سرهنگ محمدمهدی فر منش از فرماندهان عملیات تنگ حاجیان درباره طرح و تدبیر لازم برای آزادسازی تنگ حاجیان منطقه میگوید: «ما 27 شبانهروز این جاده 27 کیلومتری را به وجود آوردیم و نهایتاً از همین جاده- که ما اسم آن را جاده پیروزی گذاشتیم- توانستیم قبل از اینکه بخواهیم عملیات را شروع کنیم، 60 درصد عراقیها را محاصره کنیم.»
وی همچنین از نحوه اجرای عملیات میگوید: در آن زمان فرمانده تیپ 3 لشکر 77 انتخاب شدم و تیپ من در تنگ حاجیان مستقر شد. تقریباً 20 کیلومتر، پهنای جبهه ما در این منطقه با دشمن بود. من ناگزیر بودم که با استفاده از عشایر دلاور ایل کلهر و آقایان رضایی- که دو برادر ایل کلهر بودند- این جبهه بزرگ را پوشش دهیم. وقتی وارد منطقه شدیم، نیاز را در این دیدم که جادهای از پشت ارتفاعات دار بلوط به زیر ارتفاعات چغالوند بزنیم تا بتوانیم نیروهای موردنیاز منطقه و عملیاتی که میخواهیم انجام دهیم را تأمین کنیم.
در دیماه قرارگاه عملیات غرب، یک طرح آفندی در جبههء کرمانشاه تهیه کرد که تلاش اصلی عملیات آن محور گیلانغرب بود و تاریخ اجرای آن هماهنگ با عملیات کرخه کور در خوزستان روز 14 دیماه 1359 تعیین شد.
عملیات تنگ حاجیان یکی از عملیات محدود و موفق ماههای اول جنگ تحمیلی بود که تلفات و ضایعات قابلملاحظهای به دشمن وارد کرد و مسیر گیلان غرب به سر پل ذهاب را که مسدود بود آزاد کرد.
شهر در حال سقوط
سه ماه از جنگ میگذشت و تازه روزهای آغازین چهارمین ماه جنگ شروعشده بود. شهر قهرمان گیلانغرب در حال سقوط بود. نیروهای بعثی از هوا و زمین به این شهر حملهور شده بودند و آتش توپخانهء آنها لحظهای قطع نمیشد. نیروی زمینی شدیداً درگیر نبرد بود و از نیروی هوایی نیز درخواست شده بود که به کمک نیروی زمینی بشتابد. شهر در حال سقوط بود و با اعلام درخواست کمک، بلافاصله طرح در پایگاه مطرح و خلبانان مشخص شدند.
با هجوم سراسری و رسمی عراق در 1359/06/31 خطوط مرزی کشور از جنوب شرقی آبادان تا شمال قصر شیرین صحنه نبرد سنگینی بود که غرش توپها و حرکت تانکهای متجاوزین آخرین روزهای صلح را به جنگی خونبار مبدل ساخت. برای اینکه عراق بتواند ارتفاعات گردنه کاسه گران را در منطقه گیلانغرب جمهوری اسلامی ایران اشغال نماید در حمله سراسری خود از محور خسروی قصر شیرین- امام حسن به گیلانغرب استفاده کرد. ولی مقاومت اولیه عشایر و اهالی بومی غیور و غیرتمند گیلانغرب همراه رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران باعث شد که نیروهای عراقی از گیلانغرب به عقب راندهشده و در مقابل تنگ حاجیان و آبادی گور سفید و ارتفاع چغالوند مستقر شوند.
زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حملهور شدم؛ یکی را کشتم و دیگری را هم که بهشدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم
عملیات آفندی
در طرح تهیهشده، هدف اصلی عقب راندن دشمن از تنگ حاجیان و آزاد کردن خط ارتباطی محور گیلانغرب با محور دشت دیره – سرآبگرم – سرپل ذهاب تعیین شد، لذا این عملیات به نام عملیات تنگ حاجیان مشهور شد.
باوجوداینکه در طرح یادشده برای اجرای عملیات آفندی در جبهه کرمانشاه، وظایف و مأموریتهای یگانهای اجرایی و هدفهای گردانهای عملکننده مشخص گردیده بود، ولی زمان حمله تعیین نشده بود تا اینکه زمان حمله برای ساعت 6:30 روز 14 دیماه معلوم شد. در این عملیات که به مدت 11 روز به طول انجامید، قسمتی از ارتفاعات بر آفتاب در جنوب تنگ حاجیان ارتفاع او آذین و ارتفاعات مجاور چغالوند توسط یگانهای خودی تصرف شد. آ بیش از 600 نفر از نیروهای عراقی کشته و مجــروح شـدند.
شیرزن گیلانغرب در آتش
فرنگیس حیدر پور که اکنون از وی تحت عنوان شیر زن گیلانغربی یاد میشود ازجمله ساکنین روستای گور سفید است که شاهد اشغال محل زندگیاش توسط نیروهای عراقی در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی بود. وی آن روزها را اینگونه روایت میکند: «من در آن سالها 18 سال بیشتر نداشتم، عراقیها به روستای ما حمله کردند و تعداد زیادی از مردم، زن و مرد پیر و جوان به دست آنها کشته شدند. عده کمی از مردم هم که باقی ماندند شبانه و پنهانی به درهای که در نزدیکی روستایمان بود پناه بردند.»
فردای روز اشغال، فرنگیس حیدر پور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمیگردند. هنگام ورود متوجه حضور عراقیها میشوند اما به دنبال غذا داخل روستا میروند. پس از تهیه غذا او محض احتیاط «تبری» با خود به همراه برمیدارد. در مسیر برگشت شیرزن گیلانغربی و پدرش با 2 سرباز عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه میشوند.
اسارت با تبر
حیدر پور این لحظه را اینگونه روایت میکند: «در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت دخترعمو، پسرعمو، دایی و اسارت 2 برادر خود بودم. ازآنجاییکه دچار نگرانیها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عدهای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حملهور شدم؛ یکی را کشتم و دیگری را هم که بهشدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.»