0

غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت

 
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت

شهریار
 

سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم

خواب را رخت بپیچیم و به سوئی بزنیم

باز در خم فلک باده وحدت سافی است

سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم

ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز

سر سپاریم به مرغ حق و هوئی بزنیم

خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه

تا به دریوزه شبی پرسه به کوئی بزنیم

چند بر سینه زدن سنگ محبت باری

سر به سکوی در آینه روئی بزنیم

آری این نعره مستانه که امشب ما راست

به سر کوی بت عربده جوئی بزنیم

خیمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز

خیمه چون سرو روان بر لب جوئی بزنیم

بیش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما

آن ترازوی دقیقیم که موئی بزنیم

شهریارا سر آزاده نه سربار تن است

چه ضرورت که دم از سر مگوئی بزنیم

 

پنج شنبه 9 بهمن 1393  7:18 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000
دسترسی سریع به انجمن ها