0

فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

باب اول

نسب و خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اينكه نسب آن حضرت از روزگار حضرت آدم عليه السّلام تا هنگامى كه متولد شد، همواره از هر گونه آلودگى پاك و منزه بوده است‏.


[كنز العمال 6/ 300] از «ابن عباس»، روايت كرده است كه از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم، می فرمود: من محمّد فرزند «عبد اللّه» فرزند «عبد المطّلب»، فرزند «هاشم» فرزند «عبد مناف»، فرزند «قصىّ» فرزند «كلاب» فرزند «مرّة» فرزند «كعب»، فرزند «لؤىّ» فرزند «غالب» فرزند «فهر» فرزند «مالك» فرزند «نضر» فرزند «كنانه» فرزند «خزيمه» فرزند «مدركه» فرزند «الياس» فرزند «مضر» فرزند «نزار» فرزند «معدّ» فرزند «عدنان» فرزند «ادّ» فرزند «ادد» فرزند «هميسع» فرزند «يشحب» فرزند «نبت» فرزند «حميل» فرزند «قيدار» فرزند «اسماعيل» فرزند «ابراهيم» فرزند «تارخ» فرزند «ناحور» فرزند «اشوع» فرزند «ارعوس» فرزند «فالغ» فرزند «عابر» (هود پيغمبر علیه السلام) فرزند «شانح» فرزند «ارفخشد» فرزند «سام» فرزند «نوح» فرزند «لمك» فرزند «متّوشلخ» فرزند «اخنوع» (ادريس پيغمبر (علیه السلام)) فرزند «يرد» فرزند «قينان» فرزند «انوش» فرزند «شيث» فرزند «آدم عليه السّلام» هستم.

اين سلسله نسب را «ديلمى» هم نقل كرده است.

[كنز العمال 6/ 106] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه آدم عليه السّلام در بهشت بود، در پشت او بودم و هنگامى كه حضرت نوح عليه السّلام در كشتى نشست، در پشت او بودم و هنگامى كه ابراهيم عليه السّلام را در آتش افكندند، در صلب او بودم.


پدر و مادرم، هيچگاه به آلودگى دچار نگشتند و همواره خداى تعالى، مرا از صلب‏هاى پسنديده به رحمهاى پاكيزه و هدايت يافته، انتقال می داد. دو شعبه و گروه بوجود نيامد مگر اينكه من، در بهترين آنان قرار گرفتم.


خداى تعالى، پيمان پيغمبرى مرا از همگان اخذ كرده است و پيمان مرا با آمدن دين اسلام برقرار داشته است. در تورات و انجيل از من ياد كرده است و همه پيغمبران، امتيازات مرا به پيروان خود گوشزد كرده‏ اند. زمين به نور من روشن می شود و ابر به خاطر من می بارد، خداى تعالى كتاب خود، قرآن را به من آموخت و مرا به آسمان برد و نامى از نامهاى خودش را براى من اختيار كرد. آرى، صاحب عرش، محمود است و من محمّدم، به من وعده داد، آنهائى كه مرا دوست بدارند، از حوض كوثر سيراب می شوند. و مرانخستين شفاعت‏گر و اوّلين كسى كه شفاعتش مقبول پيشگاه خداست، قرار داد و مرا از بهترين قرنها كه ويژه امّتم است، از مادر بوجود آورد.


بديهى است پيروان من، بهترين ستايشگرانند كه مردم را به كار پسنديده می خوانند و از كار بد، بيم می دهند.



مؤلف «كنز العمال» گويد: اين حديث را «ابن عساكر» از «ابن عباس» روايت كرده است.

[طبقات ابن سعد معروف به «طبقات كبرى» 1/ 31] به سند خود، از حضرت صادق عليه السّلام و او هم از پدر بزرگوارش، امام محمد باقر عليه السّلام، او هم از حضرت على بن الحسين عليهما السّلام روايت كرده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:

من از ازدواج زناشوئى صحيح ولادت يافتم و از آغاز، كه از آدم عليه السّلام باشد، به هيچگونه آلودگى رحمى دچار نگشتم و چيزى از آلودگى جاهلى دامان مرا آلوده نساخت و به اين نسبت تنها از رحم پاكيزه به دنيا آمدم.


اخبارى كه دليل بر آنست كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از آغاز هبوط حضرت آدم عليه السّلام از نكاح صحيح بوجود آمده و دامان شريفش هرگز آلوده نشده، بسيار است.

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:18 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

باب دوم
برترى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر ديگران، از نظر فرقه و قبيله و عنوان خانوادگى و حسب و نسب

[صحيح ترمذى 2/ 269] به سند خود، از «مطّلب بن ابى وداعه» روايت كرده است كه در يكى از روزها، «عباس»، عموى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله حضور مبارك شرفياب شد، مثل اينكه پيش از شرفيابى، سخنى شنيده بود كه موجب توهّمش شده بود. آنگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- كه از انديشه او اطلاع داشت، به محض ورود او براى رفع توهم وى- به فراز منبر تشريف برد و خطاب به حاضران فرمود: من كيستم؟ در پاسخ عرض كردند: شما رسول خداييد، فرمود: من، محمد بن عبد الله بن عبد المطّلبم. و اضافه كرد: به راستى، آنگاه كه خداى تعالى، آفريدگان خويش را به پيوندهاى گوناگون آفريد، مرا در بهترين آفريدگان خويش، قرار داد. و آن فرقه را كه از فرقه‏ هاى ديگر، برتر و والاتر بود، به دو گروه تقسيم كرد و مرا در گروهى كه بهتر از گروه ديگر بود، درآورد. پس از آن، فرقه‏هاى مختلف را به قبيله‏ها و عشيره‏ها، منقسم ساخت، آنگاه مرا در بهترين قبيله‏ها قرار داد. در اين موقع، آنان را به خانواده‏ هائى منتسب فرمود و مرا، در بهترين خانواده‏ها و از والاترين پيوندها، از نظر حسب و نسب قرار داد.

[مستدرك صحيحين 4/ 73] به سند خود، از «عبد الله بن عمر» روايت كرده است كه گفت: هنگامى كه در كنار خانه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نشسته بوديم، زنى از آنجا عبور كرد، در اين هنگام يكى از حاضران گفت: اين زن، دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است! «ابو سفيان» كه در جمع حاضران بود، اظهار داشت: مثل محمّد در ميان بنى هاشم، مثل گل خوشبوئى است كه در ميان كاه روئيده باشد.

آن زن، سخن ناشايست وى را شنيد، و بدون آنكه سخن بگويد، به راه خود ادامه داد و بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و جريان را بطورى كه شنيده بود، به عرض مبارك تقديم داشت.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از شنيدن آن سخن، خشمناك شد، از خانه بيرون آمد و در حاليكه آثار خشمناكى از چهره مباركش نمايان بود، خطاب به حاضران فرمود:

چه پيش آمده است كه سخنان ناهنجارى از برخى از مردمان، به گوشم می رسد و در ادامه آن، فرمود: به راستى، خداى تبارك و تعالى،آسمانها را بيافريد و بالاترين آسمانها را اختيار كرد و آفريدگانى را كه خود میخواست، در آنجا جاى داد سپس به آفرينش موجودات ديگر پرداخته و از ميان آنها، فرزندان آدم عليه السّلام را برگزيد و از همگى آنها، عرب را برگزيد و از ميان گروه عرب، قبيله «مضر» را انتخاب كرد و از اين قبيله، گروه قريش را برگزيد و از مردم قريش، بنى هاشم را اختيار كرد. ومرا از ميان بنى هاشم، انتخاب فرمود.
پس، من از بنى هاشمم كه برگزيده برگزيدگانند.

اينك، كسى كه مرا دوست میدارد، به خاطر علاقه‏ مندى به من، عرب را هم دوست می دارد و كسى كه مرا دوست نمیدارد، بر اثر كينه‏ ورزى با من، به مردم عرب اظهار علاقه‏مندى نمیكند و كينه آنان را در دل می گيرد.

[ذخائر العقبى ص 10] از «واثلة بن اسقع» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى كه خدا از فرزندان آدم عليه السّلام، حضرت ابراهيم عليه السّلام را برگزيد، و او را خليل خود قرار داد و از فرزندان ابراهيم عليه السّلام، اسماعيل (علیه السلام) را اختيار كرد و از فرزندان اسماعيل (علیه السلام)، «نزار» را برگزيد. و از فرزندان «نزار»، «مضر» را انتخاب كرد و از فرزندان «مضر»، «كنانه» را انتخاب كرد و از فرزندان «كنانه»، قريش را اختيار فرمود و از قريش، بنى هاشم را برگزيد و از بنى هاشم، فرزندان «عبد المطلب» را اختيار نمود و مرا از فرزندان «عبد المطلب»، به سراپرده «اصطفى» درآورد.


مؤلف «ذخائر» می گويد: حديث مزبور را به همين روش و سياق «ابو القاسم حمزة بن يوسف سهمى» روايت كرده است و «مسلم» و «ترمذى» و «ابو حاتم» همين روايت را به اختصار، نقل كرده‏ اند.

[كنز العمال 6/ 108] از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده است كه آن حضرت در ضمن بيانيه‏ اى فرمود: پيوند من از بهترين پيوندهاست، در عين حال به اين پيوند مباهات نمی كنم و موقعيت من از مردم ديگر، بيشتر است و به اين هم، افتخار و مباهات نمی نمايم.
سپس خطاب به مردم، فرمود: كسى كه نزد ما آيد، پيش او خواهيم آمد.

و كسى كه ما را گرامى بدارد، او را گرامى می داريم. وكسى كه با ما مكاتبه نمايد، با او مكاتبه می نمائيم. و كسى كه از درگذشتگان ما تشييع كند، از مردگان او تشييع خواهيم كرد، و كسى كه قيام كند و حق ما را از مخالفان ما بگيرد، حق او را از مخالفان وى، خواهيم گرفت.

اى مردم! با مردمان، در خور حسب و نسبشان رفتار كنيد و با آنان در خور آئينى كه دارند آميزش نماييد. و در رابطه با مروّت و جوانمرديى كه دارند، آنها را در جاى مناسب خودشان بنشانيد. و با مردمان به مدارا رفتار كنيد تا خدا شما را بيامرزد.

مؤلف «كنز العمال» گويد: اين حديث را «ديلمى» از «جابر بن عبد الله انصارى»، او هم از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، روايت كرده است.


[سيوطى در الدّر المنثور] ذيل آيه تطهير، و به نقل از حكيم «ترمذى» و «طبرانى» و «ابن مردويه» و «ابو نعيم» در كتاب «الدلائل»، از «ابن عباس» نقل كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى، خداى تعالى آفريدگان خود را به دو گروه تقسيم كرده است و مرا در گروه شايسته‏ اى از آن دو گروه، قرار داد، چنانكه خود در قرآن به اين دو گروه اشاره كرده است:

أَصْحابِ الْيَمِينِ و أَصْحابُ الشِّمالِ (سوره واقعه، آيه‏هاى 41 و 91) و در اين رابطه، من از اصحاب يمين و از بهترين آنان، هستم.

پس از آن، آن دو گروه را به سه بخش تقسيم كرد و مرا در بخش بهترين آنها قرار داد، چنانكه فرموده است:

فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (سوره واقعه، آيه 9) و من در جرگه سابقانم و از بهترين آنها، به‏شمار می آيم.


بعد از آن، بخشهاى سه‏ گانه را به لباس عشيره‏ ها آراست و مرا در بهترين قبيله‏ ها قرار داد، چنانكه خود فرموده است:

وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ (سوره حجرات، آيه 13)؛

شما را به شعبه‏ ها و قبيله‏ هاى مختلف درآورديم تا از اين راه، به مقام شناخت خدا برسيد و بدانيد كه خدا، شما را براى شناخت، آفريده است، به راستى كه گرامی ترين شما مردم در پيشگاه پروردگار، پرهيزگارترين شماست.

با توجه به اين آيه شريفه، من كه پيغمبرم، در پيشگاه خداى تعالى، پرهيزگارترين و گرامی ترين شمايم و به اينكه از چنين موقعيتى برخوردارم، مباهات نمی كنم و به خود مغرور نمی گردم.


آنگاه، قبيله‏ ها را به خانواده‏ هائى تقسيم كرد و مرا در بهترين خانواده‏ ها قرار داد، چنانكه فرموده است:

إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (سوره احزاب، آيه 33)؛

اراده خدا چنان است كه شما خاندان را از هر گونه پليدى، پاكيزه سازد و شما را به نيكوترين روشى، از هر گونه آلودگى، دور گرداند. در اين رابطه، من و اهل بیتم ، از هر گناهى پاك و پاكيزه‏ايم

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:18 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

باب سوم

وجوب نبوت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از روزگارى بود كه حضرت آدم عليه السّلام در ميان روح و جسد قرار داشت‏


به سند خود، از «ابو هريره» روايت كرده است، روزى كه گروهى از اصحاب، در محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودند، پرسيدند: وجوب و گزينش مقام نبوت براى شما، از چه هنگامى بوده است؟ در پاسخ فرمود: از آن هنگام كه حضرت آدم عليه السّلام در ميان روح و جسد بود. 1


به سند خود، از «عرباض بن ساريه سلمى» روايت كرده است كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم می فرمود: به راستى كهدر آغاز كتاب تكوين، در پيشگاه خداى تعالى به عنوان خاتم پيغمبران نام برده شده‏ ام. و اين موقعيت از آن هنگام نصيب من شد كه آدم عليه السّلام در طينت آفرينش قرار گرفته بود. 2



[حلية الاولياء 7/ 122] به سند خود، از «ميسرة الفجر» روايت كرده است كه از مقام نبوى صلّى اللّه عليه و آله، پرسيدم: از چه هنگامى نام شما در پرونده رسالت نگاشته شده بود؟ حاضران از شنيدن اين گفتار، ناراحت شده و او را از ابراز چنين‏ سؤالى،سرزنش كردند و امر به سكوتش نمودند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به آنان، فرمود: او را از سؤالى كه كرده است، ملامت نكنيد و بگذاريد تا پاسخ او را اظهار نمايم. آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نبوت من، از آن هنگامى است كه حضرت آدم عليه السّلام در ميان روح و جسد بود.



[تاريخ بغداد 3/ 70] به سند خود، از «ابو هريره» روايت كرده است كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال شد: از چه هنگامى حكم نبوت شما به امر الهى صادر شده است؟ فرمود: از هنگامى كه خداى تعالى طينت حضرت آدم عليه السّلام را به دست تواناى خود سرشت و روح خويش را در او دميد.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:19 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

باب چهارم

ميلاد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله‏

[طبقات ابن سعد 1/ 63] با سندهاى متعدده، روايت كرده است كه «آمنه بنت وهب»، مادر گرامى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، گفت: از هنگامى كه به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حامله بودم تا هنگامى كه آن حضرت ولادت يافت، هيچگونه رنج و زحمتى در خود احساس نكردم، و هنگامى كه به دنيا آمد، نور درخشانى همراه با او، مشاهده كردم كه فاصله شرق و غرب را روشن نمود. آنگاه به دو دست خود تكيه زد و مشتى از خاك را در دست مبارك گرفت و سر بسوى آسمان بلند كرد.

بعضى از راويان گفته‏ اند: هنگاميكه متولد شد، بر دو زانوى خود، قرار گرفت و سر بطرف آسمان بالا برد و نورى از او درخشيد كه از درخشش آن، كاخهاى شام و بازارهاى آن را مشاهده می كردم و گردنهاى شتران بُصرى را میديدم. 

[تاريخ بغداد 1/ 329] به سند خود، از «انس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: از امتيازاتى كه دارم اينكه هنگام تولدم ختنه شده به دنيا آمدم و كسى عورت مرا نديد

[طبقات ابن سعد 1/ قسم 1/ 64] به سند خود، از «ابن عباس»، او هم از «عباس بن عبد المطلب»، نقل كرده است كه گفت: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله متولد شد، ختنه شده و ناف بريده بود. در اين موقع كه «عبد المطلب» شگفت‏ زده شده بود، موقعيت آن حضرت را دريافت و از اين پيش آمد، فال نيك زد و گفت: اين كودك داراى مقام ارجمندى است. چنان شد كه او گفته بود.

[هيثمى در مجمع 8// 220] از «عثمان بن ابى العاص» روايت كرده است كه مادرم گفت: به خاطر دارم كه پيش از تولد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ديدار «آمنه بنت وهب» رفتم، در همان هنگام، آثار حمل از وى ظاهر گرديد، ناخودآگاه به آسمان توجه كردم، ديدم ستارگان به زمين می آيند، آنچنان كه بيم آن داشتم كه روى سرم فرو بريزند و هنگامى كه متولد شد، نورى از حضرتش، مشاهده كردم كه خانه و صحن آن را روشن ساخت و به هر چيزى كه می نگريستم آن را نورانى می يافتم!«هيثمى» گفته، اين روايت را «طبرانى» هم، نقل كرده است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:19 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

باب پنجم 
شمائل ظاهرى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله‏

[طبقات ابن سعد 1/ قسم 2/ 120] به سند خود، از مردى از انصار، روايت كرده است روزى كه حضرت على عليه السّلام در مسجد كوفه حضور داشت و دست به قائمه شمشير گرفته بود كه در اين موقع، آن مرد بحضور رسيده و قيافه و شمايل ظاهرى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را از حضرت على عليه السّلام جويا شد.
حضرت على عليه السّلام در پاسخ او فرمود: چهره رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سفيد و متمايل به قرمزى بود؛ حدقه چشمش سياه و موهاى سرش فرو هشته بود، محاسنش انبوه و گونه‏ اش كم گوشت بود، موهاى سر مباركش ظريف و تا نرمه گوشش را فرا گرفته بود، گردن مباركش از سپيدى، نقره‏ فام بود، و رشته‏اى از موهايش مانند شاخه‏اى، از سينه تا نافش را فرا گرفته بود و در روى شكم و روى سينه جز آن موى، موى ديگر نداشت، كف دست و پايش پرگوشت بود؛ در راه رفتن هر گاه سريع حركت مى‏كرد، مانند بارانى بود كه پى‏ در پى فرو مى‏ ريزد و هر گاه آهسته حركت مى‏ نمود، مانند سنگى بود كه از كوه به زير مى‏ آيد، هنگامى كه به كسى توجه مى‏ كرد، با تمام بدن بسويش برمى‏گشت، عرقى كه در گونه‏ هايش گرد مى‏ آمد، به مرواريد غلطان‏ مى‏ ماند و بوى عرق بدنش، خوشبوتر از مشك ناب بود، اندام آن حضرت نه كوتاه بود و نه بلند؛ نه درمانده بود و نه بخيل و فرومايه؛ هرگز كسى را نه پيش از او، و نه پس از او، به آن قيافه و شمايل نديده ‏ام!


[كنز العمال 4/ 34] از «ابو هريره» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز دوشنبه، دوازدهم ربيع الاوّل، رحلت كرد. بامداد روز پنجشنبه پير مردى بر ما وارد شد و گفت من، يكى از دانشمندان بيت المقدسم، سپس خطاب به حضرت على عليه السّلام به عرض رسانيد: شمايل ظاهرى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را براى ما توصيف كن، آنچنان كه گوئى همين لحظه، او را با چشم خود مى‏بينم! حضرت على عليه السّلام فرمود: پدر و مادرم فداى آن حضرت باد! اندام آن حضرت، نه كوتاه بود و نه بلند و قامت متوسطى داشت، چهره مباركش سفيد و متمايل به قرمزى بود، موهايش مجعد و جداى از يكديگر بود و تا نرمه گوشش را فرا گرفته بود، پيشانيش گشاده و نمايان بود، دو گونه‏ اش كم گوشت و آشكار بود و ابروانش از يك طرف به يكديگر پيوسته و حدقه‏ هاى چشمش، سياه رنگ و پلك هايش، فرو ريخته، بينى آن حضرت ميان كشيده و تنگ پره و ظريف بود، دندانهايش گشاده و محاسنش انبوه و گردنش از سپيدى، نقره‏ فام و گودى گلويش چنان بود كه گويا طلائى بر آن آويخته شده است! عرق رخسارش مانند مرواريد غلطان بود و كف دست و پايش پر گوشت بود و موهايش مانند شاخه‏اى، از سينه تا شكمش روئيده بود و روى شكم و پشت مباركش، مو نداشت و هر گاه در ميان مردم قرار مى‏ گرفت، بوى مشك از حضرتش ساطع بود و هر گاه راه مى‏رفت، گويا سنگى بود كه از جاى خود كنده مى‏شد و هر گاه با كسى سخن مى‏گفت، با تمام بدن به او متوجه مى‏ شد و هنگامى كه به سرعت حركت مى‏كرد، گويا بارانى بود كه از بالا به پائين مى‏ ريخت؛ اخلاقش، از همه بهتر و دلش، از همگان نيرومندتر و سخاوتش، از همه بيشتر بود.در ميان آفريدگان - در گذشته و آينده - همتائى نداشت!
دانشمند مزبور پس از استماع اوصاف پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، به عرض رسانيد:
يا على! اوصاف نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله را بطوريكه بيان فرموديد، در تورات خوانده ‏ام! گواهى مى‏دهم كه خدائى جز خداى يكتا نيست و محمد صلّى اللّه عليه و آله رسول اوست.
مؤلف «كنز العمال» گويد: «ابن عساكر» هم اين حديث را نقل كرده است.


«محب طبرى» در [الرياض النضرة 2/ 195]، از «ابن عمر» نقل كرده است كه گروهى از يهوديان با «ابو بكر» ملاقات كردهو از وى خواستند، اوصاف ظاهرى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را براى آنها بيان كند، «ابو بكر» آنان را به حضرت على عليه السّلام حواله داد. حضرت على عليه السّلام شمائل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را در ضمن بيانى كه نزديك به حديث «ابو هريره» بود، بيان فرمود.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:20 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

فضيلتهاى فراوان حضرت على عليه السّلام‏

[الرياض النضرة 2/ 214] از «عمر بن خطّاب» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هيچكسى به اندازه على عليه السّلام به كسب فضائل نائل نيامده است؛ فضائل آن حضرت به اندازه ‏اى است كه هر كسى به حقيقت آنها برسد، او را به راه راست هدايت مى ‏كند و از گمراهى رهائى مى ‏بخشد.

«طبرانى» هم، اين روايت را نقل كرده است.
[مستدرك الصحيحين 3/ 107] از «محمد بن منصور طوسى» روايت كرده است كه از «احمد بن حنبل» شنيدم، مى‏ گفت: فضائلى كه براى على عليه السّلام شمارش شده به اندازه‏ اى است كه، براى هيچيك از صحابه پيغمبر، آنچنان فضائلى، ذكر نشده است.


[الاستيعاب 2/ 466] مى‏ نويسد: «احمد بن حنبل» و «اسماعيل بن اسحاق قاضى» اظهار داشته‏اند، احاديثى كه به «سند حسن» درباره فضائل حضرت مولى على عليه السّلام روايت شده است، درباره هيچيك از صحابه، روايت نشده‏ است. و«احمد بن شعيب بن على نسائى» همين موضوع را هم متذكر شده است.
مؤلف گويد: همين حديث را «ابن حجر عسقلانى» در «صفحه 72 صواعق» و در «فتح البارى 8/ 71» و «شبلنجى» در «نور الابصار صفحه 73» متذكر شده ‏اند و به سند مزبور، علاوه بر «احمد حنبل» و «اسماعيل بن اسحاق» و «نسائى»، «ابو على نيشابورى» را اضافه كرده‏اند.

[الامامة و السياسة ص 93] نقل كرده است، گويند مردى از قبيله همدان به نام «برد» بر معاويه وارد شد، در اين هنگام «عمرو بن عاص» از حضرت على عليه السّلام نكوهش مى ‏كرد، مرد همدانى خطاب به او گفت: اى عمرو! از پيرمردان خودمان شنيده ‏ام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است:
«من كنت مولاه فعلىّ مولاه» و اضافه كرد: آيا اين حديث كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است، صحيح است يا باطل، درست است يا نادرست؟ «عمرو» گفت: اين حديث صحيح و درست است. و من براى تأييد درستى آن، اضافه مى‏ كنم كه مناقب و فضائل هيچيك از صحابه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، به اندازه مناقب و فضايل على عليه السّلام نيست! مرد همدانى از شنيدن آن، شگفت زده و بيمناك شد.


[تاريخ بغداد 2/ 221] از «ابن عباس» روايت كرده است كه سيصد آيه در قرآن كريم، در شأن حضرت على عليه السّلام، نازل شده است.

[الصواعق المحرقة ص 76 و نور الابصار شبلنجى ص 73] اظهار داشته‏اند، «ابن عساكر» از «ابن عباس» نقل كرده است، آياتى كه در قرآن كريم در شأن حضرت على عليه السّلام روايت شده، در حق هيچيك از صحابه، نازل نشده است.

«ابن عساكر» از «ابن عباس» روايت كرده است كه سيصد آيه در قرآن كريم در شأن حضرت على عليه السّلام نازل شده است‏.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:20 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

[مجمع هيثمى 9/ 128] از «بريدة» روايت كرده است كه در يكى از اوقات، حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، حضرت علىعليه السّلام را به امارت لشكر تعيين كرد و آن حضرت را بسوى يمن، گسيل داشت و «خالد بن وليد» را هم بسوى جبل، و فرمود: اگر اين دو تن با يكديگر گرد آمدند، على عليه السّلام امور همه مردم را به عهده بگيرد. لشكر به راه خود ادامه داد و با دشمن روبرو شد و آنها را شكست داد و غنيمتهاى بسيارى نصيب مسلمانان شد كه مانند آنرا بدست نياورده بودند، حضرت على عليه السّلام كنيزكى را از باب خمس به اختيار در آورد.

«خالد بن وليد»، «بريدة» را به حضور طلبيد، و گفت: اين كنيزك را جزء غنائم قرار بده و از كارى كه على عليه السّلام انجام داده است، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مطلع ساز. «بريدة» به دستور «خالد» عازم مدينه شد و هنگامى وارد مسجد شد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در منزل تشريف فرما بود و گروهى از اصحاب در بيرون منزل منتظر ديدار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودند؛ به مجردى كه «بريدة» را ديدند، از وى پرسيدند: از جنگ چه خبر؟ در پاسخ گفت:

جنگ بخوبى برگزار شد و خداى تعالى يمن را بدست مسلمانان فتح كرد.

پرسيدند: اكنون براى چه، به مدينه آمده ‏اى؟ در پاسخ گفت: على عليه السّلام كنيزكى را از باب خمس در اختيار درآورده است، در اين رابطه به مدينه آمده‏ ام، تا گزارشى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تقديم كنم. اصحاب تشويق كردند كه هر چه زودتر عملى را كه على عليه السّلام انجام داده، به اطلاع پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برسان؛ بديهى است با اين گزارش كه تو مى ‏دهى، على عليه السّلام از چشم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله افتاده و بى‏ اعتبار مى ‏گردد. 

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تمام گفتگوها را شنيد، در حالى كه خشمگين شده بود، از منزل بيرون آمد و فرمود: مگر چه شده است كه جمعى از شما از على عليه السّلام انتقاد مى ‏كنيد و دم از نكوهش او مى ‏زنيد؟

آگاه باشيد! هر كس از على عليه السّلام نكوهش كند، از من نكوهش كرده است. و كسى كه از او دورى كند، از من دورى كرده است. براستى كه من از على هستم، و علىّ از من است. على عليه السّلام از سرشت من آفريده شده است و من از سرشت ابراهيم عليه السّلام هستم و من از ابراهيم عليه السّلام با فضيلت‏ ترم. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آل عمران/34) 

سپس خطاب به «بريدة»، فرمود: مگر ندانسته ‏اى كه براى على كنيز هائيست بيشتر از آن كنيزى كه او را، از باب خمس، در اختيار در آورده است؟ و او پس از من، ولىّ شماست. در اين هنگام از فرصت استفاده كرده، عرض كردم: به حق صحبتى كه با شما دارم، دست مبارك بگشائيد و با من، به اسلام تازه‏ اى كه افتخار آنرا پيدا كرده‏ام، بيعت فرمائيد.

«بريدة» گويد: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جدا نشدم تا به اسلام تازه ‏اى كه عرض داشتم، با من بيعت فرمود.
اين حديث را «طبرانى» در كتاب «الاوسط» روايت كرده است.


[حلية الاولياء 1/ 84] از «ابن عباس» روايت كرده است، که پیامبر فرمودند: كسى كه دوست مى ‏دارد به حيات من زنده بماند و به مردن من، بميرد و در بهشت عدن كه درختان آنرا خداى تعالى با دست با بركت خود كاشته است، آرام گيرد، پس از من، على عليه السّلام را دوست بدارد و دوست او را هم دوست بدارد و به پيشوايان پس از من، اقتدا نمايد؛ چرا كه آنان عترت من‏ اند، و از سرشت من، آفريده شده ‏اند و از نعمت فهم و علم برخوردار گرديده ‏اند. واى بر امّتم كه فضيلت ايشان را انكار كند و قطع صله رحم از آنها بنمايد، اينان كه به چنين كارهائى اقدام مى‏ كنند، به شفاعت من نايل نمى‏ گردند

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:21 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

[اسد الغابة 4/ 42] حديث مسندى را از «على بن على هلالى» نقل كرده است كه گفت: در بيمارى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله كه به آن بيمارى درگذشت، حضور اقدسش شرفياب شدم و اين در حالى بود كه حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام بر بالين حضرتش مى‏ گريست و گريه‏ اش ادامه پيدا كرد و شدت يافت تا صدايش به گريه بلند شد.

در اين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نگاه محبت آميزش را به طرف زهرا عليها السّلام معطوف ساخت و فرمود: اى فاطمه، اى حبيبه من! چرا گريه مى ‏كنى؟

فاطمه عليها السّلام به عرض رسانيد: گريه من از اينست كه بيم آن دارم كه پس از شما، آبرويم به خطر افتد و مردم از من، رو برگردانند!

فرمود: اى حبيبه من، مگر نمى‏ دانى كه خداوند متعال به مردم روى زمين توجهى كرد و از آنها پدرت را برگزيد. بار ديگر، توجهى به آنان نمود و از ميان ايشان، شوهرت را انتخاب كرد و به من وحى كرد تا تو را به همسرى او در آورم!

[/b]
اين حديث را «ابو نعيم» و «ابو موسى» روايت كرده‏ اند.



مؤلف گويد: اين حديث را «هيثمى» در [مجمع 9/ 165] و «محبّ طبرى» در [ذخائر العقبى ص 135] به تفصيل آورده ‏اند.

«ابو نعيم» گويد: اين حديث را «طبرانى» در كتاب «الكبير» و «الاوسط» نقل كرده است و «ابو موسى» گويد: اين حديث را«حافظ ابو العلاء همدانى» روايت كرده است.


[كنز العمال 6/ 153] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مگر نمى‏ دانى كه خداى عزّوجل توجهى به مردم روى زمين نمود و از ميان آنها، پدرت را برگزيد و او را به مقام پيغمبرى مفتخر ساخت و بار ديگر، به آنان توجه كرد و از ميان ايشان، شوهر تو را اختيار كرد و به من دستور داد تا او را به دامادى و جانشينى خودم، برگزينم.


مؤلف «كنز العمّال» گويد: رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين سخنان را با فاطمه عليها السّلام در ميان نهاد.

و اضافه كرده است: حديث مزبور را «طبرانى» از «ابو ايوب» روايت‏ كرده است.
مؤلف گويد: حديث مذكور را «هيثمى» هم در [مجمع الزوائد 8/ 253] متذكر شده است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:21 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

[كنوز الحقايق ص 188] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود: تو يا على، به منزله خانه كعبه‏ اى!
اين حديث را «ديلمى» روايت كرده است.


[مستدرك الصحيحين 3/ 576] از «زيد بن على بن الحسين» از پدرش، او هم از جدش عليهم السّلام روايت كرده است كه در يكى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اتفاق عموهايش، «عباس» و «حمزه»، متوجه به «على» و «جعفر» و «عقيل» شدند كه در زمين مجاور مشغول كار بودند، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به «عباس» و «حمزه»، توجه كرده، فرمود: از اين سه برادر هر يكى را كه مى‏ خواهيد براى خود برگزينيد. يكى از آن دو گفت: من «جعفر» را بر مى‏ گزينم و آن ديگرى، گفت: من «عقيل» را انتخاب مى‏ كنم؛ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: شما برگزيده خويش را اختيار كرديد، خداى تعالى هم، على عليه السّلام را براى من انتخاب كرده است‏.


مؤلف گويد: اين حديث را «حاكم» در كتاب [مستدرك الصحيحين 3/ 136] روايت كرده است و صحت آنرا تصديق نموده است و «نسائى» نيز در كتاب [خصائص ص 2] نقل كرده است و «ابن سعد» هم، در [طبقات 3/ قسم 1/ 12] روايت كرده است و «ابن اثير» هم در [اسد الغابة 4/ 17] و «متّقى» هم، در [كنز العمال 6/ 400] نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» روايت كرده است و «احمد بن حنبل» در مجلد چهارم مسندش اين حديث را به دو سند، روايت كرده يكى در صفحه 368 و ديگرى در صفحه 371 و اين حديث را «ابن جرير طبرى» در [تاريخ طبرى 2/ 55] به دو سند نقل كرده است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:22 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

[صحيح ترمذى 2/ 301] از «ابو حمزة» كه مردى از انصار بود، روايت كرده است كه از «زيد بن ارقم» شنيدم، مى‏ گفت: نخستين كسى كه افتخار تشرّف به آئين اسلام را پذيرفت، على عليه السّلام بود.
اين حديث را «حاكم» در كتاب [مستدرك الصحيحين 3/ 136] روايت كرده است و صحت آنرا تصديق نموده است و «نسائى» نيز در كتاب [خصائص ص 2] نقل كرده است و «ابن سعد» هم، در [طبقات 3/ قسم 1/ 12] روايت كرده است و «ابن اثير» هم در [اسد الغابة 4/ 17] و «متّقى» هم، در [كنز العمال 6/ 400] نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» روايت كرده است و «احمد بن حنبل» در مجلد چهارم مسندش اين حديث را به دو سند، روايت كرده يكى در صفحه 368 و ديگرى در صفحه 371 و اين حديث را «ابن جرير طبرى» در [تاريخ طبرى 2/ 55] به دو سند نقل كرده است.

[تاريخ ابن جرير طبرى 2/ 57] از «محمد بن منكدر» و «ربيعة بن ابى عبد الرحمن» و «ابو حازم مدنى» و «كلبى» روايت كرده است كه به اتفاق گفته‏ اند:
حضرت على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه اسلام آورده است. 

[مستدرك الصحيحين 3/ 465] از «ابن عباس» روايت كرده است، «ابو موسى اشعرى» گفت: على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه به رسول گرامى صلّى اللّه عليه و آله پيوسته و آئين او را پذيرفته است.«حاكم» گويد: اين حديث از سند صحيح برخوردار است.

[همان كتاب 3/ 136] از «سلمان فارسى» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نخستين كسى كه كنار حوض كوثر بر من وارد مى ‏شود، نخستين كسى است كه اسلام آورده است، او همانا على بن ابيطالبعليه السّلام است.
اين حديث را «خطيب بغدادى» در [تاريخ بغداد 2/ 18] روايت كرده است و همچنين «ابن عبد البرّ» در [استيعاب 2/ 457] و «ابن اثير» در [اسد الغابة 4/ 17] و «مناوى» در «كنوز الحقايق» نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ديلمى» متذكر شده است و «متّقى» در [كنز العمال 6/ 400] يادآورى كرده و مى ‏نويسد: اين حديث را «ابن ابى شيبه» نقل كرده است و «هيثمى» در [مجمع 9/ 102] متعرض شده است و مى ‏افزايد: «طبرانى» آنرا نقل كرده است.

[همان كتاب 3/ 499] از «قيس بن ابى حازم» روايت كرده است كه گفت:
در بازار مدينه به گردش مى ‏پرداختم در مسير خود به دكانهاى روغن زيتون فروشى رسيدم، سواره اى را ديدم، كه گروهى از مردم اطراف او را فرا گرفته ‏اند و آن سواره بر حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا مى ‏گويد، در اين هنگام، «سعد بن ابى وقّاص» فرا رسيد و توقف كرده، پرسيد: اين سواره كيست؟

در پاسخ گفتند: مردكى است كه به حضرت على عليه السّلام ناسزا مى ‏گويد. پيش آمد و جمعيت مردم را شكافت‏ تا در برابر آن مرد قرار گرفت و گفت: اى مرد! چرا به على عليه السّلام ناسزا مى ‏گوئى؟ مگر نه اينست كه او نخستين كسى است كه اسلام اختيار كرده است؟ و اوّلين كسى است كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نماز خوانده است؟ مگر نه اينست كه او از همه مردم پارساتر، و از همگان داناتر است (تا آنجا كه گفته است) مگر نه اينست كه او داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وپرچمدار او، در جنگهاى آنحضرت است؟ سپس «سعد بن ابى وقاص» رو به قبله ايستاد و دستهايش را بالا برد و گفت: پروردگارا! براستى كه اين مرد از وليّى از اولياى تو عيبجوئى مى ‏كند و به او ناسزا مى ‏گويد، اينك پروردگارا پيش از آنكه اين جمعيت متفرق شوند، قدرت خويش را در نابودى اين مردك، به آنها نشان بده. «قيس» مى‏ گويد: به خدا سوگند! هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اسب، او را بسوى دكان روغن فروشى پرتاب كرد، چنان سرش به زمين خورد كه سر و مغزش شكافت! 
«حاكم» گويد: اين حديث بنابر رويه «بخارى» و «مسلم»، از احاديث صحيح است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:23 PM
تشکرات از این پست
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

[كنز العمال 6/ 156] در ضمن روايتى آورده است كه هر گاه آسمانها و زمين را در كفه ترازو بگذارند و ايمان حضرت على عليه السّلام را در كفّه ديگر آن، ايمان حضرت على عليه السّلام بر آسمانها و زمين برترى خواهد يافت و سنگين‏تر از آنها خواهد بود. اين حديث را «ديلمى» از «ابن عمر» نقل كرده است.



[الرياض النضرة 2/ 226] از «عمر خطّاب» نقل شده است كه گفت:
وجود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را شاهد مى ‏گيرم كه از آن حضرت شنيدم، مى‏ فرمود: هر گاه آسمانهاى هفتگانه را در كفه ترازو بگذارند و ايمان حضرت على عليه السّلام را در كفّه ديگر آن، ايمان على عليه السّلام، از آسمانها سنگينتر خواهد بود.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 12 بهمن 1393  11:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها