی کمپ ترک اعتیاد دو سیب بازان خسته پیاده نموده و سپس زوج پا به سن گذاشته ی قوه ی ندامت و خریت را به خانه ی سالمندان بردم و در انتها ملاقاتی هم با خود درگیری مزمنم داشتم که چند هفته ای می شود به جرم چاقوکشی پشت میله های زندان غلط کردم افتاده است.

از زندان که آمدم اتوبوس روحم را یکراست به نزد مشاور برده و موتور احوالاتش را به دست ایشان سپردم تا تیغی به تن ما زده و پولی از عابر بانک ما کشیده بلکه زخم روحم را مداوا کند. ایشان هم قلم به دست گرفت و با دستخط ناخوانایش نسخه ام را پیچید. نسخه ای که خط اولش روی خطوط بعدی فنون فرنگی از جمله سالتوبارانداز اجرا کرده و خط آخرش هم خط ماقبلش را مورد عنایت قرار داده بود. نسخه را سپردم به یکی از دعانویس های کارکشته ی محل تا طلسم نسخه را بشکند و آنچه را که از دیدگانم پنهان است بی هیچ کم و کاست تایپ کند. نسخه ی تایپ شده اش که بدستم رسید نوشته بود: “اول اتوبوست رو اجاره بده و روزی دو نوبت برو طنز بنویس مگو چیست طنز، سپس هفته ی سه نوبت فسنجون رو با ژله بخور سه ماه بعد اگه زنده موندی بیا ببینم چه کاری از دست من ساخته است” و اینگونه شد اتوبوسی که گذشتگان آن را بالا خانه می گفتند رهن و اجاره دادم و فسنجان با ژله خوردم و دست بر قضا طنز نویس شدم.

سید ابوالفضل طاهری

سه ماه گذشت و الحق و الانصاف چه زود هم گذشت اما در کمال ناباوری زنده ماندم و براساس حکم صادره از عقل و استناد به ضرب المثل کهن “گره ای که با دست باز میشه دیگه مزاحم ایمپلنت نمیشن”، روی پیشانی مشاور بر چسب فراموشی و پشت سرش برچسب “این مشاور بصورت قسطی به فروش می رسد، قیمت توافقی، همین الان بزنگ” چسباندم و اتوبوسم را فروختم و فسنجان و ژله را هم ترک کردم اما این طنز لعنتی در اعماق وجودم رسوخ کرد و آفت جانم شد. با هفتصد هشتصد بدبختی مشاوری در حد نو مدل ۸۹ پیدا کردم و ایشان نسخه ای به جهت مرض طنزم نوشت این بار نسخه را دادم به مقامات قضایی تا ایشان تشخیص دهند آن مشاور گور به گور شده چه نوشته هم اکنون توجه شما را به این نسخه جلب می کنم: “سلام عزیزم، چرا میس کال می زنم جوابم رو نمی دیدی، عایا این رسمشه؟ با ما هم بعله؟” با عرض پوزش از اشکالی که در نسخه ی فوق پیش آمده بود هوش و حواس شما را به ادامه ی نسخه جلب می کنم: ” اول میری یه پراید می خری باهاش تو آژانس محل تون کار می کنی فکر منحوس طنز از سرت بیرون بیاد.

بالاخره یا بیرون میاد یا میری ته دره خلاصه از شرش خلاص میشی، در قدم بعدی شش هفت کتاب آنهم در سطوح بین المللی و خارج از کشور می نویسی و هفته ای هم سه وعده کاپوچینو با سیر ترشی می خوری برای تسکین اعصاب خیلی خوبه فقط خوب شدی جون مادرت ما رو برای فروش نذار قربونت مشاور مدل ۸۹ “و این چنین چیزی از طنزم کم نشد که هیچ، شش کتاب هم در طول ایام درمانم نوشتم تا همچنان مرضم لاعلاج باقی بماند. دعا کنید شاید روزی شفا پیدا کنم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 16 خرداد 1395  8:30 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازان ایرانی

بسیاری از طنزهایی که در قالب کتاب منتشر می شوند، اصلا صلاحیت کتاب شدن ندارند.
به گزارش شیرین طنز، نسیم عرب امیری طنزنویس در گفتگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفت: با توجه به مطالعاتی که بر طنز کلاسیک ایران و جهان داشته ام، به جرأت می گویم که جایگاه طنز امروز کشور اصلا جایگاه خوبی نیست و طنز امروز ایران بیشتر شبیه بادکنکی است که توسط خود ما طنزنویس ها باد شده؛ اما درونش جز باد هوا چیز دیگری نیست. بدون تعارف طنز در کشور به لحاظ کیفی از زمان مشروطه به بعد پیشرفت خاصی نداشته و تنها چیزی که در این سال ها زیاد شده، تعداد طنزنویسانی است که متاسفانه در میانشان کمتر کسی صاحب سبک پیدا می شود. طنز مطبوعاتی نیز همان طنز دوره «گل آقا» است؛ منتها با لحنی تندتر و بسیاری از طنزهایی هم که در قالب کتاب منتشر می شوند، اصلاً صلاحیت کتاب شدن ندارند.

کی گفته بخت کچلا بلنده

وی افزود: طنزنویسان ما باید بدانند که اگر کارهایشان در مطبوعات یا شب شعر طنز مخاطب دارد، دلیل بر آن نیست که در قالب کتاب هم مخاطب داشته باشد. یک شعر فکاهه ممکن است مخاطب شنیداری داشته؛ اما وقتی به مرحله چاپ رسید و شاعرش نتوانست تغییر لحن و اطواری را که موقع خواندن آن شعر داشته به کتاب الصاق کند، مخاطب متوجه این قضیه شده و دیگر حاضر نیست آن کتاب را بخرد.

داشت عباس قلی خان پسری نسیم عرب امیری

نویسنده آثار طنزی چون «داشت عباس قلی خان پسری» و «کی گفته بخت کچلا بلنده» در پایان خاطرنشان کرد: در حوزه طنزنویسی دغدغه ها و موضوعات بسیاری وجود دارد اما مهمترین دغدغه من به عنوان طنز نویس در روزگار معاصر، مدرنیته است. توجه بر نتایج مثبت و منفی که در زندگی ما داشته. این موضوع در این سال ها به قدری برای من دغدغه بود که نتیجه اش کتابی با عنوان «کجایی که یادت بخیر» شد. کتابی که تا به امروز از همه کارهایم بیشتر دوست دارم و قرار است بزودی از سوی انتشارات نیستان منتشر شود.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 9 شهریور 1395  10:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها