0

زندگینامه

 
mndm_88
mndm_88
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 499
محل سکونت : تهران

بیعت

بیعت

امام حسن (ع) پس از فراغت از مراسم تجهیز و دفن پدر بزرگوارش به مسجد رفت و در حضور انبوه مردم عزادار به سخنرانی پرداخت . ایشان پس از ستایش و سپاس پروردگار به ذکر فضایل رهبر فقید عدالت و شهید بزرگ انسانیت ، امیر المومنین (ع) ، پرداخت و برخی از امتیازات آن حضرت را برشمرد . بعد از آن به معرفی خود پرداخت و فرمود : « هر که مرا می شناسد که شناخته و هر که نمی شناسد ، من حسن فرزند محمد (ص) پیامبر خدا هستم . من فرزند بشارت دهنده و بیم دهنده هستم . من از خاندانی هستم که خداوند ، پلیدی را از آنان دور کرده و پاکیزه شان فرموده است . [ بحار الانوار مجلسی ؛ ج 44 ص 361 و ارشاد ، شیخ مفید ؛ ج 2 ص 44 ] من از خاندانی هستم که خداوند در کتاب خود ، مودت و محبت آنان را بر همگان واجب دانسته و فرموده است : « قُل لا اَساَلکُم عَلیه اَجراً الّا المودهَ فی القُربی » [ شوری 23 ] بگو از شما ( در قبال رسالتم ) جز دوستی نسبت به خویشاوندانم طلب پاداش نمی کنم .

پس از سخنان امام ، عبید الله بن عباس به پا خاست و از مردم خواست تا با آن حضرت بیعت کنند . حاضران دعوت او را پذیرفتند و گفتند : « به راستی که او در نزد ما محبوب است و رعایت حقش بر ما واجب و برای خلافت به حقیقت شایسته است . [ ارشاد ، شیخ مفید ؛ ص 188 ] و به دنبال این گفتار با آن حضرت بیعت کردند .

 بصره ، مدائن و دیگر نقاط عراق نیز با کوفه در بیعت با امام حسن (ع) هماهنگ شدند . حجاز و یمن نیز به دست فرمانده بزرگ ایشان ، حاربه بن قدامه ، بیعت کردند . فارس نیز به دست استاندار امام ، زیاد بن عبید بیعت کرد . علاوه بر این ها هرکس از بزرگان و زبدگان مهاجر و انصار که در این مناطق می زیست ، خلافت آن حضرت را پذیرفت .

بدین ترتیب ، خلافت الهی امام مجتبی (ع) با بیعت عمومی و اختیاری مسلمانان قوت گرفت و پس از رسول اکرم (ص) برای دومین بار در تاریخ اسلام ، مردم از روی میل و اختیار ، خلیفه مورد رضایت خود را برگزیدند . تنها معاویه و پیروانش و نیز افراد معدود دیگری که به قعاد ( نشستگان ) معروف شدند از این بیعت سر باز زدند . [ صلح امام حسن (ع) ، شیخ راضی آل یاسین ؛ ص 85 ]

پس از پایان بیعت ، امام دوران حکومت خود را با خطبه ای تاریخی و بلیغ آغاز کرد که در آن از مزایای اهل بیت (ع) نسبت به سایرین و حق مسلم آنان در مورد خلافت ، سخن رفته و به مردم در مورد حوادث خطرناکی که فضای تیره و ابرآلود اجتماع آبستن آن بود هشدار داده است . [ بحار الانوار ، محمد باقر مجلسی ؛ ج 1 ص 99 ] پس از آن از منبر فرود آمد ، کارگزاران و والیان را بر کارها گمارد و دستورهای لازم را به فرماندهان داد و عبدالله بن عباس را به بصره فرستاد و به طور رسمی مشغول کار شد ؛ عملی که در راستای رضای خداوند و پیامبرش بود و رضای خلق را از طریق پاسخ به دعوتشان جلب کرد .

دست حق ( علی ع ) یارتان

جمعه 17 دی 1395  10:16 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
mndm_88
mndm_88
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 499
محل سکونت : تهران

جنگ سرد

جنگ سرد

با انتقال خلافت به فرزند رسول خدا (ص) موجی از اندوه و اضطراب سراپای معاویه را فرا گرفت ؛ زیرا می دانست امام حسن (ع) دارای موقعیت و محبوبیت ویژه ای در میان مردم است . از سویی دیگر نیز می دانست ایشان از روش رسول خدا (ص) و پدرش در نبرد با سرکشان هرگز کوتاه نخواهد آمد .

معاویه ناگزیر شورایی تشکیل داد و یاران خود را از موقعیت خطیری که پیش آمده آگاه ساخت سپس با نظر آن ها تصمیمات زیر را اتخاذ کرد .

نخستین عمل ، اعزام نیروهای اطلاعاتی به قلمرو حکومت امام حسن (ع) ، به ویژه شهرهای کوفه و بصره بود تا میزان وفاداری مردم به امام سنجیده شده و با سم پاشی و شایعه پراکنی مردم را از نیروهای معاویه و کمی قدرت امام بترسانند .

دیگر این که نامه هایی برای بزرگان عرب و روسای قبایل و سرشناسان شهرها بنویسند و با رشوه های کلان و وعده پست های حکومتی ، آنها را از امام حسن (ع) جدا و در زمره پیروان خویش درآورند . در این مورد اجماع شد که انجامش موکول به وصول گزارش جاسوسان شود . [ زندگانی حسن بن علی (ع) ، باقر شریف القرشی ؛ ترجمه حجازی ، ج 2 صص 61 و 62 ]

در اجرای این امور ، معاویه دو نفر از جاسوسان مورد اعتماد و چیره دست خود را برگزید . یکی از آنها از قبیله « حمیر » بود که به کوفه اعزام و دیگری که از « بنی القین » بود رهسپار بصره شد . پس از این که جاسوسان به محل مأموریت خود وارد شدند و برنامه هایشان را عملی ساختند ، دیری نپایید که نقشه هایشان برملا و توسط یاران امام دستگیر گردیدند . [ صلح امام حسن (ع) ، شیخ راضی آل یاسین ؛ ص 110 ]

حمیری به دستور امام در کوفه و القینی به دستور عبدالله بن عباس در بصره کشته شدند . این اقدام در سرکوبی روحیه فتنه جویی و آشوب طلبی که عناصر زیادی از مردم بصره و کوفه بدان گراییده بودند ، به مقدار زیادی موثر بود . [ تاریخ اسلام در عصر امامت امام حسن و امام حسین ( علیهم السلام ) ، مرکز تحقیقات اسلامی نماینده ولی فقیه در سپاه ؛ ص 40 ]

پس از ظهور این تجاوز آشکار ، امام حسن (ع) طی نامه ای به معاویه اخطار و بیان کرد که در صورت پافشاری معاویه بر طغیان و سرکشی چاره ای جز جنگ نخواهد بود . [ مقاتل الطالبیین ، ابو الفرج اصفهانی ؛ ترجمه محلاتی ، ص 45 ] معاویه در پاسخ مسئله جنگ را مسکوت گذاشت و مسائل فرعی دیگری را مطرح کرد تا مردم از وقوع جنگ باخبر نشده و روحیه ارتش شام با شایعات تضعیف نگردد .

امام حسن (ع) نامه دیگری به معاویه نوشت و او را دعوت به قبول بیعت و اطاعت از مقام خلافت کرد و از او خواست همچون دیگران در دایره اجماع اسلامی قرار گیرد . در قسمتی از این نامه آمده است : « امروز جای دارد همه از دست اندازی تو به منصبی که شایستگی آن را نداری تعجب کنند ؛ زیرا نه فضیلتی در دین داری و نه اثر نیک و پسندیده ای در اسلام . تو فرزند حزبی از احزاب مخاصمی هستی که به جنگ رسول خدا (ص) آمدند . خدا شرت را کفایت خواهد کرد و به زودی خواهی دید که سرانجام کار از کیست . پیگیری در راه باطل را فرو گذار و همچون دیگر مردم با من بیعت کن ؛ به حقیقت می دانی که من به امر خلافت از تو شایسته ترم . از خدا بترس و سرکشی را فرو گذار و خون مسلمانان را مریز و اگر با ادامه گمراهی ات به این خواسته تن در ندهی ، با مسلمانان به سراغت آمده و محاکمه ات خواهم کرد . » [ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ؛ ج 16 ص 34 ]

معاویه در پاسخ نوشت : « تو خود می دانی که من بیشتر از تو حکومت کرده و تجربه ام در کار مردم بیشتر از توست و نیز سیاستمدارتر و سالمندتر از تو می باشم ؛ پس بیا و با من بیعت کن و من در عوض ، خلافت را پس از خود به تو وا می گذارم و هرچه از اموال که در بیت المال عراق است به هر اندازه که باشد برای تو قرار می دهم . هریک از خراج های شهرها را بخواهی از آن توست و کارها و تصمیم ها جز به فرمان شما عملی نشود ... » [ زندگانی امام حسن (ع) ، سید هاشم رسولی محلاتی ؛ ص 209 ] تنها دلیل و حجت معاویه برای خلافت ، مسن تر بودن و در حکومت ( غیر قانونی ) با سابقه تر بودن است ؛ غافل از آن که در منطق حق هیچ معیار و مقیاسی که خلافت را از راه طول مدت ریاست یا عمر بیشتر ثابت کند وجود ندارد .

امام حسن (ع) در پاسخ معاویه نوشت : « من از زور گویی تو به خدا پناه می برم . بیا و از حق پیروی کن ؛ زیرا تو می دانی که من اهل و سزاوار آن هستم و هرگز دروغ نمی گویم . » [ مقاتل الطالبیین ، ترجمه رسولی محلاتی ؛ ص 49 ]

معاویه آخرین پاسخش به فرستادگان امام چنین بود : « برگردید ! میان ما و شما به جز شمشیر نیست » [ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ؛ ج 4 صص 10 و 13 ] و بدین ترتیب ، دشمنی از طرف معاویه شروع شد و با کسی که همه مسلمانان ( به جز شامیان ) با او بیعت کرده بودند اعلام جنگ کرد .

دست حق ( علی ع ) یارتان

جمعه 17 دی 1395  10:29 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
mndm_88
mndm_88
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 499
محل سکونت : تهران

اعلام جهاد

اعلام جهاد

معاویه در پی فراهم ساختن لشگری از مردم شام ، تجاوز به قلب سرزمین های تحت حکومت امام حسن (ع) را آغاز کرد و در پیشروی به سوی عراق تا « جِسر منبج » [ شهر قدیمی و بزرگی است که تا فرات سه فرسنگ و تا حلب ده فرسنگ فاصله داشت ] پیش رفت .

امام حسن (ع) با آگاهی از خبر تجاوز معاویه ، اعلام جهاد کرد و حجر بن عدی را به سوی فرمانداران و کارگزاران خود در شهرها فرستاد تا فرمان جهاد را به آنان برساند .

اماد خود در کوفه به بسیج مردم پرداخت و مردم را به مسجد فرا خواند . در خطابه ای پس از حمد و ستایش خداوند فرمود : « همانا خداوند جهاد را بر بندگان واجب کرد و آن را برای شما ناخوشایند نامید . [ اشاره به آیه 216 بقره : « کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وَ هوَ کُرهٌ لَکُم » حکم جهاد بر شما مقرر شد ، حال آن که بر شما ناگوار و مکروه است . ] ای جهادگران پایداری کنید که خدا با پایداران است . [ آیه 46 انفال ] و شما ای مردم به مقصود نخواهید رسید مگر با پایداری بر آنچه مکروه می دارید . شنیده ام معاویه بدین سوی راه افتاده است . اینک شما نیز به سوی لشگرگاه خویش در « نخیله » درآیید . خدایتان رحمت کندتا با رای همگان پیش رویم . » [ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ؛ ج 4 ص 13 ]

مردم همگی سکوت کردند و هیچ کس زبان به سخن نگشود و امام را به یک کلمه پاسخ نگفت . عدی بن حاتم از خاموشی مردم برآشفت و در یک سخنرانی مهیج ضمن نکوهش مردم ، آنان را به یاری امام حسن (ع) دعوت کرد و گفت : « چه رفتار زشتی ! چرا به پیشوا و فرزند پیغمبرتان پاسخ نمی دهید ؟! کجا رفتند خطیبان شهر که در دوران راحتی ، زبانشان همچون تازیانه بود و اکنون که کار جدی شده ، روباهانی به سوراخ ها خزیده اند . مگر از خشم خدا نمی ترسید و از ننگ و عار اندیشه نمی کنید ؟ » آنگاه رو به امام کرد و گفت : « خداوند راه های پیروزی را بر تو بنمایاند و از ناخوشی ها برکنارت دارد و پیوسته توفیقت دهد . سخنانت را شنیدم و فرمانت را گردن نهادم . من هم اکنون به اردوگاه می روم . هرکس دوست دارد با من بیاید . » پس از او چند نفر دیگر نیز طی سخنانی به تشویق و تحریک مردم پرداختند و آمادگی خود را برای جنگ اعلام نمودند . [ مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج اصفهانی ؛ ص 39 ]

امام حسن (ع) با شتاب برای مبارزه با عدوان اموی از کوفه خارج شد و مغیره بن نوفل را به سمت فرمانداری کوفه گماشت و به او دستور داد مردم را بسیج کرده و به اردوگاه کوچ دهد . امام حسن (ع) ده روز در نخیله ماند . در این مدت تنها چهار هزار نفر گرد آمدند .

امام به کوفه بازگشت تا باقیمانده نیروها را کوچ دهد . در خطبه ای که بدین منظور ایراد کرده است آمده : « شگفتا از گروهی که نه شرم دارد و نه دین . اگر من خلافت را به معاویه واگذارم هیچگاه با وجود بنی امیه روی رستگاری را نخواهید دید . » [ بحار الانوار ، محمد باقر مجلسی ؛ ج 44 ص 44 ] شاهدین ماجرا نقل می کنند که خلق انبوهی در شهر باقی مانند و به عهد و پیمان خود وفا نکردند و او را هم مثل امیر المومنین (ع) فریب دادند چنانچه خود امام مجتبی (ع) فرمود : « مرا فریفتید همچنانچه خلیفه پیشین را فریفته بودید ... » [ الخرایج و الجرایح ، راوندی ؛ ص 228 ]

امام حسن (ع) از نخیله به « دیر عبد الرحمن » رفت . در آنجا سه روز ماند تا همه نیروها گرد آمدند . [ بحار الانوار ، مجلسی ؛ ج 44 ص 51 ] دیر عبد الرحمن بر سر دوراهی میان دو اردوگاه امام در مدائن و مَسکِن قرار داشت و چنین تصمیمی سیاست بالای ایشان را در میدان جهاد و کارزار نمایان ساخت . [ مدائن از لحاظ موقعیت جغرافیایی تنها نقطه ای بود که راه های کوفه ، بصره و ایران در آنجا به یکدیگر می پیوستند و از نظر ارزش نظامی ، سنگری در برابر پیشامدهای جنگ محسوب می شد و مسکن ، آخرین نقطه از مرزهای شمالی اراضی تحت قلمروی حکومت امام حسن (ع) بود که در آنجا سپاهیان امام و ارتش شام در مقابل یکدیگر قرار گرفتند . ]

امام حسن (ع) در نظر گرفت که مدائن را به خاطر موقعیت حساس نظامی اش ، پایگاه عالی فرماندهی قرار دهد تا هم نیروهای کمکی او بتوانند از سه منطقه نزدیک به آن در آن محل گرد آیند و هم در پشت میدان جنگ با معاویه و اهل شام ، یعنی مسکن ، موضع گرفته باشد . این دو اردوگاه هاشمی بیش از پانزده فرسنگ با یکدیگر فاصله نداشتند . این یک تاکتیک جنگی نمونه و جالب بود که در اوضاع جنگی آن زمان ، هیچ نقشه دیگری جایگزین آن نمی شد . [ معجم البلدان ، یاقوت حموی ؛ ج 8 ص 276 ]

دست حق ( علی ع ) یارتان

جمعه 17 دی 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
rezahossiny
rezahossiny
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1677
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:زندگینامه

یام امام حسن مجتبی (ع)  یا کریم اهل بیت

جمعه 17 دی 1395  1:54 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها