پاسخ به:خاطرات خوش راسخونی
سه شنبه 9 دی 1393 12:13 PM
یادش بخیرآجی.یادتونه توصندوق پیام گفتین من داشتم خداحافظی میکردم.جدی جدی منم باورم شده بودا.پیش خودم میگفتم اگه آجیم بره که من تنهامیشم
وای آجی چرا باور نمی کنی اون زمان فقط به خاطر شما موندم. جدی گفتم. بعدش دوباره جریانات دیگه ای پیش اومد که حضورم ادامه دار شد.الان هم که دیگه مودیر شدم و فعلا هستم در خدمتتون.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش