گزارش حضرت از كيفيت شهادت خود
طبق روايات فراوان، ائمه اطهار از علوم غيبي به اذن الهي آگاهي دارند و امام حسن(ع) نيز از چنين علمي برخوردار بود، از جمله: اطلاع دادن آن حضرت از کيفيت شهادت و ماجراي بعد از آن است که فرمود: «انا اموت بالسّمّ کما مات رسول اللّه(ص) قالوا: و من يفعل ذلک بک؟ قال امرأتي جعدة بنت الاشعث بن قيس...؛ من چون رسول خدا(جدّم) به وسيله زهر از دنيا مي روم. گفتند: چه کسي تو را مسموم مي کند؟ فرمود: همسرم جعده، دختر اشعث بن قيس؛ زيرا معاويه بانيرنگ خاص او را فريب مي دهد و او نيز مرا مسموم مي کند. به آن حضرت پيشنهاد دادند که او را از خانه ات بيرون کن. فرمود: چنين کاري انجام نمي دهم، به چند جهت:
1. در علم خداوند متصوّر است که او قاتل من است(و از قضا و قدر حتمي الهي نمي توان فرار کرد).
2. هنوز جرمي مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم.
3. اخراج او بهانه مي شود براي حملات و تهمت هاي ناجوانمردانه دشمنان عليه من (از همه اينها گذشته، امام وظيفه دارد علم اختصاصي خود را ناديده گرفته، با ديگران همانند افراد عادي رفتار نمايد).
و همين طور امام حسن مجتبي(ع) به برادرش امام حسين(ع) وصيّت کرد که بعد از شهادتش پيکر او را جهت ديدار به روضه مبارک پيامبر اکرم(ص) ببرند...و از جمله، فرمود: «وَ اَعلَم اَنَّه سَيُصيبُني مِن عائِشَةَ ما يَعلَمُ اللّهُ وَ النّاسُ مِن بُغضِها و عَداوَتِها لِلّه وَ لِرَسولِهِ وَ عَداوَتِها لَنا اَهلَ البَيت؛ بدان که از عايشه بر من ظلمهايي مي رسد که خدا و مردم از کينه و بغض او نسبت به خداوند و رسول خدا(ص) و ما اهل بيت آگاهي دارند.
بعد از مدّتي هم پيش بيني اوّل به وقوع پيوست که جعده با تحريک معاويه حضرت را مسموم کرد و هم خبر دوّم تحقق يافت که عايشه نسبت به جنازه آن حضرت اهانت کردو طبق برخي نقل ها جنازه را تيرباران نمودند، و هفتاد چوبه تير به سوي آن بدن و تابوت هدف گيري شد.
يکي از اهداف مهم حضرت از کرامت ها هدايت انسان ها و يا دفاع از حق که خود نيز جنبه هدايتي دارد بوده است و همين طور مواردي که از افراد خاص به عنوان شفا و کرامت دستگيري نموده اند. هم باعث تثبيت آن شخص بر حق و امامت مي شود و هم زمينه جذب ديگران را فراهم مي آورد.
پاورقي
بحارالانوار، ج 43، ص 324؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174.
خرائج راوندي، ج 1، ص 241 ـ 242 ؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 554 ـ 558 ؛ تاريخ عمادزاده، ص 550 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44؛ اصول کافي، ج 1، ص 300، ح 1 ـ 3.
الاحتجاج (انتشارات اسوه، 1413 هـ.ق، چاپ اوّل) ج 2، ص 56 ـ 65، ح 155، باتلخيص و ترجمه آزاد.
همان، ج 2، ص 66 ـ 67، ح 156.