فصل چهارم - حد سرقت
ماده 201 - حد سرقت بشرح زير است -
الف - در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن بطوريكه انگشت شست و كف دست او باقي بماند .
ب - در مرتبه دوم ، قطع پاي چپ سارق از پائين برآمدگي بنحوي كه نصف قدم و مقداري از محل مسح او باقي بماند .
ج - در مرتبه سوم حبس ابد .
د - در مرتبه چهارم اعدام ، ولوسرقت در زندان باشد .
تبصره 1 - سرقتهاي متعدد تا هنگامي كه حد جاري نشده حكم يكبار سرقت را دارد .
تبصره 2 - معاون در سرقت موضوع ماده 198 اين قانون به يكسال تا سه سال حبس محكوم ميشود .
ماده 202 - هرگاه انگشتان دست سارق بريده شود و پس از اجراء اين حد ، سرقت ديگري از او ثابت گردد كه سارق قبل از اجراء حد مرتكب شده است پاي چپ او بريده مي شود .
ماده 203 - سرقتي كه فاقد شرايط اجراي حد باشد و موجب اخلال در نظم يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب يا ديگران باشد اگرچه شاكي نداشته يا گذشت نموده باشد موجب حبس تعزيري از يك تا پنجسال خواهد بود .
تبصره - معاونت در سرقت موجب حبس از شش ماه تا سه سال ميباشد .
حكم قطع دست در اسلام
{وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ }المائدة38
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر اعمالي كه انجام داده اند به عنوان يك مجازات الهي قطع كنيد و خداوند توانا و حكيم است.
{فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }المائدة39
اما آنكس كه پس از ستم كردن توبه و جبران كند خداوند توبه او را مي پذيرد زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.
از آيات فوق چنين بر مي آيد كه دست كسي كه در جامعه اسلامي مرتكب دزدي شده است را بايد قطع نمود.
اما اينگونه نيست كه هركسي تحت هر شرايطي مرتكب عمل زشت و غير شرافتمندانه دزدي شد دست او را قطع كنند و قطع كردن دست دزد شرايطي دارد; قرآن كريم همانند ساير احكام ريشه احكام را بيان نموده و جزئيات آن به سنت پيامبر واگذار شده است.
از مجموع روايات اسلامي بدست مي آيد كه دزدي كه استحقاق قطع دست را مي يابد بايد داراي شرايط بسياري باشد از جمله :
1- ارزش كالايي كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد.(يك دينار برابر يك مثقال شرعي طلاي مسكوك يا برابر سه چهارم 4/3 مثقال معمولي است)
2- سرقت از جاي محفوظي مانند خانه و مغازه و جيبهاي داخلي انجام شود.ویا كالاي دزديده شده مخفي شده يا در جايي قفل دار قرار داده شده باشد.
3- سرقت در قحط سالي كه مردم گرسنه اند و راه بجايي ندارند نباشد.
4- سارق عاقل و بالغ باشد و در حال اختيار دست به اين كار بزند.
5- سرقت پدر از مال فرزند يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد.
6- سرقت ميوه از درختان باغ جزء اين حكم نيست.
7- كليه مواردي را كه احتمال اشتباهي براي سارق در ميان باشد كه مال خود را با مال ديگري اشتباه كرده است جزء اين حكم نيست.
8- اگر شخص دچار اضطرار و اجبار باشد و براي دفع اضطرار دزدي كند دستش قطع نمي شود.
9-سرقت از اموال عمومي سبب قطع دست نمي شود مثل اموال زيارتگاهها و مسجدالحرام و...
و تعدادي موارد ديگر كه شرح آن در كتب فقهي آمده است.
نحوه اثبات سرقت منجر به قطع دست:
سرقتي كه منجر به قطع دست مي شود با دو مرتبه اقرار سارق و يا با شهادت دو عادل ثابت مي شود.
اگر او را با زدن و مانند آن مجبور به اقرار كنند و اقرار كند دست را قطع نمي كنند مگر اينكه شاهد قطعي ديگري بر سرقت او پيدا شود.
اگر شخص سارق قبل از اقامه دليل بر سرقت او، خودش اقرار(وتوبه ) كند دستش قطع نمي شود.
مقدار قطع دست در صورت احراز شرايط سارق قطع چهار انگشت دست راست است.و كف دست و انگشت شصت قطع نمي شود.
شرايط و فرضهاي بسيار و گاه پيچيده اي وجود دارد كه در صورت تمايل مي توانيد به كتب فقهي از جمله تحرير الوسيله قسمت حدود مراجعه و مطالعه كنيد.