پاسخ به:خاطرات خوش راسخونی (امتیاز ویژه ویژه ویژه+جـــایــزه)
شنبه 13 دی 1393 11:44 AM
خاطره ششم :
سلامي به گرماي ناب نفسي كه مرباي توت فرنگي خورده و وقتي ها اااااااااا ميكنه ..... بوي توت فرنگي فضاي اتاق رو ميگيره .....من كه دارم كيف ميكنم ......
آره يادم افتاد بزاريد بگم .......... زمان اعلام نتايج مسابقه وبلاگ نويسي بود و اسم محبوب دلها تو جزوء فكر كنم 13 نفربود يا 15 نفر ( من 20 ام شده بودم ) اگه بگم ناراحت نشده بودم درست نيست ولي زياد نشده بودم چون ههدفم فقط عشق به امام حسين بود و بس ! عنايت كه ميفرمايين
بعد دوستان بحث ميكردند و منم حرف هام رو زدم و يكي از دوستان هم داداش امين گل خودم بود اعتراض ميزد و .................... منم بهشون گفتم داداش ولش كن ديگه درست كه نميشه و...................
بعد برگشتن يه آدرس وبلاگي رو دادند كه حتي قانون اول وبلاگ رو هم رعايت نكرده بودند عكسهايي بودند به اندازه كل مانيتور و.......... من هم رفتم يه نگاه كردم دوستان چشتون روز بد نبينه مثل زغالي كه غل گرفته ( درست نوشتم ) من هم مثل اون واقعا مثل اين بود كه يه آب داغ روم ريختند ساكت بودم ..... بلندم كردند حسابي به زمين زدند مثل اين بود ها ... هيچي ديگه يه صلوات فرستادم و شيطان رو از خودم دور كردم بعدش اومدم گفتم داداش امين واقعا كه حق داري ...اينجا بود كه اغتشاش كردم .........نه اشتب شد با جمله اعتراض كردم و گفتم بهتر نبود اسم اون وبلاگ رو.......... ميزاشتند ؟ ..... واي نميدونيد كه چقدر خنديم و دلم هم راحت شد و والسلام ......
غزال خوش صدا توئی ، راسخون
شیرین تر از عسل توئی ، راسخون
بین تموم سایتهای اینترنت
نگین بی بدل توئی ، راسخون