0

خاردارهای شگفت انگیز

 
sadra_sn
sadra_sn
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 302
محل سکونت : زنجان

چرا گریه برای امام حسین علیه السلام ؟

چرا گریه برای امام حسین؟

چرا برای امام حسین (ع) گریه می کنیم؟

گریه دلایل گوناگونی دارد:

گاهی گریه ی انسان نشان دهنده ی عجز و ناتوانی اش است، همانند وقتی که کسی در برابر ظالم گریه می کند. (در چنین زمانی گریه کننده دلسوزی ظالم را می خواهد.)

این نوع گریه مورد تایید اسلام نیست.

گاهی اوقات گریه از سر ترس از آینده است.

اما گریه برای امام حسین (ع) نه از سر عجز و ناتوانی است و نه از سر ترس از آینده، بلکه گریه برای امام حسین نشان دهنده ی پیوند با اهداف اباعبدالله (ع) است.

انسانی که مهربان است و عاطفه دارد، تحمل قطرات اشکی را ندارد که از سر گرسنگی و بی پناهی است.

دلسوزی انسان در چنین شرایطی انسانیتش را نشان می دهد.

چرا گریه برای امام حسین؟

حالا اگر کسی برای مظلومیت اباعبدالله و ظلمی که به ایشان شده است، گریه می کند،نشان دهنده ی این است که خود را از حسین (ع) و اهدافش جدا نمی داند و ظلم به ایشان و خاندانش را ظلم به خود می داند و ناراحت و اندوهگین می شود.

گریه برای  امام فقط گریه برای شخص نیست بلکه گریه برای ظلمی است که ظالمان به مذهب و اسلام کردند.

شنبه 27 آذر 1389  7:33 PM
تشکرات از این پست
sadra_sn
sadra_sn
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 302
محل سکونت : زنجان

پوپی کوچولو در جستجوی همبازی

پوپی کوچولو در جستجوی همبازی

 

پوپی کوچولو در جستجوی همبازی

یکی بود یکی نبود. توی یک مزرعه ی خیلی قشنگ سگ کوچولوی قهوه ای زندگی می کرد که اسمش پوپی بود. پوپی کوچولو خیلی تنها بود، برای همین دنبال کسی می گشت که باهاش دوست بشه و بازی بکنه.

اون پیش خانم گاوه رفت و بهش گفت"بیا با هم بازی کنیم!"

خانم گاوه گفت "نه، نمی شه، آخه من خیلی کار دارم، باید به بچه هام شیر بدم.ما ما ما،من نمی تونم باهات بازی کنم!"

پوپی کوچولو پیش خروس قهوه ای رفت و گفت "می شه با هم بازی کنیم!"

خروس قهوه ای گفت" قوقولی قوقو قوقولی قوقو،نه نمی شه، نه نمی شه،من باید قوقولی قوقولی کنم تا مینو کوچولو و مادرش رو بیدار کنم."

پوپی کوچولو خیلی ناراحت شده بود، ولی یکدفعه آقا گاوه رو دید و گفت"آقا گاوه، میای باهم بریم بازی!"

آقا گاوه گفت" نه نمی تونم، چون باید زمینا رو شخم بزنم و بعد میوه ها و سبزیجات رو به بازار ببرم."

پوپی کوچولو جغد بزرگ سیاه رو دید که روی درخت نشسته بود.

پوپی پیشیش رفت و گفت "بیا بریم بازی!"

جغد سیاه گفت " نه!نه!نمی تونم، خیلی خستم، تمام شب داشتم دنبال موش می گشتم. الان خیلی خوابم می آد. برو پوپی کوچولو می خوام بخوابم."

پوپی کوچولو دوید و رفت پیش سنجاب پشمالو و بهش گفت "بیا با هم بازی کنیم."

سنجاب پشمالو گفت " نمی شه،آخه من خیلی کار دارم و باید یه خیلی غذا پیدا کنم."

پوپی رفت و رفت تا به یه موش کوچولو رسید. اون به موش کوچولو گفت "بیا باهم بازی کنیم."

موش کوچولو گفت " گربه ی ناقلا روی درخت نشسته،اگه منو ببینه یه لقمم می کنه. برو پوپی جون، من خیلی می ترسم."

بعد پوپی کوچولو کرم خاکی قهوه ای رو دید و بهش گفت "بیا با من بازی کن!"

کرم خاکی گفت " نه، نمی شه، من باید زمینو بکنم، وقت ندارم، باید برم."

یهو پوپی کوچولو پروانه ی نازی رو دید و بهش گفت " بیا باهم بریم بازی!"

پروانه ی نازنازی گفت "نمی تونم، چون باید به همه ی گل ها سر بزنم."

پوپی رفت و رفت تا به یک مگس سیاه رسید. اون به مگسه گفت "وقت داری باهام بازی کنی!"

مگسه گفت "نه من باید روی آشغالا بشینم، خیلی کار دارم."

پوپی کوچولو خیلی خسته و ناراحت شده بود، اون پیش مامان مینو کوچولو رفت و گفت "بیا باهم بازی کنیم."

مامان مینو کوچولو گفت "من باید خونه رو تمیز کنم، بعد باید غذا درست کنم، لباسا رو بشورم، به گلای باغ آب بدم، اصلاً وقت ندارم."

پوپی کوچولو در جستجوی همبازی

پوپی واق واق کنان پیش مینو کوچولو رفت و دمش رو تکون داد و گفت "خواهش می کنم باهام بازی کن."

مینو کوچولو گفت "اصلاً وقت ندارم، باید یه خیلی مشق بنویسم، از اینجا برو."

یه دفعه صدای مامان مینو کوچولو اومد که می پرسید"مینو ، پوپی کجاست؟ بگو بیاد آشپزخونه!"

بعد پوپی رفت آشپزخونه، مامان مینو کوچولو به پوپی گفت " همین جا بشین و اجازه نده گربه ی ناقلا توی آشپزخونه بیاد."

حالا دیگه پوپی کوچولو خیلی خوشحاله، چون داره به مامان مینو کوچولو کمک می کنه و دیگه حوصلش سر نمی ره.

شنبه 27 آذر 1389  7:36 PM
تشکرات از این پست
sadra_sn
sadra_sn
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 302
محل سکونت : زنجان

گوساله ای به اسم پنیر

گوساله ای به اسم پنیر

یکی بود یکی نبود. گوساله ای بود که اسمش پنیر بود.

مادرش او را صدا زد:

«پنیر، پنیر» بچه موش هایی که تازه به آن طویله آمده بودند با خوشحالی از لانه بیرون آمدند. اما به جای پنیری که آن ها می خواستند، یک گوساله ی قشنگ و سفید با چشمانی سیاه دیدند که یک زنگوله به گردن داشت.

 بچه موش ها با غصه به یکدیگر نگاه کردند.

گوساله ای به اسم پنیر

پنیر، مهربان بود. نمی خواست آن ها را غمگین ببیند. سرش را خم کرد و تکان داد. آن وقت صدای جلینگ جلینگ زنگوله اش بلند شد.

یک دفعه دم موش ها تاب خورد به این طرف و آن طرف.

چرا؟ خوب خوشحال شده بودند. بعد خندیدند. دست هم را گرفتند، چرخیدند و چرخیدند.

 

فریبرز لرستانی «آشنا»_کیهان بچه ها

شنبه 27 آذر 1389  7:38 PM
تشکرات از این پست
sadra_sn
sadra_sn
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 302
محل سکونت : زنجان

سگ فلج

 سگ فلج
سگ فلج

 یه نفر یه سگ فلج داشت، هر وقت دزد می‌آمد، سگه رو می‌گذاشته توی فرقون و دنبال دزده می‌دویده!

لامپ

از یه نفر می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه: 3 نفر می گن: چرا 3 نفر؟ می گه: یه نفر می ره بالا نردبون لامپ رو بگیره؛ دو نفر هم از پایین نردبون رو بچرخونن!

قصه ی تکراری

روزی روباهی می رود پیش كلاغی و می گوید: به به. عجب دمی، عجب پایی! كلاغ با خونسردی می گوید: كجای كاری بابا! من خودم دوم راهنمایی ام.

آب
آب

به فردی می گن: اگه آب نبود، چی می شد؟ می گه: اون وقت شنا یاد نمی گرفتیم، بعد غرق می شدیم!

بلیط اتوبوس

 

تو یه شهری، قیمت بلیط از 20 تومن به 10 تومن می رسه، مردم شهر اعتراض می كن. ازشون می پرسن: واسه چی اعتراض كردین؟! می گن: چون قبلاً كه پیاده می رفتیم، 20 تومن به نفعمون بود؛ اما حالا 10 تومن به نفعمونه!

نوار خالی

یه نفر نوار خالی گوش می كنه و می زنه زیر گریه. بهش می گن: چرا گریه می كنی؟ می گه: دلم واسه خوانندش می سوزه كه لال بوده!

سایت کودکانه
شنبه 27 آذر 1389  7:44 PM
تشکرات از این پست
leila0033
leila0033
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 4855
محل سکونت : تهران

پاسخ به:خاردارهای شگفت انگیز

سلام

دوست عزیز لطف کنید هر پست را در قسمت مناسب قرار دهید

شعر و داستان ها را در قسمت یکی بود یکی نبود http://www.rasekhoon.net/Forum/ForumShow-217-1.aspx قرار دهید

لطیفه ها و مطالب جالب و خنده دار را د رقسمت قهقهه http://www.rasekhoon.net/Forum/ForumShow-219-1.aspx قرار دهید

 

دوست عزیز در صورت دیدن پستهایی که مطالب اینچنین پراکنده در آن قرار دارد و هر پست در قسمت خود قرار نگیرفته باشد حذف خواهند شد

پس سریعا پست ها را در قسمت های خودشان قرار دهید .ممنون

 


 

سه شنبه 7 دی 1389  8:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها