*هنگامی که شتر پیامبر(ص) گم شد
روزى شتر رسول خدا(ص) گم شد، منافقین طعنه زدند و گفتند: او ما را از اسرار آسمانها خبر مىدهد، ولى نمىداند شترش کجاست، وقتى این سخن طعن آمیز، به گوش پیامبر رسید، فرمود: تمام اخبارى که از آسمانها مىگویم از طرف خداست و خدا مرا به همه اسرار آگاه کرده است.
سپس جاى شتر را به آنها نشان داد و فرمود: «افسارش به درختى گیر کرده است» رفتند و شتر را در همان حالى که یافتند که پیامبر فرموده بود.
*ضمانت پیامبر(ص) برای ثمر دادن خرماهای سلمان
سلمان خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: با صاحبانش بر این مقدار نشاى درخت خرما که همهاش باردار باشند، مکاتبه کرده است، در حالى که عادتاً باردارى خرما را کسى نمىتواند ضمانت کند، مگر اینکه علم الهى داشته باشد.
حضرت به سلمان دستور داد که این را ضمانت کند و نشاها را جمع کرد، آن گاه با دست خود آنها را کاشت و همه سبز شدند و به عنوان معجزهاى باقى ماندند و مردم از میوه آنها استفاده مىکردند و به برکت آنها امیدوار مىشدند.