معرّق ، کم نظیرترین هنر نزد ایرانیان
هنر معرق ، بازی طبیعت با هنر است. وقتی تابلویی با رنگهای متفاوت چوب بدست می آید، شاید برای کسی که چوب را نمی شناسد جای تعجب باشد که چگونه این همه تابلوهای رنگی را می توان از چوب بدست آورد. در شیوه جدید معرق ، حتی میتوان پرتره ای را بوسیله تنوع رنگی چوب بوجود آورد و این اوج بازی و مهارت هنرمند است که چه نوع رنگ و از چه نوع چوبی برای کار معرق استفاده کند. کسانی که کار معرق انجام داده اند ، میدانند انتخاب نوع چوب و خوش نقش بودن چوب چقدر در کیفیت تابلو معرق اهمیت دارد و چه کار سخت و استادانه ای است. شاید برش معرق با تمرین و ممارست حاصل شود اما انتخاب چوب علاوه بر آشنایی با انواع چوبها به درک زیبایی شناسی هنرمند هم نیازمند است .
آنچه باعث تمایز یک تابلو معرق زیبا و با کیفیت از نوعهای دیگر (بازاری) آن می شود ، علاوه بر برش خوب و نداشتن درز بین تکه های بریده ، انتخاب چوب هایی با کیفیت و خوش رنگ و خوش رگه میباشد. متأسفانه امروزه کارهای زیادی با اسم معرق وارد بازار شده است که با معرق واقعی فاصله زیادی دارد و شاید اگر کسی معرق واقعی را نشناسد ، نداند که برخی از تابلوها با چوبهای رنگ شده ، ساخته شده اند و سود جویان آثار هنر از این عدم آگاهی مشتریان، این تابلو ها را به قیمت گزاف می فروشند.
هدف ابتدا آشنایی با هنر معرق است و بعد برای علاقمندان این هنر بیان روش کار معرق است و بعد گامی فراتر نهاده برای کسانی که به این کار مشغولند و بصورت روش غیر آکادمیک به این هنر می پردازند اطلاعات تخصصی و دانشگاهی این هنر را چون آسیب شناسی و شناخت انواع چوب ها بیان شده است . هدف ما شناخت بهتر و ارتقا دادن این هنر زیباست.
تاریخچه معرق :
معرق در معنای کلام « اصولاً هر چیز رگه دار را گویند » ولی مفهوم آن در این نوع بخصوص هنر ، ایجاد نقش ها و طرح های زیبایی است که از دوربری و تلفیق چوب های رنگی روی زمینه ای از چوب یا پلی استر سیاه شکل می گیرد. شايد از ديد معني همانطور كه در فرهنگ لغات مختلف ذكر شده كنار هم قرار گرفتن قطعات مختلف چوب مانند عناب ، گردو ، توسكا و ... بر اساس الگويي خاص جهت نشان دادن آن طرح را گويند ولي در اصل معرق يعني دميدن روح آدمي در نفس چوب ، يعني اينكه انسان خود را در چوب پيدا كند و حرفش را بوسيله صدای برش چوب و فكرش را با نقش چوب بيان كند . يعني حركت زندگي در امتداد برش چوب ها . جمع آوری غم ها و شادی ها و كنار هم قرار دادن تمام آنها براي بوجود آوردن يك احساس .
تاریخ پیدایش این هنر به درستی مشخص نیست؛ ولی از تطبیق آن با هنر کاشی کاری ، بدون شک رابطه این دو هنر را درمی یابیم. برای آشنایی با ریشه ی این هنر ، صحبت از تاریخ تکوین به میان می آید و به عنوان مقدمه می توان از گنبد سرخ مراغه که در زمان ایلخانیان ساخته شده است ، یاد کرد؛ این گنبد نوع بسیار ساده ی کاشی کاری بدین سبک است. کاشی کاری معرق در دوران مغول نیز به همین منوال بود و تداول آن در عصر صفوی به اوج شکوفایی خود رسید و آثار ارزنده ای در هنر کاشی کاری پدید آمد. این شکوفایی در زمان افاغنه و زندیه رو به افول نهاد. در دوران قاجاریه نیز کاشی کاری معرق، تقلیدی ناقص از آثار گذشتگان بود. تا این دوران نقشهایی که در کاشی کاری معرق به کار برده می شد نقش های اسلیمی بود. اما با سفر عده ای از هنرمندان به اروپا و گرایش آنان به هنر و فرهنگ اروپایی، تغییرات و دگرگونی های بسیاری در نقشهای کاشی کاری به عمل آمد و از آن پس طرح انسان و دیگر اشکال مانند اسلحه جنگی در هنر کاشی کاری دوران قاجاریه نمایان شد. از آن دوران تا به امروز این هنر ، چونان گذشته رونق نداشته است و تنها عده ی کمی از هنرمندان در زنده نگهداشتن آن کوشا بوده اند.
وجه تشابه کاشی کاری معرق با معرق کاری روی چوب در شیوه ی عمل است که در هر دو ، نقش ها از ترکیب قطعات رنگی جنس مورد نظر شکل می گیرد. یکی از نمونه های قدیمی موجود آمیزه ی این دو هنر، دری قدیمی و بزرگ متعلق به عصر قاجاریه است که در ضلع شمال غربی محوطه وزارت آموزش و پرورش فعلی قرار دارد. ارتفاع این ساختمان در حدود چهار و نیم متر و عرض آن سه متر است و سردری نیم دایره در بالای آن قرار گرفته است. هر طرف این در به سه قسمت مربع شکل تقسیم شده است :مربع بالایی آن شیشه و دو مربع پایینی چوب برجسته و مسطحی است که نقشهای اسلیمی معرق کاری شده در این قسمت جای گرفته است.
سابقه ی معرق کاری و آموزش آن در اداره کل هنرهای سنتی به سال 1309 شمسی بر می گردد. در آن سال به پایمردی استاد حسین طاهرزاده بهزاد ، گروهی از هنرمندان نام آور هنرهای سنتی از سراسر کشور در تهران گرد هم آمده و مدرسه صنایع مستظرفه را بنیاد گذاشتند. این مؤسسه از دیرباز تا به امروز با عنوان های گوناگونی مانند: مدرسه صنایع قدیمه و هنرستان هنرهای ملی، اداره هنرهای ملی و مدتی نیز به عنوان یکی از واحدهای اداره کل آفرینش هنری و ادبی در وزارت فرهنگ و هنر سابق، در تعالی و تکامل هنرهای سنتی سهم بسزایی داشته است. این اداره کل در سال 1346 به اداره ی کارگاه های هنری تغییر نام داد و سرانجام در سال 1357 به عنوان یکی از واحدهای دفتر پژوهش و آفرینش به حیات خود ادامه داد . پس از پیروزی انقلاب، اداره ی مذکور به اداره ی کارگاه های هنری تغییر نام یافت و فعالیت های خود را در اداره ی کل هنرهای سنتی دنبال کرد. تا این زمان هنرجویان آن را منحصراً افراد علاقه مندی تشکیل می دادند که طی فراگیری به استخدام رسمی درمی آمدند . از سال 1360 به استناد موافقت نامه معاونت فرهنگی وقت ، واحد آموزش مستقلی برای تعلیم هنرهای سنتی آغاز به کارکرد و سرانجام در سال 1362 تأسیس رسمی اداره آموزش این اداره کل ، برای عموم مشتاقان به فراگیری هنرهای سنتی، سرآغاز نوینی بر تداوم این هنرها شد و در کنار آن کارگاه منبت و معرق به سرپرستی استاد سید کمال میرطیبی همچنان به فعالیت های هنری خود ادامه داد. در طی سالیان، معرق همپای حرکت زمان پیشرفت کرد و تحولات و نوآوری های مختلفی در آن پدیدار شد. برای آشنایی با مسیر حرکت این هنر، باید به اولین کارگاه منبت و معرق اشاره کرد که در سال 1310 تحت سرپرستی استاد احمد امامی ، تأسیس شد . همچنین از اساتید متقدمی چون پرویز زابلی ، عباس شهمیرزادی ، علی و خلیل امامی و احمد رعنا یاد کرد. ابتدا اهم فعالیت آن کارگاه ، منبت کاری بود و به تدریج در کنار آن هنر معرق نیز پای گرفت.
این هنر در آغاز برای تزئین سطح میز ، بوفه ، در و تکیه گاه صندلی به کار برده می شد و تنها نقش های اسلیمی یا گره یا پنج رنگ محدود چوب های آبنوس ، فوفل ، گلابی ، سنجد و توت مورد استفاده قرار می گرفت و گاه برای تنوع از برش های خاتم برای اشباع نقش ها استفاده می کردند. رنگ خاتم ها به همان پنج رنگ فوق الذکر محدود بود و به خاتم چوبی شهرت داشت. در آن ایام، شیوه معرق کاری در مقایسه با روش امروزی بسیار متفاوت بود و بیشتر به روش معرق هندی اجرا می شد. بدین طریق که هنرمندان ابتدا به وسیله کارد مخصوص منبت، محل قرار گرفتن نقش ها را روی شیء مورد نظر مطابق طرح می کندند و سپس نقش ها را از چوب های رنگی به وسیله ی مته ای که اختصاص به تعمیر چینی داشت و سوهان های مخصوص و ارّه ای به نام چکی، دوربُری می کردند و در محل مقرر قرار می دادند.
نخستین تاریخی که در مورد اشباع نقش های کنده شده به وسیله چوب های رنگی موجود است تابلویی مربوط به سال 1313 با نقش دوسوار کار است که به وسیله احمد رعنا ساخته شده و متعاقب آن تابلوی دیگری مربوط به سال 1314 با نقش یک زن است که توسط عباس شهمیرزادی اجرا شده است. هم اکنون دو تابلوی مذکور در نمایشگاه اداره کل هنرهای سنتی نگهداری می شوند. عباس شهمیرزادی هنگام اجرای تابلوی بعدی خود ، به جای کندن سطح چوب به فکر ایجاد زمینه در اطراف نقش ها افتاد و از کنار هم قرار دادن قطعات چوب زمینه ای در اطراف نقش ها به وجود آورد. این تابلو با مقطع بیضی ، نشانگر نقش دو زن بود . نخستین نمونه های موجود این روش، دو تابلوی مربوط به سالهای 1317 و 1319 است که نقش پیکار دو سوار با یک شیر را نشان می دهد. این تابلوها مربوط به امتحان کلاس معرق «علی و خلیل امامی» است و هم اکنون در موزه هنرهای ملی نگهداری می شوند.
به دنبال این دگرگونی ها، در سال 1316 احمد رعنا با اثر ابداعی خود به نام شکارگاه، معرق را از حالت مسطح خارج کرد و به صورت نیم برجسته مطرح نمود که همین شیوه تا امروز با نام منبت معرق متداول است. زمینه ی فکری این نوآوری از نقش های منبت کاری شده ی درهای کاخ مرمر شکل گرفت. تا سال 1334 اجرای معرق با همان پنج رنگ محدود، متداول بود تا این که محمد طاهر امامی که در پی تنوع رنگ بیشتری در معرق بود ، در اندیشه ی به کارگیری مواد شیمیایی رنگی شد و جهت آزمون، نقش هایی روی یک راکت تنیس روی میز با استفاده از مواد یاد شده به وجود آورد. بدین منوال در پی شناسایی گوناگونی رنگ، انواع چوب های صنعتی شناخته شد.
در سال 1335، تعدادی پاراوان و بوفه ی معرق کاری شده از طرف دولت چین به دولت ایران اهدا شد که هنگام حمل، تعدادی از آنها خسارت دید! مرمت بعضی از آنها با زمینه سیاه به محمد غفوری محول شد . وی با تهیه ماده سیاهی ترکیب یافته از جوهر نیکروزین، پارافین و لاک الکل، قسمت های آسیب دیده را ترمیم کرد. لازم به توضیح است که تا قبل از شناخته شدن جوهر نیکروزین برای سیاه کردن زمینه اشیای چوبی، صفحات موسیقی را می کوبیدند و سپس در الکل حل کرده و مقداری پارافین به آن اضافه می کردند و ماده سیاه به دست آمده را به وسیله پنبه بر روی شیء مورد نظر منتقل می کردند. این گونه آزمون های پیاپی موجب پیدایش اندیشه نوینی در هنر معرق شد و بدین سان در سال های 36 یا 37 یک پاراوان کوچک با نقش گل و مرغ توسط عزیزالله ویزایی با زمینه سیاه که به شیوه ی معرق های چینی بود ساخته شد و بدین ترتیب این سبک معرق در میان انواع آن جای گرفت.
در ادامه این تحولات در سال 1344 محمد طاهر امامی تابلویی با عنوان مرغ و آشیانه به وجود آورد که مرغ تماماً از جنس صدف تهیه شده و کاملاً برجسته است و تنها به وسیله یکی از بالهایش به زمینه ی تابلو متصل شده است. وی با اجرای این تابلو به معرق تمام برجسته دست یافت. در میان آثار معرق روی چوب که تاکنون به وجود آمده « معرق خاتم » چنانکه از نامش برمی آید، ترکیبی از دو هنر بیان شده است که مقام ویژه ی خود را از دیر باز حفظ کرده است. از بدو پیدایش کارگاه منبت و معرق، نوع ساده ی معرق خاتم در میان شمسه ی نقش های گره با همان پنج رنگ طبیعی محدود اولیه به کار گرفته می شد.
در سال 1337 در کارگاه خاتم سازی ، میز تحریری با نقش سیمرغ و اژدها، به سرپرستی شادروان علی نعمت تهیه شد و برای نقش های مذکور از برش های خاتم با رنگهای متنوع استفاده کردند که همه به شیوه ی معرق ، دُوربری و جاسازی شده بود. این تجربه ، انگیزه ی خلق تابلویی با طرح یک طوطی از خاتم های رنگی شد که در سال 1342 توسط عزیزالله ویزایی خارج از محیط کارگاه ها به مرحله اجرا در آمد و در سال 1349 اکبر سریری نخستین هنرمندی بود که از این شیوه جهت ایجاد نقش یک پرنده بر روی تابلو استفاده کرد و بدین ترتیب این سبک معرق با نام « معرق خاتم » متداول شد .
در ادامه این دگرگونی ها در سال 1349 تابلویی به سبک امپرسیونیسم از طبیعت یک روستا که توسط رضا شهابی (یکی از شاگردان کمال الملک) نقاشی شده بود به وسیله ی محمد طاهر امامی با رعایت اصول سبک یاد شده به صورت معرق ساخته شد.
از آن پس تا به امروز، شاهد تحولاتی چند در هنر معرق بوده ایم که این تحولات عبارتند از :
- 1. نمایش بُعد از طریق فضاسازی که تحولی در ترکیب بندی های سطح گذاشته است.
- 2. استفاده از فلزات و سنگ
- 3. نمایش نقش در دو سطح
- 4. نشان دادن عمق با استفاده از پلی استر