0

خاطرات خوش راسخونی

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات خوش راسخونی (امتیاز ویژه ویژه ویژه+جـــایــزه)
یک شنبه 14 دی 1393  12:05 PM


نقل قول borkhar

یادش بخیرزمانی که تازه اومده بودم راسخون.چقدروقت براراسخون میزاشتم.صبح ساعت8میومدم.تاکی.........تازه شباهم میومدم.یعنی کارماهم 24ساعته شده بودlaugh

یادم میاداوایل که اومده بودم آجیهاروکه میدیدم اینقدرباهم صمیمی هستن وصحبت می کنن.باخودم میگفتم:چه جالب ا.چه راحت باهم حرف میزنن.خوش به حالشون.کاشکی من روهم توجمعشون راه میدادن.اوایل حرف زدن باآجی هاخیلی برام سخت بود.انگارنمیتونستم باهاشون حرف بزنم.خیلی مودبانه حرف میزدم یادته آجی سلماlaughwink

آره یادم میاد. ولی خب اوایل که اصلا نمی دونستیم آجی برخوار باید بگیم یا آقای برخوار یا داداش برخوار!

یه کم روابط فرق میکنه وقتی طرف هویتش برای طرف مقابل آشکار باشه. این نظر خودمه ها. لااقل اوایل آشنایی اینطوریه. 

الان که دیگه صمیمی شدیم. من در حال حاضر فقط رابطه صمیمی با شما رو یادم میاد. wink

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
borkhar nazaninfatemeh khodaeem1 ali_kamali hossein201273 sayyed13737373 amirali123 f3080h517 moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها