0

بایسته های یک منتظر

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

بایسته های یک منتظر

قرآن و رویات به عنوان دو منبع اساسی برای معرفت دینی ، شاخص ها و معیارهای مهمی را برای یک انسان منتظر و مومن مطرح می کنند.

قرآن با توجّه به عوامل گوناگونی، اهتمام ويژه‌اى در دعوت مردم نسبت به عمل به تكليف خویش و حركت و تلاش برای آرمانها نشان داده است. اگر اين رنج‌ها و مشقّت‌ها در حركت توحيدى نبود، اين همه تأكيد وجهى نداشت:
(قوموا لِلّه قانتين)  ؛ «خاضعانه براى خدا به پاخيزيد».
(وَأمُر بالمعروف وَانْهَ عن المنكر واصْبِرْ على ما اصابكَ)  ؛ «به كار پسنديده وادار واز كار ناپسند بازدار وبر آسيبى كه بر تو وارد آيد شكيبا باش».
(فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرتَ)  ؛ «پس همان گونه كه دستور يافته‌اى ايستادگى كن».
(اُدع الى سبيلِ ربِّكَ)  ؛ «به راه پروردگارت دعوت كن».
(اِقْرأ باسم ربّكَ)  ؛ «به نام پروردگارت بخوان».
(جاهد الكفّار والمنافقين)  ؛ «با كافران ومنافقان جهاد كن».
(وَ جاهِدُوا فى سبيل اللّهِ) ؛ «ودر راه خدا جهاد كنيد».
(اِنفروا خِفافاً وثقالاً وَجاهِدوا باَموالكم وانفسكم فى سبيل اللّهِ)  ؛ «سبكبار و گران بار بسيج شويد وبا مال وجانتان در راه خدا جهاد كنيد».
(وَاقتلوهم حيث ثقفتموهم)  ؛ «و هر كجا به ايشان دست يافتيد، آنان را بكشيد».
(وَ قاتِلوا فى سبيلِ اللّهِ الذينَ يُقاتلونكم)  ؛ «و در راه خدا با كسانى كه با شما مى‌جنگند، بجنگيد».
(و قاتلوهم حتّى لا تكون فتنةٌ)  ؛ «و با آنان بجنگيد تا فتنه‌اى بر جاى نماند».
تمام اينها آموزه‌هاى انقلابى در راستاى تغيير وضع موجود و نشاندن توحيد به جاى شرك و از بين بردن فتنه‌ها ورفع موانع از مسير دعوت به سوى خداوند است.
انسان از انجام چنين مسؤوليّت دشوارى، احساس ناتوانى مى‌كند ودر وجود خود، قدرتى براى رويارويى با تمام اين موانع ومشكلات نمى يابد. نبرد بين دو جبهه توحيد و شرك، شديد و ويرانگراست؛ از اين رو انسان به تنهايى يا با كمى مؤمنان، در برخورد با اين جبهه، احساس ضعف كرده و چنين كاستى را مى‌پذيرد واز رودررويى عقب نشينى مى‌كند؛ مگر آنكه خداى تعالى او را حفظ كند.
پذيرش عوامل ضعف در نفس انسان، نخستين مشكلى است كه فعّالان در راه خدا با آن مواجه اند. اين ضعف به شكل هراس از طاغوت ودستياران او، درماندگى از ادامه راه، يأس از سودمندى استمرار آن، عافيت جويى و راحت طلبى و يا تمامى اين عوامل بروز مى‌كند و آنان كه از ادامه مسير ناتوانند و در راه مى‌مانند، فراوان هستند.
در اينجا بايسته است از اسباب وعواملى كه ما را در طىّ اين مسير، از سقوط حفظ مى‌كند و از وسوسه‌هاى شيطانى وضعف درونى خودمان باز مى‌دارد، سخن بگوييم. وسايل حفظ و مصونيّت در زندگى فعالان بسيار است. مهم ترين آنها چهار عامل است كه قرآن كريم از آنها ياد كرده است: 1. استعانت از صبر و صلاة؛ 2. ولا؛ 3. ميراث؛ 4. انتظار.
عوامل رستگارى
يك. استعانت از صبر و صلاة (نماز وروزه)
صبر، پايدارى براساس سنّت‌هاى الهى است وجنگ به موجب اين سنّت‌ها به وجود مى‌آيد. آن كه دوست دارد پيروز اين نبرد باشد، به ناچار بايد اين سنّت‌ها را بشناسد و بر آنها پايدارى ورزد و با قدرتى هم تراز به مقابله با آنها برخيزد. اين مقابله نيز خود از سنّت‌هاى الهى است.
مهيّا كردن نيرويى هم تراز با قدرت دشمن در صحنه نبرد، يا در ميدان سياست يا تبليغات و... جزئى از صبر و پايدارى است.
صبر و شكيبايى، بدين معنا نيست كه انسان دشمنش را تحمّل كند؛ بلكه به معناى مقاومت وپايدارى در مقابل دشمن و عدم وازدگى و درماندگى در رويارويى با او است؛ تا آنجا كه توان دفع ورفع او را با نيرويى برابر با توان وى بيابد. اين، معناى مثبت صبر و شكيبايى است.
نماز، نمودِ ارتباط با خدا و ياد او است. انسان مسلمان در بحبوحه نبرد، بايد از خدا وياد وى بسيار كمك بگيرد و از وى عزم و نيرو بطلبد و قوايش را با قواى الهى استحكام بخشد. اگر انسان در ميدان نبرد، از خداوند يارى بطلبد، ديگر از چيزى نخواهد ترسيد و احساس ضعف نخواهد كرد و اين، معناى صبر و صلاة است.
دو. ولا (همبستگى)
مسلمانان مانند پيكرى واحدند كه اعضاى آن ارتباطى منسجم دارند كه همان رابطه ولا (همبستگى) است. اين امر، ولايت در خطّ افقى است؛ در مقابل ولايت خدا و رسول و اولياى امور كه ولايت آنان در خطّ عمودى و در بافت جامعه اسلامى است.
قرآن به همين رابطه منسجم و هماهنگ ـ كه افراد امّت اسلامى را به يكديگر پيوند مى‌زند واز مجموع آنها توده‌اى مرتبط با هم پديد مى‌آيد ـ اشاره دارد: (والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولياء بعض)  ؛ «و مردان وزنان با ايمان، دوستان يكديگرند».
اين «ولا»، دوستى، هميارى، همبستگى، همزيستى، تعاون، سازش وخيرخواهى را شامل مى‌شود. امّتى كه با چنين پيوندهاى مستحكمى به يكديگر مرتبط باشند، ملّتى توانمند و يكپارچه در ميدان مبارزه خواهند بود. خداى تعالى به سبب مصلحتى، پايه ارتباط ميان اين امّت را براساس ولا ـ كه از مستحكم ترين پيوندها در خانواده‌اى واحد است ـ قرار داده است.
از آنجا كه نخستين وظيفه امّت اسلامى، رويارويى و درگيرى در ميدان مبارزه است، به ناچار مى‌بايد از ساختار داخلى مستحكم و بافت استوارى برخوردار باشد تا بتواند در برابر وحشى گرى‌هاى نبرد سرنوشت سازى كه در آن وارد شده است، پايدارى ورزد.
بدون اين ولاى مستحكم ـ كه تك تك مردم مسلمان در آن به تقويت يكديگر بر مى‌خيزند ـ امّت اسلامى قدرت ايستادگى در مقابل جبهه كفر ونفاق را در اين نبرد سرنوشت ساز نخواهد داشت.
اين امّت، با وحدت كلمه، به ريسمان الهى چنگ مى‌زند و در رويارويى با سران كفر، مجموعه و خانواده واحدى مى‌شود: (واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرّقوا)  ؛ «و همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد وپراكنده مشويد».
در اين آيه، خداى متعال امّت اسلامى را به چنگ زدن به ريسمان الهى در ميدان مبارزه فرمان مى‌دهد. البته اين اعتصام بايد از جانب همه و به طور جمعى باشد؛ زيرا طبيعت مبارزه چنين است كه هر يك از دو طرف درگيرى، تمام نيرو و امكانات خود را به كار مى‌گيرد. نيروى امّت اسلامى نيز در دو چيز خلاصه مى‌شود: پناه بردن به خدا و اجتماع و يكپارچگى آنان.
سه. ميراث
اعضاى اين خانواده بايد ريشه‌هاى تاريخى خود را به ياد آورند. بى گمان شناخت چنين اصالت و هويت تاريخى، در هنگامه نبرد، به آنان نيرو، صلابت، ثبات و استحكام چند برابر خواهد بخشيد.
حركت اسلام در تاريخ، حركت بى ريشه‌اى نيست؛ بلكه از حركت تمام انبيا ـ از آدم تا خاتم ـ نشأت گرفته است.
حركتى كه داراى چنين عمق وريشه‌اى است ودر درازناى ده‌ها قرن، در مقابل مكر و دسيسه‌هاى مشركان ثابت قدم مانده، سزاوار آن است كه در اين معركه نيز ثابت قدم بماند وشايستگى وصلاحيتش را حفظ كند. بى گمان خانواده توحيد، شجره طيّبه‌اى است در زمين كه: «اصلها ثابت وفرعها فى السّماء»؛ «ريشه اش ثابت و شاخه هايش برافراشته بر آسمان است».
(اَلم تَرَ كيف ضرب اللّهُ مثلاً كلمةً طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت وفرعها فى السّمآءِ تُؤتى اُكُلها كلّ حين باذن ربّها ويضرب اللّهُ الامثال للنّاس لعلّهم يتذكرون)  ؛ «آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخن پاك مانند درختى پاك است كه ريشه اش استوار وشاخه اش در آسمان است؛ ميوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‌دهد وخدا مَثَل‌ها را براى مردم مى‌زند، شايد كه آنان پند گيرند».
شرك نيز، يك خانواده است، جز آنكه بريده و بى ريشه است: (اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار)  ؛ «از روى زمين كنده شده وقرارى ندارد».
براى كسانى كه به خدا دعوت مى‌كنند، بايسته است ريشه ها، عمق واصالت تاريخى خود و نيز پيوندشان با صديقان، صالان، راكعان، ساجدان، ذاكران و دعوتگران به سوى خدا را به ياد آورند. به همين جهت، بر امام حسين به سبب ميراث بزرگى كه از پدران خود ـ آدم، نوح، ابراهيم و رسول خدا ـ به ارث برده است، سلام و درود مى‌فرستيم و مى‌گوييم: «السلام عليك يا وارث آدم صفوة اللّه، السلام عليك يا وارث نوح نبى اللّه، السلام عليك يا وارث ابراهيم خليل اللّه».
بسيار مهمّ و بايسته است كه در ميدان نبرد، انسان اين ريشه دارى و اصالت را ياد آورد؛ زيرا وى را در ميانه اين نبرد خسارت بار، مصون ومحفوظ داشته و تقويت خواهد كرد.
چهار. اميد وانتظار
انتظار، چهارمين عاملى است كه انسان را در حركت، يارى مى‌دهد. انتظار، اميد را در درون انسان بر مى‌انگيزد و اميد توانايى مقاومت و حركت را به وى مى‌بخشد. غريقى كه منتظر رسيدن گروه نجات است، بى گمان چندين برابر كسى كه اميدى به نجات ندارد، از خود استقامت نشان مى‌دهد.
ايمان به «وراثت زمين به وسيله صالحان» و«امامت مستضعفان مؤمن» و اينكه «عاقبت از آن متّقين» است، به صالحان و تقواپيشگان، ثبات و قدرت بيشترى بخشيده و در ميدان نبرد، آنان را ثابت قدم خواهد داشت. همچنين قدرت رويارويى با مشكلات ومبارزه با گردنكشان ومستكبران را در سخت ترين شرايط براى آنان فراهم خواهد ساخت. چنين ايمان واعتقادى، از شكست و فروپاشى آنان در شرايط سخت و دشوار، جلوگيرى خواهد كرد.
بدين جهت است كه قرآن كريم بر اين حقيقت ـ «عاقبت از آن تقواپيشگان است»  ـ تأكيد مىورزد و به وراثت زمين به وسيله صالحان و شايستگان اقرار مى‌كند: (ولقد كتبنا فى الزّبور من بَعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون)  ؛ «در حقيقت، در زبور پس از آن ياد كرد، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد».
به سبب اهميّت اين حقيقت و بايستگى تأكيد بر آن و باى انديشه اسلامى بر آن، خداى متعال آن را در «ذكر» و «زبور»، يادآورى كرده است. خداوند امامت مستضعفان و سرپرستى آنان را در سير تمدن انسانى، تثبيت فرموده، و اين وعده پروردگار و اراده حتمى او است كه پس از فراخواندنشان به ايمان و عمل صالح، درخواستشان را پذيرفت؛ چنان كه فرمود:
(ونريد ان نمنّ على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمّة ونجعلهم الوارثين ونمكّن لهم فى الارض)  ؛ «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث زمين كنيم و در زمين قدرتشان دهيم».

 

منبع : http://mahdi313.ir/

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 5 بهمن 1393  10:26 AM
تشکرات از این پست
ali_kamali
دسترسی سریع به انجمن ها