غرب و مهدویت - مهدویت از دیدگاه دینشناسان و اسلام شناسان غربی2
جمعه 5 دی 1393 1:49 PM
مهدویت از دیدگاه دین پژوهان و اسلام شناسان غربی
--------------------------------------------------------------------------------
شخصیت اسلامی مهدی، به معنی "درست هدایت شده" یا "هدایت شده از سوی خداوند" (این واژه ریشه عربی دارد و وجه مجهول فعل هَدی به معنی "هدایت کردن" است)، اشتراکات زیادی با تجربهی مسیحایی یهودی ـ مسیحی سابق دارد. انتظار پیامبری معاد شناختی از سوی خداوند در آخر زمان، در تاریخ اسلام به اندازهی تاریخ ادیان نظیر آن، نقش مهمی داشته است. اما به عنوان یک پدیدهی کلی اسلامی، عقاید مربوط به مهدی را نمیتوان صرفا به لحاظ معادشناختی به طور کامل درک کرد و مقایسه با مسیحاباوری یهود یا مفهوم مربوط به بازگشت مجدد عیسی مسیح در مسیحیت، پیچیدگی آن را در بافت اسلامی حل نمیکند. ضمنا نباید آن را غیرمتعارف و متعلق به یک فرقه و صرفا بازتاب دیدگاههای افراطی دانست. امیدهای مسیحایی بخشی از روند نخستین جامعه اسلامی در شکل دهی خود بود و در تقسیم مسلمانان به دو شاخه بزرگ رقیب، نقش داشت. از آن خود کردن مجموعه اسطورههای مسیحایی توسط اسلام نقش مهمی را در محیطهای مختلف فرهنگی، ایدئولوژیکی ایفا نموده، به عنوان عاملی بنیادی در جنبشهای اصلاحطلبانه و احیاگر، حوزههای علمیه، و تعالیم فلسفی عمل کرده است.
نخستین نمود اسطوره مهدی. گرایش مسیحایی آشکار در اسلام نو ظهور را میتوان با روحیه پرشور امید به معاد دریافت، روحیهای که طی قرون پنجم و ششم میلادی بر خاور نزدیک سایه افکنده، تحت هیجان معاد شناختی مذکور در قرآن، به سوی آخرتی آرمانیگرا تقویت شده بود. تأکید فراوان قرآن بر موضوع روز قیامت، علائم زمان (اشارات الساعة(1)) و پاداش صالحان و عذاب بدکاران، باعث برانگیختن وجه ادبی و روانی مکاشفهگرایی میگردد. در دورهای که بلافاصله به روز قیامت منتهی میشود، نشانههای تهدیدآمیزی از بینظمی در عالم رخ میدهد که عبارت است از: دود در هم یا تاریک بیشکل، بیرون آمدن چهارپایان (الدابة) از زمین، طلوع آفتاب از غرب و اختلالات مختلف مربوط به ستارگان. تمام اینها باعث میشود که انسانها در نقطهی نهایی گرد هم آیند، الدجّال (مسیح دروغین) و اقوام یأجوج و مأجوج نیز در آنجا جمع میشوند که بیانگر دورهای استثنایی خاصی از وحشت و ترس است. واژهی مهدی در هیچ کجای قرآن به کار نرفته است، اگر چه مفهوم هدایت الهی یکی از بنیادیترین اصول بدیهی این کتاب را تشکیل میدهد و به این تعلیم قرآن مربوط میشود که هدایت الهی برای مؤمنین با رهنمون شدن غیرمؤمنان به سوی گمراهی توسط خداوند مساوی است. از این رو در سورهی 18 آیهی 17 آمده است: "کسی که خداوند او را هدایت کند، تنها هدایت شدهی واقعی است (المهتدی، وجه وصفی صیغهی هشتم هدی است)، اما کسی که (خداوند) او را به گمراهی رهنمون کند، هیچ پشتیبانی برای هدایت به راه راست نخواهد داشت. "هر چند قرآن با بیانی قوی به مسأله نجات بشر اشاره نمیکند، اما توجه عمیقی به گرفتاری انسان و اینکه چگونه میتوانیم از آن رهایی یابیم، یا در اصطلاح خاص اسلامی، چگونه میتوانیم بر آن فائق شویم، در ردیف افراد موفق قرار گیریم و مشمول هدایت نجات بخش (هُدیً، هدایه) واقع شده، در نتیجه دچار خسران نگردیم، دارد.
از جمله تصوراتی، که با این مفاهیم در ارتباط است، آن است که جامعهی مقدس ذاتا با خدا و پیامبر او ارتباط دارد. با توجه به اینکه برخی مسیحیان و یهودیان در عربستان پیشبینی کرده بودند که به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد که خبر از معاد و آخرت خواهد داد (سورهی 2 آیه 89) و جامعهی خاص آنها را تأیید خواهد نمود و با توجه به اینکه گونهشناسی مسیحاباوری در خاور نزدیک به عنوان پشتیبانی برای مشروعیت امپراطوری یا پادشاهی (به ویژه امپراطور بیزانس، نجاشی حبشه، و پادشاه یهودی ذو نُواس در یمن) به کار رفته بود، این ادعای مسلمانان که محمد آخرین حلقه در زنجیرهی نبوت و "خاتم" پیامبران است، ممکن است در اصل به معنای مسیحایی درک شده باشد. افزون بر این نکته، موضع و نقشی است که محمد به عنوان راهنمای الهی جامعهی تازه تشکیل یافتهی خود به عهده گرفته، آن را با نوعی رسالت تاریخی جهان شمول و با اصرار پرتکاپو بر اهمیت جهانی آن القا نموده است. پس از رحلت او، مملکت در حال گسترش اسلامی باید معضل ماهیت هدایت آمرانه را تحت تأثیر وقایع تعیینکننده متوالی حل میکرد. طی دو قرن نخست (قرن هفتم و هشتم میلادی) دو گرایش بنیادی به وجود آمد: شیعه که معتقد به ضرورت ادامهی جاذبهی رهبری نبوی در مسیر سلالهی محمد از طریق منصب امامت بود و اکثریت سنی که طرفدار منصب خلافت به عنوان جانشین مشروع رهبری پیامبر بودند و در عین حال عموما جاذبهی رهبری معنوی و دینی را از خلیفه سلب کردند وترجیح دادند که خود قرآن را مرجع و راهنمای خود به عنوان مبنای احکام قضایی و دینی قرار دهند.
شخصیت مهدی در پی تحولات دینی ـ سیاسی ظهور کرد، تحولاتی که در فاصلهی بین قتل عثمان، خلیفهی سوم، در سال 35 پس از هجرت؛ 655 میلادی، و شهادت حسین (علیهالسّلام)، نوهی محمد (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) و پسر علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد محمد، پس از یک ربع قرن اتفاق افتاد. اعتقاد به مهدی به عنوان منجی منتظَر باید از میان گروههای جاه طلب و ناآرام عرب که حامی ادعاهای علویان در خصوص رهبری مشروع جامعه بودند برخاسته باشد، همچنین از مجموعهی خاصی از شرایط اجتماعی ـ سیاسی همراه با تفسیری متفاوت از وحی اسلامی ناشی شده باشد. این نوع معنویت فوق العاده که با قدیمیترین اعتقادات در بارهی ظهور مهدی مربوط است، نمیتواند به طور ناگهانی وارد تفکر اسلامی شده باشد، بلکه خود این واژه، در مفهوم "هدایت شده از سوی خداوند"، نخستین بار در 686 میلادی با شورش شیعی مختار در کوفه ظاهر شد، او تبلیغاتی را برای محمد بن حنفیه، سومین پسر باز مانده از علی به راه انداخت. جنبشی که مختار پایهگذار آن بود و کیسانیه نام داشت، باعث رواج تعدادی از ابعاد دینی نظریهی شیعه در بارهی امام از قبیل تعیین صریح امام (نصّ) و غیبت و بازگشت امام منتظَر یا مهدی (اصول غیبت و رجعت) بود. (به مدخل امامت و غیبت مراجعه کنید.)
ظهور اسطوره مهدی در میان شیعه. ویژگی تفکر خاص مکاشفهای کیسانیه و گروهبندیهای مرتبط با آن، گرایش انقلابی و تمایل آن به سوی نوعی آرمان گرایی افراطی بود که در اصل مهدی پنهان شده و متضمن انتقام جویی و خواستههای مشخص سیاسی بود. مهدی، شخصیتی معاد شناختی و پیشگویانه تلقی میشد که از معرض دید بشری ناپدید شده و تا زمان ظهور مجدد و مورد انتظار خود به گونهای معجزهآسا در وضعیتی شبیه به بهشت زندگی میکند؛ طبق روایتی پیشگویانه، در آن زمان او ارتش صالحان را رهبری خواهد کرد و ماجرای مخوف آخرالزمان را به راه خواهد انداخت، "زمین پر از عدل و برابری میشود همانگونه که در حال حاضر پر از بیعدالتی و ظلم است. "او، هم به عنوان منتقم ظلمهای وارده بر شیعه عمل میکند و هم پیامآور حکومت دینی نهایی بر روی زمین خواهد بود. در آن زمان افراد شرور و ظالم به مجازات خواهند رسید و به دنبال آن دوران حکومت سعادتمند توأم با تکامل اجتماعی و دینی قبل از روز قیامت آغاز میشود. مهدی را با حوادثی مرتبط میدانستند که به اعتقاد آنها خداوند قبل از روز قیامت مقرر و پیشگوئی کرده بود و در قرآن از آنها به عنوان نشانههای آخرالزمان تعبیر شده بود.
جالب است که کیسانیه قائل به شباهت آشکاری بین شخص امام خود یا مهدی و نقش عیسی به گونهای که در قرآن ترسیم شده، بودند. علیرغم این واقعیت که نمیتوان گفت قرآن عیسی را مسیح موعود میداند، در سنت اسلامی بازگشت مجدد او به عنوان یکی از نشانههای زمان قیامت پذیرفته شده است (به سوره 4 آیه 159 و سوره 43 آیه 61 مراجعه کنید) و در تفاسیر اولیهی اسلامی صعود روحانی(2) جسم او به آسمانها و نهایتا رحلت او پس از بازگشت کاملاً پذیرفته شده است. بین شخصیت مهدی و ماجرای مربوط به آخرالزمان که او به راه میاندازد و ماجرای احیا که از قبل در ارتباط با بازگشت مجدد عیسی مطرح شده بود، نوعی ادغام یا تلفیق آشکار وجود دارد. سوابق مختلف در یهود یا مسیحیت در بارهی شخصیت مهدی که برخی علما مطرح کردهاند همگی فاقد قطعیت هستند (مانند بازگشت الیاس نبی، افرایم مسیح، اصطلاح مسیحشناسی نسطوری تحت عنوان مَهدُیا که شاید به محمد اطلاق شده باشد)، با وجود این تأثیر غیرقابل انکار ایدههای دینی در رابطه با شخصیتهای معاد شناختی و پیشگویانه اولیه بر جای مانده است. این میراث با حوادث واقعی تلفیق گردید و باعث شکلگیری خودآگاهی شیعهی اولیه و ایجاد این مفاهیم توسط آنها گردید.
در جنبشهای گستردهتر شیعی طی سه قرن اول اسلام، عنوان مهدی مکررا به وسیلهی مدعیان مختلف از علویان به کار میرفت از قبیل محمد نفس زکیه از خاندان حسن که رهبری شورشی ناکام علیه منصور، خلیفهی عباسی، در سال 758 را بر عهده داشت، یا مانند عبیداللّه بنیانگذار سلسلهی اسماعیلیه فاطمی در افریقای شمالی در سال 909؛ این عنوان به وسیله خلیفه عباسی المهدی (دوران حکومت 775 ـ 785) عنوانی حکومتی پذیرفته شد.
اگر چه نخست گروههای انقلابی که مثل قارچ از کیسانیه بیرون میآمدند این اصطلاح را به کار میبردند، جناح دیگری از شیعه که کمتر از آن گروهها رسمیت نداشتند و علویان حسینی (خاندان دوازده امام) مظهر آنها بودند، انتظار منجی آینده را محور تعالیم خود قراردادند. اما خاندان امامان حسینی در هیچ جنبش سیاسی علنا طرفدار عصر طلایی یا معتقد به ظهور مسیحا شرکت نداشتند و به نظر میرسد از کاربرد واژهی مهدی به عنوان لقبی برای خود، خودداری مینمودند و در عوض به واژهی امام یا قائم ("ایستاده"، کسی که قیام خواهد کرد)، یا هادی المهتدین ("راهنمای کسانی که به درستی هدایت شدهاند") اشاره میکردند. با توجه به این واقعیت که هر مدعی امامت که پیروان او اعتقاد به غیبت و بازگشت او داشتند، میتوانست مهدی بالقوه یا بالفعل تلقی گردد. احتمالاً در این دورهی اولیه، مفهوم امام و مهدی تا حدودی با هم، همپوشی داشتند، گروههای افراطی شیعه در عراق تا اوایل قرن هشتم میلادی شاهد موجی از فعالیت دینی نظری بودند؛ ارتباط آنها با سنتهای قدیمیتر عرفانی، رهبانی، و تصوف، مبهم است اما پیامدهای مهمی برای شناخت آنها از امام و در نتیجه برای شخصیت مهدی در پی داشت. عقایدی در رابطه با معصوم بودن امام مهدی، دانش فوق طبیعی او، نحوهی وجود معراجی او، قدرت شفاعت. بخشش گناه او، و عظمت و حقانیت آیندهی او به وجود آمد و سرانجام در بین بزرگترین جمعیت شیعه یعنی شیعه دوازده امامی، به عنوان جزء لازم شخصیت مهدی پذیرفته شد. این سلسلهی متوالی امامان در برابر تمایل گروههای رقیب برای "توقف" بر سر امامی خاص و انتظار ظهور مجدد او به عنوان مهدی و در برابر شاخههای فرعی شیعه که شماری از مدعیان مسیحایی را در بر میگرفت که ویژگی پیشگوییگرایی شیعه افراطی بود تا زمان رحلت امام یازدهم، حسن عسکری، در سال 874، مقاومت نمودند. سپس اعلام کردند که پسر این امام، زنده اما غایب است و تا زمان بازگشت قریب الوقوع او، ارتباط با او از طریق مجموعهای از نمایندگان (چهار نائب در زمان غیبت صغری) امکانپذیر بود. پس از سال 941، فقهای دانشمند و برجستهی شیعهی دوازده امامی غیبت کامل امام دوازدهم یا امام غایب تحت عنوان مهدی را تا زمان بازگشت او در آخرالزمان پذیرفتند، به این ترتیب دورهی غیبت کبری آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد. این تصمیم بیانگر انتخاب موضع شیعه افراطی در بارهی مهدی بود که خاندان حسین قبلاً آن را رد کرده بودند، اما هم اکنون بر بسط تصویری معنویتر از مهدی بر اساس اعتقاد به یک شخص رهاییبخش تأکید داشتند. این اعتقاد با آداب خاص عبادی و دینی که خاص شیعهی دوازده امامی بود تقویت شد و با الهیات خاص آنها در مورد عدم توارث، شهادت و رنج صالحین رواج یافت. (به مدخل آیین شیعه مراجعه کنید.)
شخصیت مهدی در تاریخ. ویژگیهای اصلی اسطوره مهدی از زمان نخستین ظهور آن تغییر محسوسی نکرده است. مهدی در زمان هرج و مرج و آشوب قبل از آخر الزمان ظهور خواهد کرد، زمانی که مشخصهی آن اغتشاش و تفرقه (در عربی گفته میشود فتنه، که تحت اللفظی به معنی "امتحان"، "اختلاف" است) است که نشانهی امتحان نهایی انسانها به وسیلهی خداوند است، و شورشها یا فتنهانگیزیها (ملاحم) باعث شقاق و اختلاف میگردد. این دورهی طولانی تباهی اجتماعی و سیاسی منجر به تسلط شرارت، دروغ و بیعدالتی در حوزههای اجتماعی و طبیعی میشود. این آشفتگی به عنوان آزمایش خلوص مؤمنینی که باقی میمانند محسوب میشود. در مرحلهی نهایی این فرایند، مهدی بار دیگر ظهور خواهد کرد تا دورهی جدیدی از احیا را به وجود آورد و صحت وحی الهی را بار دیگر اثبات نماید. این امر با احیای عدالت سابق از طریق تأسیس مجدد دین و جامعهی اسلامی انعطافپذیر (یعنی شکلی از حکومت) در یک عصر طلایی کوتاه مدت میانی، تحقق خواهد یافت. برخی شرحها بازگشت او را در روز عاشورا، دهم محرم، به مکه میدانند که از آنجا به کوفه میرود تا به همراهی ارتشی از مؤمنین خشم و عقاب الهی را تحقق بخشد؛ پیش از رحلت یا کمک سپاهی فرشتهخو و به یاری عیسی که بازگشته است، به مدت هفت یا هفتاد سال حکومت خواهد کرد.
در رهبری جاذبهمند آیین شیعه، هویت مهدی (اگر چه غایب است) شناخته شده است، و فقط زمان بازگشت او معلوم نیست، زیرا اعتقاد به مهدی عبارت است از بازگشت امام غایب یا صاحب الزمان، اما برخی مسلمانان سنی میگویند هیچ کس نمیتواند هویت مهدی را بشناسد تا اینکه او عملاً ظهور نماید و مطالبات خود را اعلام نماید، حال آنکه دیگران نقش مهدی را فقط تا حد عیسی محدود میکنند. او مانند انسانی عادی ظهور میکند که کار او مانند یک اصلاحگر یا فاتح است. اگر چه برخی از سنّیها قبول دارند که مهدی در خفاست، اما این غیبت را فوق طبیعی نمیدانند. گاه متکلمین سنی کل اعتقاد به مهدی را با چنان احتیاط و تردیدی مورد توجه قرار میدهند که عنوان یا نقش او را نادیده میگیرند و این روند، امروز جریان تجدید شدهای به خود گرفته است. دو مجموعه از چهار مجموعه اصلی روایی سنی، یعنی مجموعهی بخاری و مسلم، هیچ اشارهای به مهدی نکردهاند و غزالی (متوفی: 1111) متکلم بر جسته، در اثر ممتاز خود تحت عنوان احیاء علوم الدین هیچ بحثی از او به میان نیاورده، فقط به علائم الساعة در قرآن اشاره کرده است. اما سنیها اعتقاد کلی مسلمانان به تجدید کننده یا اصلاحگر (مجدّد) را که در هر قرن در گوشهای از جهان اسلام ظهور میکند و نقش او به عنوان احیاگر دین و تقویت جامعه تا حدودی مانند نقشی است که به مهدی واگذار شده است قبول دارند. اعتقاد به مهدی در قلوب تودههای مسلمان زنده نگاه داشته شده است، به طوری که هنگام بروز مشکلی خاص بخاطر سلطهی بیگانه یا بیثباتی اجتماعی، این اعتقاد بلافاصله فعال میشود و مردم بازگشت قریب الوقوع او را برای اصلاح تاریخ انتظار میکشند. گرایش دیرینه و ریشه دار به تصور نبوت به عنوان تاریخ پیشگوئی شده و تصور تاریخ به عنوان نبوت تحقق یافته، و مجموعه اسطورههای انباشته شده پیرامون مهدی، توأم با آرمانی ساختن تاریخ آغازین جامعه اسلامی به عنوان الگوی نخستین برای ماجرای مقدس آخرالزمان که در وجدان مسلمانان جای داده شده است، باعث شد مفهوم مهدی که در بین سنیها به طور ناقص تعریف شده بود، با موقعیت موجود هماهنگ گردد، یا طوری تنظیم گردد که یک داوطلب مناسب بتواند خود را مهدی منتظَر اعلام کند.
موارد بسیاری در تاریخ اسلام در خصوص مدعیان مهدی وجود دارد که بر آن بودهاند تا نظم سیاسی موجود را به چالش کشیده، به زور سلاح آن را سرنگون کنند. جنبشهای مهدی به ندرت توانستهاند به موفقیت سیاسی واقعی دست یابند، جز آنکه توانستهاند پایهای را براساس وفاداریهای قبیلهای موجود، بر اساس مفهوم روستایی یا اندکی شهری از خلع ید یا واگذاری، یا بر اساس الگوهایی از مخالفت اجتماعی ـ سیاسی بنیان نهند. چند عامل در ظهور شخصیتهای الهام گرفته از مسیحا دخالت داشته است. سنت اعتقاد به عصر طلائی به عنوان ابزاری مناسب برای مخالفت اجتماعی و مخالفت دینی از همان ابتدا در تاریخ اسلام وجود داشته است. عامل دیگر که هنوز نیز بسیار مؤثر است، وضعیت پویا و به لحاظ معنوی ستیزهجوی آگاهی و ایدئولوژی اسلامی توأم با تعریف خود به عنوان نظام نجاتبخش جهان شمول و نهایی است. به طور کلی، جنبشهای موفق، سه مرحلهی متوالی را پشتسر میگذارند: (1) ابتدا، تبلیغ وسیع نوعی احیاگری اسلامی با هدف کسب حمایت در میان افراد ناراضی و محروم؛ (2) ایجاد سازمانی نظامی برای انجام تبلیغات مربوط به مطالبات آن و ریسکهای نظامی به وسیلهی افزایش طرفداران؛ و (3) ظهور یک دولت سرزمینی که آرمانهای دینی آن به تدریج کهنه میشود.
ابن تومارت(3) (متوفی 1130) که کار خود را به عنوان یک اصلاحگر اخلاقی آغاز کرد، امپراطوری المُهاد(4) را بنیان نهاد که در اوج خود در سراسر افریقای شمالی گسترش یافت، یعنی از منطقهای که هم اکنون مراکش و فز(5) در مغرب تا تونس وتری پولیتانیا را در بر میگیرد. ادعای مهدی بودن او علاوه بر ادعای برخورداری از اصل و نسب علوی و دارا بودن نشانههای مشروعیت علویان از قبیل شمشیر پیامبر،با اعتقادات کلامی سرسختانه سنی و ریاضت شدید همراه بود. برداشت او از مهدی و خلیفه حاکی از تأکید بر معصوم بودن حاکم بود، خصوصیتی که معمولاً در دیدگاههای سنی پیرامون خلافت وجود ندارد اما در امامت شیعی ضرورت دارد.
با آغاز قرن قبل از هزارهی اول در اسلام، پیشگوییها در بارهی مهدی اهمیت خاصی یافت. از جمله شخصیتهای مختلفی که در این زمینه اهمیت یافتهاند میتوان به معلم صوفی، سید محمد نوربخش، اشاره کرد که رهبری جنبش مهدیگرا دربدخشان (ایران) و سپس عراق را به عهده داشت، همچنین چند مبلغ اصلاحگر برجسته در هند مسلمان، از جمله میرسید محمد جانپوری (متوفی: 1505 در بلوچستان)، و (جنبش) مهدویت هندوستان که در اصل گروهی رعیت سنی بسیار مقدس مآب متشکل از زاهدان ستیزهجو بودند که با رهبران دینی رسمی دربارها مخالف بودند. رهبر آنها شیخ علائی به خاطر خودداری از رها کردن ادعای مهدیگرائی تا حد مرگ مورد شکنجه قرار گرفت. در حوزهی ترکیه ـ ایران، این منطقه شاهد آشوبهای عمدهای بود که منجر به اختصاص موفقیتآمیز ایدئولوژی مهدی به رهبران قبیله به ویژه ظهور سلسلهی صفوی در ایران در آغاز قرن شانزدهم، تحت حکومت شاه اسماعیل گردید که خود را مهدی اعلام نموده بود.
سرزندگی و قدرت میراث مهدی در اسلام با مهدی سودان، محمد احمد ابن عبداللّه، نمود بسیار چشمگیری یافت. جنبش او به نام مهدیه، در دو دههی آخر قرن نوزدهم به سرعت سودان وابسته به ساکنان درهی نیل را فرا گرفت و به میزان زیادی باعث شد که سودان به عنوان یک دولت ـ ملت در قرن بیستم ظاهر شود. در ماه ژوئن 1881 این مرد مقدس و برجستهی سودانی مهدی بودن خود را علنا در جزیرهی آبا(6) اعلام کرد و طی مدت نسبتا کوتاهی جنبش او سودان را به حکومتی اسلامی و سپس پادشاهی اسلامی تبدیل کرد که از زمان فوت مهدی در سال 1885 تا زمان فروپاشی آن در سال 1898 ـ 1899، تحت حکومت قائم مقام ارشد و جانشین موقت او، خلیفه عبداللّه، بوده است. مهدیه آخرین طغیان در میان مجموعه جنبشهای بزرگ معنوی با ماهیت احیاگرایانه سنی بود که به حکومتهای پادشاهی دینی تبدیل شد: و هابیه در عربستان، جنبش فالبه(7) توسط شهّو عثمان دان فودیو(8) در سوکوتو(9)، و سنوسیه(10) در سیرنایکا(11). انجمن صوفی سنوسی از پیوندهای میراث مهدی بهرهبرداری کرد و عنوان مهدی به رهبر آن اطلاق گردید؛ با این حال، مهدی سودانی که به طور کامل دارای شخصیت مهدیگرا بود، آگاهانه کوشید شرایط فرضی جامعهی اصیل "محمدی" و همچنین رسالت پیامبر اسلام را باز آفرینی کند. ویژگی تا حدودی زاهدانه و تا حدودی کمونیستی جنبش او با اشاراتی به مجموعه اسطورههای عصر طلایی تقویت گردید، از قبیل ادعای او مبنی برداشتن شمشیر پیامبر، موضوعی که شیعه اولیه آن را نماد مسیحایی مشروعیت و اقتدار دانسته است. (به مدخل وهابیه؛ جهاد؛ و زندگینامههای دان فودیو و محمد احمد مراجعه کنید.)
در ایران، جنبش مهم باب، "زمینهساز" مهدی، به رهبری سید علیمحمد شیرازی (که در سال 1850 اعلام شد) با نشان دادن اینکه میراث مهدی، علیرغم سکوت سیاسی حاکم بر مقامات بلند پایه دینی شیعه، هنوز برای برخی شیعیان راه حل معتبری است، آسودگی خاطر شیعهی دوازده امامی را به هم ریخت. جنبش بابی تا اوائل قرن بیستم منجر به ایجاد دین بهایی به عنوان یک دین جداگانه گردید. (به مدخل بابها و بهائیها مراجعه کنید.) اگر بیشتر به طرف شرق برویم، در پنجاب، میرزا غلام احمد قادیانی (متوفی 1908) را میبینم که جنبش احمدیه را بنیان نهاد و مدعی شد که نقش مهدی را بر عهده دارد و پیروان او در پاکستان و غرب اروپا، حتی در اواخر قرن بیستم به تبلیغ او ادامه میدادند. آموزههای احمد در اصل یا اصول اسلام سنی مطابقت دارد اما ابزار خشونت یا هر گونه ادعای سیاسی را نفی میکند. خود مهدی تجسم عیسی و محمد تلقی میشود، و در عین حال تجسم کریشنا، دومین مسیح یا مسیح موعود است. (به مدخل احمدیه نیز مراجعه کنید.)
میراث مهدی. بیشتر آنچه که در بارهی مهدی گفته میشود در مقولاتی بجز ایدههای انتزاعی واقع میشود. افسانههای مربوط به نقش، شخصیت، اعمال و قدرت او گفتمانی عینی و اغلب روایی است که باید آن را در بافت حیات دینی و معنوی مسلمانان درک کرد. در عین حال، حوزههای اجتماعی و سیاسی جامعه را نمیتوان از مجموعه اسطورههای مربوط به مهدی تفکیک نمود. جریانهای احیاگر و آرمانگرای افراطی در مسیحاگرایی اسلامی یکدیگر را تقویت میکنند و کشمکشی که اسطوره مهدی بین این دو جهت ایجاد میکند، تبیین میکند که چگونه میتواند یا طغیانی فجیع و پیامبرگونه در تاریخ ایجاد کند یا باعث "خنثی سازی" نظری و حتی عرفانی آرمانهای مربوط به عصر طلایی گردد.
شخصیت مهدی در احیای رهبری متعصب یا نا بهنگام، در بسیج تودههایی که به خاطر مصادره اموالشان یا بیتوجهی اجتماعی سرکوب شده یا تحت فشار سلطهی بیگانه بودهاند و در ارائه پشتوانهی ایدئولوژیکی و دینی برای کمک به مؤمنین در مقابلهی خلاق با واقعیتهای تاریخی خود، نقشی اسطورهای داشته است. شکلهای دیگر این اسطوره که بیشتر پیامبر گونه و ستیزهجو بوده است به سمت تحول انقلابی تاریخی گرایش داشته، به لحاظ تاریخی اهمیت بیشتری دارد. سازگاری بدعت و مهدویت در اسلام تصادفی نیست و ایدههای ظاهرا "بدعتگذارانه" به عنوان عوامل ذاتی، در واقع نقشی معقول و موجه در تاریخ اسلام داشتهاند. نیروهای حیاتی که در شخصیت مهدی نهفته است، حتی زمانی که حافظ کشمکش سازندهی موجود در تفاسیر متناقض از وحی هستند، به طور بالقوه آشفته و ویرانگرند. امروزه استفاده از این میراث همچنان ادامه دارد و هنوز به بیمها و امیدهای مسلمانان دامن میزند، چه در احیای عظیم شیعه که هم اکنون در ایران و لبنان جریان دارد چه در بین رهبران بنیادگرای عرب که بر اصلاح و اسلامی کردن حکومت و جامعه پافشاری میکنند.
(به معادشناسی، مقالهای پیرامون معادشناسی اسلامی؛ نبوت؛ و مدرنیسم، مقالهای پیرامون مدرنیسم اسلامی مراجعه کنید.)
کتاب شناسی
هیچ مطالعهی جامعی در خصوص کل موضعات مربوط به مهدی و نهضتهای تاریخی وجود ندارد. یک آشنایی کلی "در مهدی" اثر کریستین اسنوک هارگرونژه در Versprede Geschriften (بُن(12)، 1923). جلد 1، صص 81 ـ 147 ارایه شده است؛ نظر یک مسلمان آگاه در سدههای میانی نیز در مقدمهی ابن خلدون به نام درآمدی بر تاریخ، ترجمهی فرانز روزنتال(13) (لندن، 1985)، جلد 2، صص 232 ـ 156 آمده است.
مطالعات مهم پیرامون ظهور اولیه، سابقه، و توسعهی ایدهی مهدی در نهضتهای شیعه عبارتند از اثر ژان اولاف بلیچ فلدت(14) تحت عنوان آغاز مهدویت (لیدن(15)، 1985)، و اثر اِی.اِی. ساشادینا(16) تحت عنوان مهدویت در اسلام: ایده مهدی در شیعهی دوازده امامی (آبانی، 1981). جهت اطلاع از آغاز انقلاب عباسی میتوان به اثر موسی شارون تحت عنوان عناوین سیاه شرق: دورهی تکوین یک شورش (بیت المقدس؛ 1983) مراجعه کرد. تحقیق ادگارد بلوکه(17) تحت عنوان Le messiarusme dans lheterodoxie musulmane (پاریس، 1903) نیز در رابطه با نهضتهای افراطی شیعه مفید است، اگر چه باید با دقت آن را مطالعه کرد.
روند کلی سنت دوازده امامی در خصوص مهدی و آثار عرفانی آن را میتوان در اثر شیخ مفید تحت عنوان کتاب الارشاد: کتاب راهنمای زندگی دوازده امام، ترجمهی آی. کی. اِی. هاوارد (لندن، 1981)، صص. 554 ـ 524؛ در اثر هانری کوربن(18) تحت عنوان پیرامون اسلام ایرانی: ابعاد معنویات در فلسفه، جلد 1،Le Shiisme duodecimain (پاریس، 1971)، فصل 2، 6 و 7؛ و در مقلات کوربن در شماره 28 (1959) و شماره 32 (1968) یافت. تجربهی مهدویت در شیعهی اسماعیلیه به وسیلهی پی. جی. واتیکیوتیس(19) نظریه فاطمیون در باب دولت (لاهور، 1975)، دیوید برایر(20) در ریشههای دین دروز"، در اسلام 52 (1975): 85 ـ 47، 262 ـ 239، و 53 (1976): 27 ـ 5؛ و مارشال جی. اس هاجسون(21) در نظام حشاشین (فدائیان حسن صباح) نزاع اسماعیلیان نزاری الویه در برابر جهان اسلام (1955؛ چاپ مجدد، نیویورک، 1980) بررسی شده است. در خصوص مدعیان مهدویت در هند در قرون شانزدهم و هفدهم ارزیابی مختصری به وسیلهی اس. ای. اِ رزوی(22) در نهضتهای احیاگر مسلمان در شمال هند ارائه شده است (آگرا، 1965)؛ در خصوص احمدیه، به اثر اسپنسر لاوان(23) تحت عنوان نهضت احمدیه: تاریخ و دورنما (دهلی نو، 1974) مراجعه کنید.
تحقیق خوبی در خصوص ابعاد مختلف مهدویت و ائتلافهای صوفی ـ شیعه پس از دورهی مغول به وسیلهی میشل ام. مازوئی(24)، تحت عنوان ریشههای صفویه: شیعه، صوفیگری و غُلات(25) (ویزبادان(26)، 1972) انجام شده است. در خصوص باب و ایران در قرن نوزدهم، به اثر ادوارد جی. براون(27) تحت عنوان مطالبی در خصوص مطالعهی دین بابیه (کمبریج، 1918) و اثر ای. اِل. اِم. نیکولاس(28) تحت عنوان سید علیمحمد، ملقب به باب (پاریس، 1905) مراجعه کنید.
--------------------------------------------------------------------------------
1. در متن انگلیسی اَشرات الساعة (ashrat alsaah) آمده است. (مترجم)
.citecoD .2
.tramuT nbI .3
.dahomlA .4
.zeF .5
.abA .6
.ebluF .7
.oidoF naD namusu uhehS .8
otokoS .9= )مجرتم( هبرجین یبرغ لامش رد یروشک
.hayisunaS .10
acianeryC .11 = )مجرتم( یبیل روشک یقرش لامش رد یروشک
.nnoB .12
.lahtnesoR znarF .13
.ejnorgruH kcuonS naaitsirhC .14
.nedieL .15
.anidehcaS .A .A .16
.ehcolB dragdE .17
.nibroC yrneH .18
.sitoikitaV .J .P .19
.reyrB divaD .20
.nosgdoH .S.G llahsraM .21
.ivziR .A .A .S .22
.navaL recnepS .23
.iuozzaM .M lehciM .24
.taluG .25
.nedabseiW .26
.enworB.G drawdE .27
.salociN M .L .A .28
.WORC .S SALGUOD .29
دایرة المعارف میرچاالیاده / ترجمه: بهروز جندقی / انتظار شماره 8