فکرشو بکن... - همیشه شب رفتنی نیست!

فکرشو بکن

تو باغچه خونه ت درخت پیتزا داشتی !؟

فکرشو بکن

سایه ات سفید باشه

فکرشو بکن ....اگه مربی یک تیم باشی وقتی میری تمرین ببینی یک مربی دیگه داره تیم را تمرین میده......

فکرشو بکن...... یکی تورا نصیحت کنه و تو عکس اون را انجام بدی و خوب هم بشه .....دیگه چقدر به نصیحت گوش می کنی.

فکرشوبکن.....سرجلسه امتحان نشستی داری از امدادهای الهی استفاده میکنی تا پاس شی، بعد ی دفعه متوجه بشی ک عزرائیل (مراقب) اومده بالاسرت...

فكرشو بكن .... تو آواتار مديران چشم و بيني و دهن هم ميزاشتن ..... خخخخخ

فكرشو بكن .... ايفون خونه حاج خانم سلما خراب باشه و در زده بشه .... خود حاج خانم بيان در  رو باز كنند و محبو ب دلها رو ببينند ...خخخخ

فكرشو بكن ..... بري دانشگاه فردوسي مشهد اتاق داداش خدايي بگي از بچه بالاي راسخون هستم اومدم شما رو ببرم بازجويي ...خخخ

فكرشو بكن ..... يواشكي بري خونه خانم شايسته و كلاهشون رو بدزدي و بدون كلاه بمونند ...خخخ  

فکرشو بکن دو تا امتحان بدون فاصله زمانی دااشته باشی 

فکرشو بکن در یک جلسه رسمی پیش مدیرات باشی و چند ثانیه سکوت همه جارا فرا بگیره ؛ یکدفعه صدای قار و قور شکمت   براثر استرس جلسه  وداشتن کولیت  ودرد شکم عود کنه  و همه بشنوند و بخندند!چه حالی بهت دست میده

فکرشو بکن با راننده سازمانت به یک نمایشگاه رفته باشی و در طول مسیر فقط به کارت فکرکنی و سوالهایی که باید بپرسی و وقتی وارد نمایشگاه و غرفه

مربوطه میشی هر چه می ایستی کسی نمیاد  تا اینکه میبینی گوشه غرفه مردی ایستاده . ومیری سلام میکنی که  ببخشید شما مسئول غرفه هستید و او بگوید آقا

/ خانم ....... من راننده سازمانم     و حالا تو بمانی چی بگی!

فکرشو بکن بگن فلانی (مثلا  سلطانی ) فوت کرد.. خیلی متاسف بشی وبعد  توهم  با ناراحتی مشغول کارت  بشی که یه دفعه سلطانی بیاد ازت یک سوال بپرسه!  بعد بفهمی اون که مرده مثلا  آقای سلطانی بوده  نه خانم سلطانی !

(اینو که میگم واقعیه در منزل یکی از اقوام اتفاق افتاد :

قدیم رختخواب را گوشه اتاق می گذاشتند و ملحفه ای روی آن می کشیدند واز آن بعنوان پشتی استفاده میکردند )

فکرشو بکن  :

رئیست  با همسرش میهمانت شدند  وبرای تعارف بگویید بفرمایید بالای اتاق وتکیه بدهید به رختخواب که یکدفعه رختخوابها رویشانشان بریزه.......