0

غزل شمارهٔ ۹۳ - ساز عبادی

 
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

غزل شمارهٔ ۹۳ - ساز عبادی

شهریار
 

تا کی چو باد سربدوانی به وادیم

ای کعبه مراد ببین نامرادیم

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار

گویی چراغ کوکبه بامدادیم

چون لاله ام ز شعله عشق تو یادگار

داغ ندامتی است که بر دل نهادیم

مرغ بهشت بودم و افتادمت به دام

اما تو طفل بودی و از دست دادیم

چون طفل اشک پرده دری شیوه تو بود

پنهان نمی کنم که ز چشم اوفتادیم

فرزند سرفراز خدا را چه عیب داشت

ای مادر فلک که سیه بخت زادیم

بی تار طره های تو مرهم گذار دل

با زخمه صبا و سه تار عبادیم

در کوهسار عشق و وفا آبشار غم

خواند به اشک شوقم و گلبانک شادیم

شب بود و عشق و وادی هجران و شهریار

ماهی نتافت تا شود از مهر هادیم

 

شنبه 4 بهمن 1393  9:15 AM
تشکرات از این پست
salma57
دسترسی سریع به انجمن ها