در اين جا قراين روشني داريم كه گواهي مي دهد كه مراد از فارقليط پيامبري است كه پس از مسيح مي آيد نه روح القدس
بايد توجه كرد از برخي تواريخ مسيحي استفاده مي شود كه پيش از اسلام در ميان علما و مفسران انجيل مسلم بود كه (فارقليط) همان پيامبر موعود است. حتي گروهي از اين مطلب سوء استفاده كرده وخود را (فارقليط) موعود معرفي نموده اند؛ مثلاً منتس كه مردي رياضت كش بود و در قرن دوم ميلادي مي زيست، در سال 187 ميلادي در آسياي صغير مدعي رسالت گرديد و گفت: من همان فارقليط هستم كه عيسي از آمدن او خبر داده است و گروهي از وي پيروي كردند.........................
. امتيازاتي كه حضرت مسيح براي (فارقليط) قائل شده، و شرايط و نتايجي كه براي آمدن او شمرده است، اين مطلب را قطعي مي سازد كه منظور از (فارقليط) جز پيامبر موعود نخواهد بود. اين علايم مانع از آن است كه آن را به روح القدس تفسير نماييم. اكنون مشروح قراين:
الف) حضرت مسيح سخن خود را چنين آغاز كرد: (اگر شما مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد و من از پدر خواهم خواست تا (فارقليط) ديگري به شما خواهد داد).
اولاً، از اين كه حضرت مسيح مهر و محبت خود را به رخ آنها مي كشد حاكي است كه او احتمال مي دهد گروهي از امت او زير بار كسي كه وي از آمدن او بشارت مي دهد،نخواهند رفت و لذا از طريق تحريك عواطف مي خواهد آنان را به پذيرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقليط - آن طور كه مفسران انجيل تصور كرده اند - همان روح القدس باشد در اين صورت به چنين زمينه سازي احتياج نبود؛ زيرا روح القدس پس از نزول، آن چنان در قلوب و ارواح تأثير مي كند كه براي كسي جاي ترديد و شك و انكار باقي نمي ماند، ولي اگر مقصود پيامبر موعود باشد، به يك چنين زمينه سازي نياز شديد هست؛ چون نبي موعود، جز از طريق بيان و تبليغ در قلوب و ارواح تأثيري و تصرفي نمي كند و روي اين ملاحظه، گروهي منصف به وي مي گروند و گروهي از او روي برمي گردانند.
حتي حضرت مسيح به اين مقدار تذكر اكتفا نكرد. در جمله 29 از باب 14 در اين قسمت پافشاري كرده و فرمود: (اكنون قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتي كه واقع گردد ايمان آوريد). در حالي كه ايمان به روح القدس، به توصيه نيازي ندارد، تا چه رسد به اين اندازه پافشارى.
ثانياً، وي فرمود: (فارقليط ديگري به شما خواهد داد). اگر بگوييم منظور از آن، پيامبر ديگري است، كلام بدون تكلف و صحيح خواهد بود، ولي اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به كار بردن لفظ ديگر خالي از تكلف نخواهد بود؛ زيرا روح القدس متعدد نيست و تنها يكي است.
ب) (هر چيزي كه من به شما گفته ام به ياد شما خواهد آورد). روح راستي كه از طرف پدر مي آيد، درباره من شهادت خواهد داد.
مي دانيم روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسي برحواريان نازل گرديد. آيا اين افراد برگزيده، همه دستورات او را در اين مدت كوتاه فراموش كرده بودند، تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعليم دهد؟
آيا شاگردان مسيح چه نيازي به شهادت او داشتند تا درباره مسيح شهادت دهد، ولي اگر مقصود پيامبر موعود باشد،این دوجمله معناي صحيح خواهند داشت؛ زيرا امت مسيح بر اثر طول زمان و دست برد علماي انجيل، بسياري از دستورات او را فراموش كرده و گروهي همه آنها را به دست فراموشي سپرده بودند و حضرت محمد(ص) همه را بازگو كرد و به نبوت حضرت عيسي شهادت داد و گفت: او نيز مانند من، پيامبر بوده و مادر مسيح را از نسبت هاي ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسيح را از ادعاي الوهيت پيراسته ساخت.
ج) (اگر من نروم فارقليط نزد شما نمي آيد). او آمدن (فارقليط) را مشروط به رفتن خود كرده است، واگر مقصود (روح القدس) باشد،نزول او بر حضرت مسيح و حتي بر خود حواريين مشروط به رفتن او نبوده است؛ زيرا به عقيده مسيحيان، روح القدس بر حواريون، زماني كه حضرت مسيح خواست آنان را براي تبليغ به اطراف بفرستد، نازل گرديد. بنابراين هيچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسيح نبوده است، ولي اگر بگوييم مقصود پيامبري صاحب شريعت، آن هم شريعت جهاني است، در اين صورت، آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود.
د) اثر نزول (فارقليط) سه چيز معرفي شده است: (جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زيرا كه به من ايمان نمي آورند...).
مي دانيم (روح القدس) پنجاه روز پس از مصلوب شدن عيسي بر حواريان نازل گرديد و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود و از ذيل جمله استفاده مي شود كه او بر منكران ظاهر مي گردد، نه بر حواريون، كه هرگز حضرت مسيح راتكذيب نمي كردند. ولي اگر بگوييم مقصود پيامبر موعود اسلام است تمام اين امتيازات در وجود شريف او جمع مي باشد