0

غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش

 
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش

شهریار
 
 

هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم

روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم

بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل

همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم

شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید

داستان غم دوشنیه فراموش کنیم

هوش اگر آفت عشق تو شود زان لب لعل

عشوه ای صاعقه خرمن آن هوش کنیم

امل دل را نبود تفرقه ای جان بازآ

قصه معرفت این است اگر گوش کنیم

اشک روشنگر چشم است ولیکن نه چنان

که چراغ دل افروخته خاموش کنیم

خون دل ریخته ترک نگهی کو رستم

تا ز توران طلب خون سیاووش کنیم

شهریارا غزل نعز تو قولیست قدیم

سخنی تازه گرت هست بگو گوش کنیم

 

پنج شنبه 9 بهمن 1393  7:19 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000
دسترسی سریع به انجمن ها