هخامنشیان و کشتار پوریم
پنج شنبه 20 آذر 1393 12:44 AM
«بگذارید خانه خدا دوباره در جای سابق اش ساخته شود و مزاحم فرماندار یهودا و سران قوم یهود که دست اندر کار ساختن خانه خدا هستند، نشوید. بل که برای پیشرفت کار بی درنگ تمام مخارج ساختمانی را از خزانه سلطنتی، از مالیاتی که در طرف غرب رود فرات جمع آوری میشود، بپردازید. هر روز، طبق درخواست کاهنانی که در اورشلیم هستند به ایشان گندم، شراب، نمک، روغن زیتون و نیز گاو، قوچ و بره بدهید تا قربانی هایی که مورد پسند خدای آسمانی است، تقدیم نمایند و برای سلامتی پادشاه و پسرانش دعا کنند. هر که این فرمان مرا تغییر دهد، چوبه داری از تیرهای سقف خانه اش درست شود و بر آن به دار کشیده شود و خانه اش به زباله دان تبدیل گردد. هر پادشاه و هر قومی که این فرمان را تغییر دهد و خانه ی خدا را خراب کند، آن خدایی که شهر اورشلیم را برای محل خانه ی خود انتخاب کرده است، او را از بین ببرد. من داریوش این فرمان را صادر کردم، پس بدون تأخیر اجرا شود». (تورات (عهد عتیق)، عزرا، 12- 6:6)
«سپس داریوش پادشاه، این پیام را به تمام قوم های دنیا که از نژادها و زبان های گوناگون بودند، نوشت: «با درود فراوان! بدین وسیله فرمان میدهم که هر کس در هر قسمت از قلمرو پادشاهی من که باشد باید از خدای دانیال بترسد و به او احترام بگذارد؛ زیرا او خدای زنده و جاودان است و سلطنت اش بی زوال و بی پایان می باشد. اوست که نجات می دهد و می رهاند. او معجزات و کارهای شگفت انگیز در آسمان و زمین انجام می دهد. اوست که دانیال را از چنگ شیران نجات داد.» به این ترتیب دانیال در دوران سلطنت داریوش و کورش پارسی، موفق و کامیاب بود.» (عهد عتیق،دانیال،28-25:6)
«داریوش شاه گوید: پس از آن که «ندیت بئیر» با سوارانی کم گریخت، به بابل رفت. سپس من به بابل رفتم. به خواست اهورامزدا هم بابل را تصرف کردم و هم آن «ندیت بئیر» را به اسارت گرفتم. سپس او را کشتم. داریوش شاه گوید: زمانی که من در بابل بودم، مردم این کشورها علیه من شوریدند: پارس، عیلام، ماد، آشور، مودرایا، پارت، مرو، ثتگوش، سکا». (داریوش، کتیبه ی بیستون)
«داریوش شاه می گوید: سپس آن «فرورتیش» با سواران کمی گریخت. ناحیه ای «رگا» نام در ماد به سوی آن جا رهسپار شد. پس از آن من سپاهی را برای تعقیب او روانه کردم. «فرورتیش» را گرفتند و نزد من آوردند. من بینی و دو گوش و زبان او را بریدم و یک چشم او را در آوردم. او را بر در کاخ بستند و تمام مردم او را دیدند. سپس او را در هگمتانه به صلابه کشیدم (تیر در مقعدش فرو کردم). و مردانی را که برجسته ترین پیروان او بودند، همگی را در دژ هگمتانه پوست کندم و پوست شان را از کاه انباشتم». (داریوش، کتیبه بیستون)
«داریوش شاه گوید: این است آن چه که من به خواست اهورامزدا، در همان سال پس از آن که شاه شدم، کردم. 19 جنگ کردم؛ به خواست اهورامزدا من آن ها را نابود کردم و 9 شاه را گرفتم...» (رولاند، ج کنت، فارسی باستان، ص 433)
در منبع تبلیغاتی فوق، داریوش از قدرت مقابله با دشمنان اش تنها در یک سال سخن می گوید و مدعی می شود که در این یک سال در 19 جنگ از جمله 2 بار با ایلامیان 2 بار با پارسیان و 2 بار با بابلیان و نیز بر چیزم تخم سردار اسگارتی ها و بسیاری دیگر از اقوام شرق میانه پیروز شده است، البته در انتهای همین کتیبه، زمانی که فهرست سرزمین های متصرفی اش را ذکر می کند ، نام اسگارتی ها در آن میان نیست!
«داریوش شاه گوید: این است آن چه من کردم هم در دومین و هم در سومین سال پس از آن که شاه شدم. کشوری ایلام نام، آن نافرمان شد...» (رولاند، ج، کنت، فارسی باستان، ص 439)
در عین حال در این نقل جدید، او بار دیگر از ادامه ی مقاومت در سال های دوم و سوم استیلای خود ناله می کند و از ایلامی ها و سکاها مثال می آورد. داریوش از ایلام به عنوان سرزمینی دور از دسترس خویش یاد می کند در حالی که برابر افواه موجود باید که پایتخت او در شوش بوده باشد، که مرکز ایلام است. داریوش در همه جا سرزمین های دیگران را «کشور» می خواند و ادعای غلبه بر هر یک را دارد، که منظور او فقط سرزمین همان قوم مغلوب بوده. این مقاومت های مردم بومی و کشتار آن ها هم چنان ادامه داشت تا نقشه ای دقیق وبرنامه ریزی شده از طرف استر زن یهودی داریوش که به دلایلی در تورات گفته شده خشایار شاه و مردخای یهودی بالاترین مقام بعد از شاه و نفوذی های دیگر یهود در کل منطقه انجام گرفت.
و اینک نسل کشی پوریم:
« همه مردم از یهودیان می ترسیدند و جرئت نمی کردند در برابرشان بایستند. تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان، از ترس مردخای، به یهودیان کمک می کردند. زیرا مردخای از شخصیت های برجسته دربار شده بود و در سراسر مملکت شهرت فراوان داشت و روز به روز بر قدرت اش افزوده می شد. به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آن ها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند. آن ها در شهر شوش که پایتخت بود پانصد نفر را کشتند... در آن روز، آمار کشته شدگان پایتخت به عرض پادشاه رسید. سپس او ملکه استر را خواست و گفت: «یهودیان تنها در پایتخت 500 نفر را که ده پسر هامان نیز جزو آن ها بوده اند کشته اند، پس در سایر شهرهای مملکت چه کرده اند! آیا درخواست دیگری هم داری؟ هر چه به خواهی به تو می دهم. بگو درخواست تو چیست». استر گفت: «پادشاها، اگر صلاح بدانید به یهودیان پایتخت اجازه دهید کاری را که امروز کرده اند، فردا هم ادامه دهند، و اجساد ده پسر هامان را نیز به دار بیاویزند». پادشاه با این درخاست استر هم موافقت کرد و فرمان او در شوش اعلام شد. اجساد پسران هامان نیز به دار آویخته شد. پس روز بعد، باز یهودیان پایتخت جمع شدند و 300 نفر دیگر را کشتند، ولی به مال کسی دست درازی نکردند. بقیه ی یهودیان نیز در سراسر استان ها جمع شدند و از خود دفاع کردند. آن ها 000/77 نفر از دشمنان خود را کشتند... این کار در روز سیزدهم ماه ادار انجام گرفت و آن ها روز بعد، یعنی چهاردهم ادار پیروزی خود را با شادی فراوان جشن گرفتند. اما یهودیان شوش، روز پانزدهم ادار را جشن گرفتند، زیرا در روزهای سیزدهم و چهاردهم، دشمنان خود را کشتند». (عهد عتیق، استر 9)
برای سرپوش گذاشتن و وارونه کردن این حوادث، یهود در اواخر قاجار و در زمان پهلوی تخریب های آثار باستانی و جعل های گسترده ای را انجام داده، از جمله تخریب قسمت های وسیعی از تخت جمشید و شوش که بناهای چند هزار ساله ی ایلامی به دست اشمیت و مورگان بودند، نام گذاری بسیاری اشیاء و بناهای ایلامی به نام هخامنشی و... استاد دکتر عزت الله نگهبان مطالب جامعی دال بر جعل ها هم چنین نو ساز بودن بخش عمده ای از اشیاء به اصطلاح هخامنشی در کتابش آورده که از حوصله ی بحث ما خارج است، اما باز می گوید:
«...شرح جزییات و چه گونگی فعالیت های مربوط به ساختن اشیاء تقلبی عتیقه بیش از آن است که در ظرفیت این کتاب در آید». (عزت الله نگهبان، مروری بر 50 سال باستان شناسی ایران، ص 51)
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.