پاسخ به:خاطرات خوش راسخونی (امتیاز ویژه ویژه ویژه)
پنج شنبه 11 دی 1393 11:30 AM
خاطره سوم :
قسمت اول
و اما دوستان يه حاج آقايي بودند كه به خاطر حرف محبوب دلها بسيار ناراحت شده بودند بگم چي بود فقط نيمچه اشاره اي ميكنم ( پماد سوختگي ) ...خخخخ
خب ديگه من خودم رو به در و ديوار زدم ميگم در ديوار اونم از نوع بتني با ميلگرد 24 ....خخخخه عنايت ميفرمائيد البته اولش رو كه حاج خانم سلما به من گفتن كه مفهوم بد داره و ....
دو گراني من تازه افتاد ... عذر خواهي پشت عذر خواهي ... /پيام شخصي پشت سرهم ..... / پست در اتاق چت پشت سرهم .../ پيام من پشيمان شدم و سوء تفاهم هست پشت سرهم .... / ولي چي دريغ از يه جواب پيام دادن .... دلم واستون بگه هيچي ديگه ويگن عروس خانم زير لفظي ميخواد .... منم كه ول كن نبودم ..... واسشون تو قسمت شعر در وصف راسخون و راسخونيها .... شعر گفتم كه آقا من متوجه نبودم ...... ولي باز نديدن جواب و حتي تشكر ..... هيچي ديگه دوستان كه به من لطف داشتند اومدن داخل صحنه كه حاج آقا ديگه ببخشينش ديگه بخشش از بزرگتر ها هست .... بعد ايشون اومدند شرط گذاشتند كه بايد 5 نفر محبوب دلها رو معرفش باشند ( براي معذرت امير علي ) ......... داداش خدايي اومد - داداش فرزاد - داداش حسين - خانم سلما - خانم برخوار و خانم نازنين فاطمه و خانم شايسته .......چند نفر ديگه هم اومدند ولي باز عفافه ( درست نوشتم ) نكرد ...... بعد حاج آقا عزتي ( كاربري مصباح ) اومدند و ايشون هم پادرميوني كردند و ديگه حاج آقاي اصل كاري من رو بخشيدند و تا اينجا كه خاطره خوبي بود واسه من .......
غزال خوش صدا توئی ، راسخون
شیرین تر از عسل توئی ، راسخون
بین تموم سایتهای اینترنت
نگین بی بدل توئی ، راسخون