در زمان پیامبر (ع) و امامان ، مردم مسائل دینی و احکام شرعی خود را از معصومین(ع) ، یا افرادی که آنها مشخص می کردند، فرا می گرفتند، ولی با شروع عصر غیبت امام زمان (ع) مردم نمی توانستند به صورت مستقیم احکام الهی را از معصوم(ع) دریافت کرده و به آن عمل کنند، در نتیجه برای فهم دین و فراگرفتن احکام دینی به سراغ عالمان «دین شناس» می روند.
شخصی که با بهره گیری از علوم و دانشهای لازم به حدَی رسیده که می تواند وظایف و تکالیف دینی را از منابع آن استخراج نماید، «مجتهد» و «ففیه» نامیده می شود.
ویژگیهای مرجع تقلید
کسی که مرجع امور دینی مردم میشود و مسئولیت خطیر «مرجعیّت» را به عهده میگیرد، باید علاوه بر تخصّص علمی، از ویژگیهای روحی و اخلاقی والایی برخوردار باشد، تا مطمئن شویم که طبق سلیقهی خود سخن نمیگوید و آنچه را که از کتاب و سنّت به دست آورده، بیکم و کاست بیان میکند.
مرجع تقلید باید دارای این ویژگیها باشد:
1-عادل باشد.
2-بالغ و عاقل باشد.
3-زنده باشد.
4-مرد باشد.
5- شیعهی دوازده امامی باشد.
6- و بانبر احتیاط واجب اعلم بوده و حریص به دنیا نباشد. (1)
توضیح:
1- عادل کسی است که گناه کبیره (گناهی است که بر آنها وعدهی عذاب و آتش داده است، مانند دروغگویی و ربا خواری) از او سر نزند و گناه صغیره را تکرار نکند. (2)
2- کسی که تازه به سن بلوغ رسیده است، یا تاکنون تقلید نمیکرده، باید از مجتهد زنده تقلید کند و نمیتواند از مجتهدی که از دنیا رفته است تقلید کند. (3)
3-بانوان نیز میتوانند در رشتههای علوم دینی تحصیل کنند و به حدّ اجتهاد برسند، ولی مسئولیت سنگین مرجعیّت از عهدۀ آنان برداشته شده است و این از منزلت زن نمیکاهد.
4- مرجع تقلید باید از دیگر مجتهدان زمان خود اعلم باشد، یعنی در استخراج احکام از منابع دینی از دیگران ورزیدهتر باشد. (4)
5- رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیه الله خامنهای (دامت برکاته) شناخت مجتهد نسبت به اوضاع زمان را، به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و اظهار نظر جدید فقهی دخالت دارد، لازم میداند. (5)
راههای شناخت مرجع تقلید
انسان دانا و عاقل بیدلیل و بدون تحقیق مطلبی را نمیپذیرد و کسی را در جایگاه خطیر مرجعیّت نمیپذیرد.
مرجع تقلید را از سه راه میتوان شناخت:
1- خود انسان یقین کند، مثلاً خودش از عالمان دینی باشد و بتواند مرجع تقلید را شناسایی کند.
2- دو نفر عادل از عالمان علوم دینی که قدرت تشخیص مجتهد و اعلم را دارند مرجع تقلید را معرفی کنند، به شرط آن که دو عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت نکنند.
3- گروهی از عالمان علوم دینی که قدرت تشخیص مجتهد و اعلم را دارند و از گفتهی آنان اطمینان پیدا میشود مرجع تقلید را معرفی کنند. (6)
بنابراین در این مسأله، زن تابع شوهر و فرزند تابع پدر و مادر نیست و هر کس خودش آزاد است که تحقیق کند و مرجع تقلید را بشناسد، هر چند استفاده از راهنمایی دیگران اشکال ندارد.
راههای به دست آوردن فتوای مجتهد
پس از شناخت مرجع تقلید از راههای مختلف میتوان فتوای او را به دست آورد که عبارت است از:
(*) شنیدن از خود مجتهد، مثلاً از او سوال کنیم و پاسخ بگیریم.
(*) شنیدن از دو نفر یا یک نفر عادل.
(*) شنیدن از یک نفر راستگو و مورد اطمینان.
(*) دیدن در رسالهی مجتهد. (7)
چند اصطلاح فقهی
وقتی به رسالۀ مجتهد مراجعه میکنیم، گاهی مرجع تقلید نظر خود را به طور صریح و روشن بیان کرده است، مثلاً گفته است: «توبه، از گناه واجب است» یا «مسخره کردن دیگران حرام است» .
«حیوانی که به دستور اسلام ذبح شود پاک است» و «مُردار نجس است» ، اینگونه نظر دادن را «فتوا»
می گویند و کسی که از او تقلید میکند باید مطابق این نظر عمل کند.
گاهی مجتهد همراه با اعلام نظر قطعی به عنوان «فتوا» توصیه به احتیاط نیز کرده است که به آن «احتیاط مستحب» میگویند و در این صورت انسان باید به آن فتوا عمل کند یا به احتیاط مستحب؛ ولی عمل به آن احتیاط بهتر است.
مانند این مساله:
«اگر انسان نداند بدن یا لباس نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحیح است، ولی احتیاط آن است که اگر وقت دارد نماز را دوباره بخواند.» (8)
گاهی، مجتهد بدون اعلام نظر قطعی دستور به احتیاط داده است که به آن «احتیاط واجب» گفته میشود و مقلّد موظف است، یکی از این دو راه را انتخاب کند:
به احتیاط واجب عمل کند.
چنانچه مجتهد دیگری که مرتبه علمی او بعد از مرجع تقلیدش میباشد ولی از دیگران اعلم است، در آن مسأله فتوا داشته باشد، به فتوای او عمل کند.
مثال: اگر انسان از روی معصیت یا به واسطهی عذری، نماز مغرب یا عشاء را تا نصف شب نخواند، بنابر احتیاط واجب، باید تا قبل از اذان صبح، بدون این که نیّت اداء کند، نماز را به جا آورد. (9)
________________________________
(1) توضیح المسایل، م20
(2) تحریر الوسیله، ج1، ص10، م 28
(3) تحریر الوسیله، ج1، ص7، م 13
(4) تحریرالوسیله، ج1، ص6، م5
(5) اجوبه الاستفتائات، ج1، ص9، س15
(6) تحریر الوسیله، ج1، ص8، م19
(7) همان، م21
(8) توضیح المسائل، م802.
(9) همان، م739