0

مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:50 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت
 
خانه ی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد
نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت
 
بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینه‌ام
هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت
 
ازهمان روزی که با ذکر تو دم درسینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
 
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
 
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
 
«ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال»
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
 
دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
 
ازحرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت
 

مهدی رحیمی

*****
*اشاره به موسی بن خزرج است که در طول هفده روز اقامت حضرت معصومه سلام الله علیها عبادتگاهش منزل حضرت گشت و به بیت النور شهرت یافت

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:51 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

یا فاطمه المعصومه (س) ...

من که اینگونه عزادار غم جانانم

ز غم یار شرر بار شدم حیرانم

در فراقی که پریشانم و سرگردانم

دلشکسته شده، بیمار شدم میدانم

روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است

دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است

من و زینب به جگر آه، مکرر داریم

هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم

به روی سینه خود داغ برادر داریم

و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم

ولی از ماتم زینب دل من محزون است

آه، در روضه او دیده من پر خون است

گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش

ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش

و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش

نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش

به خدا دلبر من راهی گودال نشد

سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:52 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

امشب برای مطلع شعر
پر ازآهم/

ماتم گرفتم آه! "بیت النور" میخواهم!



شکرخدا شهرم خیابان
ارم دارد/

من خوب میدانم که زهرا
هم حرم دارد



پرمیکشم در خاطرات
 کودکی هایم/

انگار دستم را گرفته 
باز بابایم



پس پابه پایش میروم
 تا جان آیینه/

سی سال قبل از این و 
در ایوان آیینه



به به چه دوران خوشی
به به چه دورانی/

سوهان برایم میخرد بابا
چه سوهانی

!

از دست بابا میکشم
 این دست کوچک را/

هی میدوم سرتاسر
صحن اتابک را



ناگاه میبینم که بابا
رفته از پیشم/

حالا خودم بابا شدم
 با کودک خویشم!



###



بعدش به خود می آیم
 و خود را که میجویم/

میگریم و زیرلبم 
آهسته میگویم:



آری بدم اما دلم دیگر
چه غم دارد؟/

شکرخدا ، شکرخدا
شهرم حرم دارد



اینبار اگر رفتی حرم شب
بود دقت کن/

غیراز کبوتر صحن او 
خفاش هم دارد!



پس من چرا در ناامیدی
غوطه ور باشم/

وقتی که بانو این همه
 لطف وکرم دارد



هرجای این دنیا که باشم
غیرشهرخود/

حس میکنم دنیای من یک 
چیز کم دارد



هرچند شهرمن پراز
غمهای پنهان است/

هرچند شهرمن هوایش
سخت دم دارد



اما به دنیایی نخواهم 
داد این دم را/

یک تارموی کاج های 
سبزشهرم را

اینجا شمیمش اختیار
دلبری دارد/

اینجا محرم هم صفای
دیگری دارد

بر سنگفرش صحن او
بال ملک خورده/

از سفره ی او آب هم 
اینجا نمک خورده


هرگز ندیدم نشنود بانو
صدایم را/

هرگز به روی من نیاورده
 خطایم را



هربار اینجا پیش او
بی اختیار خود/

میگریم و میگویم از
رسم دیار خود



عمریست روی حرمت 
سادات پابندیم/

ماروی مهمان آب را
هرگز نمیبندیم

!

ما رسممان این بوده
 مهمان را نرجانیم/

از بام ها گل برسر 
مهمان بیفشانیم



خواهر فراوان دوست
می دارد برادر را/

اصلأ نمی خواهم بخوانم
روضه ی "سر" را



###



اشکم چکید و عاشقانه
روسپیدم کرد/

بانو نگاهی کرد و انسانی
جدیدم کرد



این روسپیدی یاد من آورد
 بابا را/

میشست در حوض حرم
 او صورت مارا



حالا من و فرزندم و
 یک عشق دیرینه/

حالا من و فرزندم و 
ایوان آیینه



از دست گرمم میکشد
 یک دست کوچک را/

هی میدود سرتاسر
صحن اتابک را ...

 

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:52 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

حضرت معصومه(س)-شهادت

 

رسیده ام به نفس های آخرم دیگر

که دست های خزان کرده پرپرم دیگر

میان سینه ی خود قلب پرپری دارم

نه سایه ی پدری نه برادری دارم

دو چشمِ من به در اما کسی نمی آید

برای دیدنم آیا کسی نمی آید

نشد که حرف دلم را به آشنا گویم

به روی بستر مرگم رضا رضا گویم

اگر چه داغ برادر شکست خواهر را

ولی به نیزه ندیدم سر برادر را

تمام زمزمه ام زینب است در دمِ مرگ

که دوخت سوی عزیزش نگاه آخر را

دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه

دوباره می شنوم گریه های مادر را

سر پدر به نی و عمه در هجوم سنگ

کسی نبود بگیرد دو چشم دختر را

میان بزم شراب و کنار نامحرم

چو دید چشم ستمگر لبان پرپر را

به پیش چشم یتیمان شرر به جان می زد

بر آن لبان ترک خورده خیزران می زد

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:55 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

 اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - مهدی نظری
 
 
 
برای بار غمت سوگوار باید شد
 
تمام عمر از این غصه زار باید شد
 
 
 
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
 
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
 
 
 
نوشته اند برای زیارت زهرا
 
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
 
 
 
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
 
به روی فرش حریمت سوار باید شد
 
 
 
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
 
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
 
 
 
ندیدی آخر کاری برادر خود را
 
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
 
 
 
نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت
 
به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت
 
 
 
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
 
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
 
 
 
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
 
کریمه،پشت امام رضا دویدن تو
 
 
 
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
 
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
 
 
 
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
 
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
 
 
 
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
 
فقط فراق شده علت خمیدن تو
 
 
 
عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و
 
نیامدند برای اسیر دیدن تو
 
 
 
ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت
 
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
 
 
 
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
 
به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد
 
 
 
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
 
هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد
 
 
 
به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش
 
ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد
 
 
 
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
 
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
 
 
 
کنار دیده درخون نشسته اش صد بار
 
سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد
 
 
 
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
 
به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد
 
 
 
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
 
به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت
 
 
 
مهدی نظری

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:57 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - وحید قاسمی
 
 
 
چشم انتظار
 
 
 
              در سرد سیر شهر دل، روح بهاری             
 
 در  شوره زار سینه ی من چشمه ساری
 
 
 
 میخواهی امشب بر کویر دیده گانم
 
 با روضه هایت باغی از شبنم بکاری
 
 
 
 سهم تو از ارث پدر، خونجگر بود
 
 از کودکی در ماتم او سوگواری
 
 
 
 منزل به منزل در پی دلدار رفتی
 
 در دشت های عاشقی محمل سواری
 
 
 
 داغ عزیزانت بلای جانتان شد
 
 تو زخمی تیغ جفای روزگاری
 
 
 
 تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
 
 ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری
 
 
 
 می سوختی از آتش تب، بین بستر
 
 دلخسته راضی به رضای کردگاری
 
 
 
 باید بیاید دلبرت، باید بیاید
 
 در آخرین ساعات هم امید واری
 
 
 
 چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ
 
 یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
 
 
 
نام رضا از روی لب هایت نیفتد
 
 با اینکه رو به قبله و در احتضاری
 
 
 
 تو یادگار دلبرت را مثل زینب
 
 با گریه روی سینه ی خود می فشاری
 
 
 
 دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه
 
 بر دامن زهرای اطهر می گذاری

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:58 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - وحید قاسمی
 
 
 
مسافر
 
 
 
 در مجلس عزاي شما گريه مي كنم
 
 امشب فقط براي شما گريه مي كنم
 
 
 
 عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
 
 در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم
 
 
 
 چون اشك بين روضه به هر درد مرهم است
 
 با نيت شفاي شما گريه مي كنم
 
 
 
 با بال هاي بي رمق اشك ديده ام
 
 در مشرق هواي شما گريه مي كنم
 
 
 
 من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضا ست
 
 دنبال رد پاي شما گريه مي كنم
 
 
 
 خواندم چگونه پير شدي در جواني ات
 
 دارم ز غصه هاي شما گريه مي كنم
 
 
 
 عمري براي هجر پدر گريه كرده اي
 
 امشب منم به جاي شما گريه مي كنم

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:58 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - یوسف رحیمی
 
 
 
آمدي و بهشت را با خود
 
به دل اين کوير آوردي
 
کوثرانه قدم زدي در شهر
 
خيرهاي کثير آوردي
 
**
 
آمدي و مشام هر کوچه
 
پر شده از شميم احساست
 
يادگاري مادرت زهراست
 
عطر نام تو، نفحه‌ي ياست
 
**
 
به لب مردمان غمديده
 
با حضورت تبسم آوردي
 
آمدي با فرشتگان از راه
 
آسمان را سوی قم آوردي
 
**
 
با تو بوي بهشت پيچيده
 
دم به دم در فضاي بيت النور
 
آسمان آمده به پابوسي
 
آمده تا حرای بيت النور
 
**
 
حرف رفتن که مي‌زني ناگاه
 
دل قم کوچه کوچه مي‌گيرد
 
يا کريمي که دل به تو بسته
 
از فراق تو آه مي‌ميرد
 
**
 
خاطر آسماني ات انگار
 
گاه گاهي غبار غم دارد
 
بغض هاي شکسته‌ي ناگاه
 
چشم هايي که دم به دم دارد ...
 
**
 
شعله‌ي آه و ... قلب بي تابت
 
در تب اشتياق مي‌سوزد
 
باز هم قصه‌ي جدايي ها
 
جگرت از فراق مي‌سوزد
 
**
 
چشم هايت دو چشمه کوثر شد
 
ياد داري وداع آخر را
 
دل خواهر چگونه تاب آورد
 
حسرت ديدن برادر را
 
 **
 
زينب حضرت رضايي و
 
چشمهايي پر از شفق داري
 
ديدن غربت «ولي» سخت است
 
بانوي بي قرار حق داري
 
**
 
آمدي از مدينه تا ايران
 
برساني چنين پيامت را
 
که تحمل نمي تواني کرد
 
لحظه اي غربت امامت را
 
 **
 
سيره‌ي ناب فاطمي اين است
 
راه را بر همه نشان دادي
 
تو شهيد ولايتي بانو
 
در هواي امام جان دادي
 
 **
 
سيره‌ي ناب فاطمي اين است
 
مادرت پا به پاي مولايش...
 
محسنش جاي خود، خود مادر
 
پشت در شد فداي مولايش
 
**
 
بين کوچه کبود شد بازو
 
ولي اسباب رو سپيدي شد
 
آه دست شکسته‌ي مادر
 
باني نهضت رشيدي شد
 
**
 
سيره‌ي ناب فاطمي يعني
 
در شريعه رشادت عباس
 
تشنه لب از فرات برگشتن
 
دست و مشک و ... قیامت عباس
 
**
 
دست هايش قلم شدند آن روز
 
تا حديث حماسه بنويسد
 
همه‌ي شعر را اگر شاعر
 
در دو مصرع خلاصه بنويسد:
 
**
 
هر کسي شد فداي مولايش
 
نام او در جهان علم گردد
 
مرقدش در تمامي عالم
 
قبله و کعبه و حرم گردد
 
 
 
یوسف رحیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:59 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - علی اکبر لطیفیان
 
 
 
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
 
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
 
 
 
جبریل هم اگر برسد در حریم او
 
حس میکند که وارد صحن جنان شده
 
 
 
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
 
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
 
 
 
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
 
دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده
 
 
 
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
 
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
 
 
 
با احترام آمد و با احترام رفت
 
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده
 
 
 
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
 
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده
 
 
 
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
 
گاهی میان محمل بی سایبان شده
 
 
 
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
 
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
 
 
 
علی اکبر لطیفیان
 
**
 
از وبلاگ نود و پنج روز باران

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  4:59 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت معصومه(س) – حسن لطفی
 
 
 
خواهر
 
 
 
غمی میان دل خسته ام شرر دارد
 
دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد
 
 
 
کبوتری که نشسته به روی ایوانم
 
دوباره آمده و از رضا خبر دارد
 
 
 
خیال غربت او می کشد مرا ، اما
 
دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :
 
 
 
ز کاروان اسیران و خواهری تنها
 
که حلقه ای زیتیمان در به در دارد
 
 
 
ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
 
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد
 
 
 
زمادری که کنار سر دو طفلانش
 
ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد
 
 
 
ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
 
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد
 
 
 
ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت
 
بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد
 
 
 
ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
 
لبان خشک پدر زخم های تر دارد
 
 
 
سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم
 
کسی نبود که سر را زخاک بردارد

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  5:00 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار وفات حضرت معصومه(س) – قاسم صرافان
 
 
 
و دانه ريخت بيايي کبوترش باشي
 
دوباره آينه‌اي در برابرش باشي
 
 
 
نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي
 
ميان راه پرستوي پرپرش باشي
 
 
 
مدينه شهر غريبي براي فاطمه هاست
 
نخواست گم شده‌اي مثل مادرش باشي
 
 
 
خدا تو را به دل بی قرار ما بخشيد
 
و خواست جلوه‌اي از حوض کوثرش باشي
 
 
 
به قم رسيدي و گم کرد دست و پايش را
 
چو ديد آمده‌اي سايه‌ي سرش باشي
 
 
 
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
 
و تا هميشه تو ياس معطرش باشي
 
 
 
نگاه تو همه را ياد او مي‌اندازد
 
به چهره‌ات چه مي‌آيد که خواهرش باشي
 
 
 
خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او
 
گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشي
 
 
 
نخواست باز امامي کنار خواهر خود ...
 
نخواست زينبِ يک شام ديگرش باشي
 
 

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  5:01 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

نوحه – شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
 
 
 
*از فِراق ِ تو پریشانم،نور چشمانم رضا جانم
 
گشته ام دلتنگ ِ روی چون ماه ِ تو
 
در دلم سوز ِ تو،بر لبم آه ِ تو
 
ای گل ِ مرتضی یا رضا یا رضا...
 
*تا دم ِ آخر بی قرارم،حسرت ِ روی تو را دارم
 
در فِراقت دارم ناله و چشم ِ تر
 
خواهرت در غربت جان دهد برادر
 
ای گل ِ مرتضی یا رضا یا رضا...
 
*مَحمل من چون گلباران شد
 
قلبم از داغی نوحه خوان شد
 
یاد ِ عمّه زینب،یاد ِ قلب ِ خسته
 
یاد ِ روی نیلی،یاد ِ دست ِ بسته
 
سوز ی کعب ِ نی ها،ناله ی یا زهرا...
 
آه و واویلتا...

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  5:01 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شور – شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
 
 
 
*گواه ِ درد ِ غریبی ات،چشم ِ تر ِ زهرا و علی
 
سلام ِ عالَم به محضرت،ای کوثر ِ زهرا و علی
 
تمامی ِ اهل کائنات،سائل ِ دست ِ کریم ِ تو
 
ما زائر ِ مرقد ِ توایم،سلام ِ ما بر حریم ِ تو
 
مظهر رضا،خواهر ِ رضا،نور چشم خیر البشر
 
شد به تو جفا،سوره ی وفا،ای به نخل زهرا ثمر
 
بانوی مظلومه ای،حضرت ِ معصومه ای...
 
*ای بضعه ی زهرا و علی،کریمه ی آل مصطفی
 
حقیقت ِ نور فاطمی،کعبه ی لطف و جود و سخا
 
تو حرم ِ با صفای تو،مدینه ای میشه این دلا
 
ایشالا تا فاطمیه از،تو میگیریم یک کرببلا
 
ذکر عالمین،سیدی حسین،ای شهید ِ راه ِ خدا
 
ای بهشت من،سرنوشت من،جنت ِ خدا کربلا
 
یا حسین یا کربلا یا حسین یا کربلا...

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  5:02 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

اشعار شهادت حضرت معصومه(س) – علی اکبر لطیفیان
 
 
 
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
 
سالها منتظر روی برادر بودم
 
 
 
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
 
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
 
 
 
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
 
اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است
 
 
 
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
 
سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم
 
 
 
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
 
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
 
 
 
بنویسید همه دور ربرم ریخته اند
 
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
 
 
 
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
 
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
 
 
 
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
 
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد
 
 
 
چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت
 
معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت
 
 
 
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
 
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
 
 
 
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
 
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
 
 
 
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
 
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
 
 
 
روی قبرش بنویسید برادر بوده
 
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
 
 
 
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
 
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
 
 
 
بنویسید کفن بود،خدایا شکرت
 
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
 
 
 
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
 
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
 
 
 
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
 
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
 
 
 
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
 
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
 
 
 
علی اکبر لطیفیان
 
**
 
برگرفته از وبلاگ تیشه های اشک

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 10 بهمن 1393  5:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها