0

داستان هایی از حضرت مهدی (عج)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

دو توصیه امام زمان علیه السلام

آیة الله سید محمدباقر ابطحی اصفهانی فرمودند: شبی در عالم رویا دیدم فضای مابین قم و مسجد جمکران گویا تمام چمنزار است و دارای درخت های سبز که مهتاب بر آن می تابید و نهرهای آب در آن جریان داشت، درختی را دیدم که دارای شاخه های بسیار جذاب و سرسبز و صدای روح بخشی از میان آن به گوش می رسید که به ذهنم خطور کرد صدای حضرت داود است و در وسط آن درخت جایگاهی بود که در آنجا آقائی نشسته و به نظرم آمد آقا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان علیه السلام است، صحبتی را به میان آوردم که از ذکر آن معذورم ، زیرا اشاره به عهد و پیمانی بود و سپس عرض کردم:"چه کنم که به شما قرب پیدا کنم؟"

به زبان فارسی فرمود:«عملت را عمل امام زمان قرار بده.»

من به خاطرم این معنی رسید یعنی آنچه را به ذهنت می آید اگر امام زمان بود عمل می کرد تو هم همان را عمل کن. به عربی به حضرت عرض کردم:"و هوالامل" یعنی این آرزوی من است.گفتم:"چه کنم که در این امر موفق باشم؟"

به عربی فرمود:«الاخلاص فی العمل"  اخلاص در کارها.

از خواب بیدار شدم چراغ خاموش بود ، قلم و دفتر حاضر کردم و آن دو جمله سوال و جواب را نوشتم ، فردا درباره این دو جمله سوال و جواب او فکر کردم، به نظرم آمد در جمله ی اول حقیقت تشیع و در جمله ی دوم راه موفقیت را که همان توحید ذاتی و عملی باشد یافتم، این دو جمله توصیه حضرت بود.

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در مسجد مقدس جمکران ص 83

مولف:محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 25 بهمن 1393  11:36 AM
تشکرات از این پست
golestan98
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پیام امام حسن مجتبی علیه السلام در مورد حضرت مهدی (عج)

آقای میرزا محمدباقر اصفهانی ، در کتاب شریف مکیال المکارم می نویسد:

شبی در خواب یا بین خواب و بیداری ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که مطلبی را به این مضمون بیان فرمود:« در منبرها به مردم بگویید از گناهانشان توبه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور امام زمان علیه السلام دعا کنند و بدانند که دعا برای آن حضرت ، مانند نماز میّت ، یک واجب کفایی نیست که اگر بعضی انجام دادند ، از دیگران ساقط شود ؛ بلکه مانند نماز یومیّه ، واجب عینی و برهمه تکلیفی واجب است.»

اللهم عجّل لولیک الفرج

 

 

منبع: خوابهای حقیقی یا پروازهای ناب ص 244

مولف: محمد حسین رجایی خراسانی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 26 بهمن 1393  11:49 AM
تشکرات از این پست
golestan98
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

نامه ی امام زمان عج و بی توجهی مردم

این قضیه را که برای یکی از خانم های متدینه ی شهر شوش دانیال (ع) در سال 1379 اتفاق افتاده است بعد از یکی دو روز از ماجرا از همسر ایشان ، شنیده  شده است.

ایشان می گوید:

اواخر ماه مبارک رمضان شبی که در خواب بودم ، در عالم رویا دیدم در میان حیاط منزل در حال گذر هستم که یک چیزی توجه مرا به خودش جلب کرد در حالی که اطرافیان توجهی به آن نداشتند و من به طرف آن کشیده شدم.

آن بسته را برداشتم و باز کردم. در میان آن نامه ای یافتم که با دستخطی زیبا نوشته شده بود و آن نوشته با خط مشکی بود. آن را خواندم و بعد از خواندن حال عجیبی به من دست داد و کاملا منقلب شدم و در حالی که گریه و زاری می کردم ، آن را می بوسیدم و به دیگران نشان می دادم ، اما آنها هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دادند و بی تفاوت بودند.

محتوای نامه این بود:

« چرا برای ظهور امامتان دعا نمی کنید؛ کسی که برای فرج محتاج دعای شما می باشد.»

و در زیر آن امضاء نموده و نام خودشان- یعنی امام مهدی عج- را نوشته بودند.

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 60

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 28 بهمن 1393  1:30 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

تشرف سیدبحرالعلوم به خدمت امام زمان(ع) و گریه بر امام حسین علیه السلام

سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»

سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک قطره ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟»

آن سوار عرب فرمود:«تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز زندگی خود را می گذراندند.

وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همانجا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟

یکی از حضار گفت:به او صد گوسفند بدهید.

دیگری که از وزراء بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.

یکی دیگر گفت:فلان مزرعه را به ایشان بدهید.

سلطان گفت:هرچه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.»

یعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.»

وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غیب شد.

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 127

مولف:محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

چهارشنبه 29 بهمن 1393  1:54 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام زمان عج :« مردم به فکر من نیستند.»

یکی از علماء وارسته و برجسته نجف به کربلای معلی مشرف شد. هنگامی که به حرم مطهر امام حسین علیه السلام مشرف شده بود توفیق پیدا کرد و خدمت امام زمان ( ارواحنا فداه) رسید و آن حضرت را ملاقات نمود.

امام زمان علیه السلام به ایشان فرمود:« ببین حتی اینجا که دعا مستجاب است مردم به فکر من نیستند و برای فرجم دعا نمی کنند.»

این عالم بزرگوار می گوید: در این هنگام امام عصر (ارواحنا فداه) با یک تصرف ولایتی برای من حالتی پیش آورد که تمام خواسته های قلبی مردم را می شنیدم و به وضوح می دیدم که مردم برای خودشان دعا می کنند و کسی برای ظهور امام زمان علیه السلام دعا نمی کند.

حضرت به من فرمودند:« شنیدی؟ حتی یک نفر از این زائرین نگفت خدایا فرج حضرت مهدی (عج) را برسان.»

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 79

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 30 بهمن 1393  10:51 AM
تشکرات از این پست
ghasem8224
ghasem8224
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 1025
محل سکونت : خراسان جنوبی

دو قضیه از تشرف خدمت حضرت مهدی علیه السلام


نقل قول nazaninfatemeh

دو قضیه از تشرف خدمت حضرت مهدی علیه السلام

 

مرحوم آقا شیخ حسن یاسین درباره ی تشرفات خود نقل می کنند:

مرتبه ی دوم وقتی بود که در سرداب مشرف شدم در صفّه ی آخر سرداب نشسته بودم جمعی از زوّار عرب وارد شدند بنای هیاهو و داد و قال گذاشتند و آواز خود را بلند کردند من با ایشان تغیّر کردم و گفتم:«چرا احترام سرداب مقدس را نگاه نمی دارید و آواز خود را بلند می کنید؟»

دیدم مقارن با این حال شخص مجللی نشسته بالای سجاده ی خود ، از روی عتاب به من فرمود:«یا شیخ! آیا وقت آن نشده است از برای کسانی که ایمان آورده اند این که خاشع و ترسان شود دلشان از برای یاد خدا؟» سوره حدید آیه 16

شیخ حسن گوید: از هیبت آن شخص و آن کلام موی بر اندامم برخاست و حالم متغیر شد و به خود آمدم و توبه کردم و مظنّه پیدا نمودم که این امام زمان علیه السلام است.

***********

صاحب کتاب مفتاح الکرامه – سید جواد عاملی – فرمود:

شبی استادم سید بحرالعلوم از دروازه ی شهر نجف بیرون رفت و من نیز به دنبال او رفتم تا وارد مسجد کوفه شدیم.

دیدم آنجناب به مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام رفتند و با امام زمان ارواحنا فداه مشغول گفتگو شدند.از جمله از آن حضرت سوالی پرسیدند.

ایشان فرمودند:«در احکام شرعی وظیفه ی شما عمل به ادله ی ظاهری است و آنچه از این ادله به دست می آورید ، همان را باید عمل کنید.»

 

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص179 و 187

مولف:محمد یوسفی

نازنین جان خیلی عالی بود



 

http://www.axgig.com/images/46102340277214272922.jpg

پنج شنبه 30 بهمن 1393  11:00 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

مظلومترین فرد عالَم

مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید اسماعیل شرفی از شخصیت های دلسوخته ای بود که چند بار خدمت حضرت بقیة الله الاعظم(ارواحنا فداه) مشرف شده بود.ایشان یکی از تشرفات خود را اینگونه نقل می کرد:

به عتبات مقدسه مشرف شده بودم و در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشغول زیارت بودم چون دعای زائرین در بالا سر حرم امام حسین علیه السلام مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مشرف گرداند و دیدگانم را به جمال بی مثال آن بزرگوار روشن نماید.

مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم ، پس از سلام از ایشان سوال کردم:«شما کیستید؟»

آقا فرمودند:«من مظلوم ترین فرد عالَم هستم.»

من متوجه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالَم می دانند. در این هنگام ناگهان متوجه شدم کسی در کنارم نیست.

اینجا بود که فهمیدم مظلوم ترین فرد عالم کسی جز امام زمان(ارواحنا فداه) نیست ، و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام ص 77

مولف:محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 2 اسفند 1393  11:47 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

آقا پناهم بده!!

یکی از علمای نجف اشرف ، که مدتی به قم آمده بود چنین نقل کرد که:

من مشکلی داشتم. به مسجد مقدس جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیّة الله حجة بن العسکری امام زمان-عج- عرضه داشتم و از او خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.برای همین منظور به کرّات به مسجد مقدس جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.

روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان، آیا جایز است که در محضر شما و در منزلتان باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من باشید ، آیا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!

از شدت تاثیر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن العسکری –عج-مواجه شدم.بدون تامل به حضرتش سلام عرض کردم. حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:«نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم ، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت ابالفضل علیه السلام حاجت بخواهی ، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی! ای آقا پناهم بده.

 

 

منبع:کرامات حضرت عباس علیه السلام ص 174

مولف:سید محمدحسین محمودی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 3 اسفند 1393  10:22 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

رویای صادقه آقا شیخ حسن تویسرکانی

عالم محقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود:

اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت.بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه ی حال به کربلا مشرف شوم.

اولی که وارد شدم شب را خوابیدم در حالی که هنوز به حرم سیدالشهداء علیه السلام مشرف نشده بودم.در خواب به حضور حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) رسیدم، فرمودند:«فلانی دعا کن.»

عرض کردم:«مولا جان ، من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام.»

فرمودند:«خیلی خوب، اینجا بالای سر است ، دعا کن.»

من دست به دعا برداشتم و با تضرع و زاری دعا کردم. فرمود:«نشد.»

دوباره بهتر از اول مشغول دعا کردن شدم، باز فرمودند:«نشد.»

مرتبه سوم به جِدّ و جهد آن گونه که بلد بودم در دعا اصرار نمودم.باز فرمودند:«نشد.»

در اینجا من عاجز شدم و عرض کردم:«آقا جان ، دعا کردن وکالت بردار هست  یا نه؟»

فرمودند:«بله هست.»

عرض کردم«من شما را وکیل کردم که برای من دعا بفرمائید.»

حضرت فرمودند:«خیلی خوب.» و دست به دعا برداشتند و برای من دعا کردند و من در اینجا از خواب بیدار شدم بعد هم به نجف برگشتم.

ناقل قضیه می گوید: شخص تاجری از اهل تویسرکان که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید و به حضور مبارک حجة الاسلام میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان مبرّز ایشان بود به همین جهت مرحوم میرزای رشتی توصیف او را در نزد تاجر تویسرکانی بسیار نمودند و بالاخره فرمودند:دخترت را به او بده.

حاجی تاجر فوراً قبول کرد. پس از چند روز جناب شیخ حسن صاحب عیال و ثروت و خانه و زندگی گردید. ( به برکت دعای امام زمان علیه السلام)

 

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 63

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

دوشنبه 4 اسفند 1393  10:37 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام زمان علیه السلام:من شما را مواخذه می کنم

از یکی از شیفتگان امام عصر ارواحنا فداه نقل شده که ایشان می فرمود: یک بار که توفیق پیدا کردم آقا امام زمان علیه السلام را ملاقات نمایم ، حضرت سرشان را روی شانه من گذاشتند و آنقدر گریه کردند که لباس من تر شد ، من هم همراه آن حضرت گریه می کردم و نزدیک بود از غصه جان از بدنم خارج شود.

آن حضرت در حالی که گریه می نمودند و از دست دوستان بی تقوای خود اشک می ریختند ، فرمودند:« اینها به من اظهار محبت می کنند ولی گناه هم می کنند! اظهار دوستی می کنند ولی غیبت هم می کنند ، تهمت هم می زنند و دیگران را به بدی وامی دارند. اظهار دوستی با من می کنند ولی با خدا مخالفت می کنند! به خدا قسم اینها را مواخذه می کنم چون بدی از هر کس بد است ، اما از کسی که خودش را دوست ما معرفی می کند خیلی بدتر است.»

اینجا بود که فهمیدم امام زمانم چقدر مظلوم است.

میان دشمنان آقا غریب است          چرا در دوستان کس فکر او نیست؟

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 87

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 5 اسفند 1393  1:48 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام زمان عج:« خدایا مرا به که وا می گذاری؟»

یکی از اولیاء خدا می فرمودند:« در ماه ذی الحجه الحرام سال 1414 هجری قمری که برای مراسم حج به مکه مشرف شده بودم ، در هنگام طواف بیت الله الحرام ناگاه و به طور اتفاقی متوجه شدم پشت سر حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) قرار گرفته ام و شنیدم که آن حضرت این جمله را که حاکی از مظلومیت و اضطرار بود با خدای خود مناجات نموده و می فرمودند:

« الهی و ربی من لی غیرک اسئله کشف ضری والنظر فی امری»

« ای خدای من ، ای محبوبم و ای پرورش دهنده ام! من چه کسی را دارم که از او بخواهم غربت و مشکلم برطرف شود و چه کسی را دارم که امر ظهورم را اصلاح فرماید؟»

آری این امام زمان مهربان ماست که غربت ما را غربت خود می داند و شب و روز در انتظار آن است که ما را از تاریکی به نور بکشاند و اوست که همه ساله معمولا در روز عرفه می فرماید:« خدایا مرا به که وا می گذاری ؟ به نزدیکان ( و شیعیانم) که از من جدا شده و در غفلت اند یا به بیگانگان که با من با خشونت و نفرت مقابله کنند یا به مستضعفین در حالی که تو مالک امر من هستی. خدایا به تو از غربت و آوارگی ام شکایت می کنم.» ( فرازی از دعای عرفه)

اللهم عجل لولیک الفرج ................. اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 89

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 7 اسفند 1393  10:16 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

حضرت مهدی عج:« دعا کنید بیایم و شیعیانم را نجات دهم.»

سید حلاوی یک قصیده ی شکواییه ای ساخت که در آن به امام زمان عج شکایتها دارد مثلاً قسمتی از ترجمه قصیده این است:

« یابن الحسن العسکری کجا هستید؟ شیعیان شما را آزار می کنند . فلان دسته از شیعیانت گرفتار شده اند و دچار رنج و شکنجه و بلا و محنت هستند.»

در این اشعار بلاهایی که بر شیعیان مختلف رخ داده است به نظم کشیده شده است. این اشعار را این طرف و آن طرف در دو سه جلسه خوانده بود. یکی دو نفر از اوتاد نجف در عالم رویا به حضور مبارک حضرت بقیّت الله شرفیاب شدند.

حضرت به آنها فرمود:« بروید به سیّد بگویید : سیّد! این قدر دل مرا مسوزان ، این قدر سینه ی مرا کباب مکن، این قدر ناراحتی شیعه را به گوشم مرسان ، من از شنیدن آن متاثر می شوم.»

عبارتی که پیغام داده است این است – لیس امری بیده-« این امر به دست من نیست. به دست خداست دعا کنید خدا فرج مرا برساند تا شیعیانم را از این شکنجه ها نجات دهم.»

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 66

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 9 اسفند 1393  10:25 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

حضرت مهدی عج:«دل من و مادرم زهرا(س) شکسته است»

حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در یکی از تشرفات  ، پس از شکوه و گلایه از وضعیت حجاب و فرهنگ ، با مظلومیت تمام فرمودند:« دل مادرم زهرا، از پهلویش شکسته تر است.» و بعد از این کلام ، آن حضرت گریه کردند.

و در جای دیگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) خطاب به علامه میرجهانی که از آن حضرت پرسیده بود احوال شما چطور است، فرموده بودند:

« دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود

در این زمان دل فرزند من شکسته تر است»

این شعر فارسی را حضرت فاطمه زهرا(س) در مظلومیت خود و فرزندش حضرت مهدی عج خوانده و از طریق مرحوم علامه سید محمد حسین میرجهانی طباطبایی به گوش ما رسانده اند تا شاید ما تکانی بخوریم و از خواب غفلت بیدار شویم. به طوری که مراقب باشیم تا عمل ناشایستی از ما سر نزند و به وضعیت حجاب زنان در جامعه و اوضاع فرهنگی کشور مخصوصاً در مدارس و دانشگاه ها با جدیت کامل رسیدگی نماییم.

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 104

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 10 اسفند 1393  12:50 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام زمان عج:« چه کسی برای من آمده؟»

پیرزن باصفایی که شاید مکرر خدمت حضرت ولی عصر عج در خواب و بیداری رسیده بود, بعد از آنکه مسجد مقدس جمکران را توسعه داده بودند , شب جمعه ای به مسجد مقدس جمکران می رود و صدها و بلکه هزاران نفر را می بیند که در اتاق ها و حتی در فضای باز مسجد برای عبادت و توسل به آن حضرت جمع شده اند و همه نسبت به آن حضرت عرض ارادت می کنند. خودش می گفت: من وقتی این جمعیت را دیدم و با قبل تر از آن مقایسه کردم خیلی خوشحال شدم که بحمدلله مردم اطراف مولایم حجه بن الحسن علیه السلام جمع شده اند و به آن حضرت اظهار علاقه می کنند . با این خوشحالی وارد مسجد شدم اعمال مسجد را انجام دادم و ... و ضمناً به آن وجود مقدس عرض کردم: آقا! خیلی خوشحالم که مردم به شما علاقه پیدا کرده اند و شب ها جمعیت بسیاری در مسجد جمع می شوند و به شما اظهار علاقه می کنند.

شب در عالم خواب و یا در عالم معنا دیدم حضرت مهدی عج به مسجد مقدس جمکران تشریف آورده اند و میان مردم راه می روند ولی کسی به آن حضرت توجهی نمی کند. من به حضرت سلام کردم. اقا با کمال ملاطفت جواب دادند. کلماتم را که در بیداری خدمتشان عرض کرده بودم تکرار کردم و گفتم: آقا جان,قربان خاک پای شما گردم, خوشحالم که بحمدالله مردم علاقه ی زیادی به شما پیدا کرده اند.

حضرت آهی کشیدند و فرمودند: همه ی اینها برای من به اینجا نیامده اند. بیا با هم برویم از آنها سوال کنیم که چرا به اینجا آمده اند؟

گفتم: قربانتان گردم! در خدمت تان هستم. در همان عالم در خدمت حضرت ولی عصر عج به میان جمعیت آمدیم . آن حضرت از یک یک مردم سوال می کرد: شما چرا اینجا آمده اید؟

یکی می گفت: آقا!مریضی دارم که دکترها جوابش کرده اند. دیگری می گفت: مستاجرم خانه می خواهم. سومی گفت: مقروضم فشار طلبکار مرا به در خانه ی شما دوانده است. چهارمی از شوهرش می نالید و پنجمی از دست زنش شکایت داشت و بالاخره هریک حاجتی داشتند که در واقع برای برآورده شدن نیاز خودشان به اینجا آمده بودند.

حضرت فرمودند: فلانی ! دیدی اینها برای من به اینجا نیامده اند. اینها تازه افراد خوب این جمعیت هستند که به من اعتقاد دارند و حاجت شان را از من می خواهند و مرا واسطه ی فیض می دانند و اگر از اینها بگذریم جمع بسیاری هستند که تنها برای تفریح به اینجا آمده اند حتی بعضی از اینها به وجود من یقین ندارند . سپس در همان حال دیدم که یک نفر در قسمتی از مسجد نشسته که او برای آقا ولی عصر عج آمده است . حضرت فرمودند: بیا احوال او را هم بپرسیم.

در خدمت آقا در همان عالم خواب نزد سید معممی که فکر می کنم از علما بود, رفتیم, او زانوهایش را در بغل گرفته بود و در گوشه ای نشسته بود و تا چشمش به آقا افتاد از جا پرید و به دست و پای آقا افتاد و گفت: پدر و مادرم و جانم به قربانتان! کجا بودید که در انتظارتان نزدیک بود قالب تهی کنم . حضرت دست او را گرفتند و او به دست آن حضرت بوسه می زد و گریه می کرد. آقا از او سوال کردند: چرا اینجا آمده اید؟ او چیزی نگفت و بر شدت گریه اش افزود . حضرت دوباره سوال کردند. او چیزی نگفت. حضرت دوباره سوال را تکرار کردند. او گفت: آقا! من کی غیر وصل شما را خواسته ام؟ من شما را می خواهم . بهشتم شمایید . دنیا و آخرتم شمایید من یک لحظه ی ملاقات شما را به ماسوی الله نمی دهم.

آقا رو به من کردند و فرمودند: مثل این شخص که فقط برای من آمده باشند چند نفری بیشتر نیستند که آنها به مقصد می رسند.

 

 

منبع: کراماتی از مهدی موعود عج ص 47 تا 50

مولف: زینب محمودی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 اسفند 1393  3:12 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

توقع امام زمان(عج) از شیعیان

در جریان تشرف یکی از علما  به خدمت آقا امام زمان عج در حرم حسینی ، حضرت مهدی عج به وی فرمودند:

« شما وظیفه دارید از کانال حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مرا به تمام دنیا معرفی کنید . چرا به شیعیان نمی گویید من هم مثل جد بزرگوارم حضرت سیدالشهداء تنها هستم، آقا امام حسین اگر در صحرای کربلا تنها ماند من هم در صحراها تنها هستم و هر لحظه ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر می دهم و کسی به ندای من توجهی نمی کند، چون شیعیان به آقا امام حسین علیه السلام علاقه ی خاصی دارند شما می توانید از این راه ، مظلومیت ما را با زبان و قلم خود به آنها معرفی کنید. ما این را از هیچ کس نخواسته ایم، فقط از شما شیعیان خواسته ایم.»

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 74

مولف: محمد یوسفی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

چهارشنبه 13 اسفند 1393  4:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها