پاسخ به:حدیث کساء همراه با معنی وفضایل ان
دوشنبه 17 آذر 1393 12:36 AM
داستان سوم : زنده شدن مرده به برکت حدیث شریف کساء
جناب آقای امیرحسین بانکی ، از مدرسان گروه معارف دانشگاه اصفهان تعریف می کرد : حدود سال 1371 در اصفهان با جمعی از دوستان و دانشجویان در مرکز فرهنگی عترت واقع در مسجد یزد آباد به فعالیت های قرآنی و فرهنگی مشغول بودیم. در آن زمان همسایه های مسجد با انجام این قبیل فعالیتها در مسجد مخالف بودند و روی خوشی به دانشجویان نشان نمی دادند. بعد از ظهر جمعه ای حدود ساعت یک، جلسه شورا در مسجد برگزار شد. در حین گفتگو ناگهان صدای ناله و شیون بلندی از خانه همجوار مسجد به گوش رسید. اعضای شورا به کوچه آمدند و دیدند که آن خانواده با اضطراب بسیار از مرگ دختر تازه عروس خود سخن می گویند. آقای دکتر سید ناصرالدین مصطفوی ، برادر دو شهید که در آن زمان دانشجوی سال آخر پزشکی بود و هم اکنون (سال 1384) دانشجوی فوق تخصص اطفال در دانشگاه شیراز است ، در جمع ما بود. وی به سرعت بالای سر بیمار رفت و پس از انجام معاینه دستور داد آمبولانس را خبر کنند. گویا آن دختر خانم دچار عارضه ای بوده که باید داروهایش را در ساعت مشخصی می خورده است و به علت تاخیر در مصرف دارو این مشکل برایش پیش آمده بود. افراد خانواده به قدری مضطرب و وحشت زده شده بودند که نمی توانستند کاری انجام دهند. دوستان با اورژانس تماس گرفتند و پس از آمدن آمبولانس دکتر مصطفوی و یکی از بستگان بیمار به همراه بیمار با آمبولانس به سمت بیمارستان حرکت کردند.
من که به شدت تحت تاثیر این حادثه قرار گرفته بودم ، یاد سفارش جناب حجت الاسلام معمار منتظرین ، در ارتباط با آثار قرائت حدیث کساء افتادم. از اهالی آن خانه خواستم تا به مسجد بیایند تا همراه دیگر جوانان حاضر در مسجد حدیث کساء را به قصد شفای آن دختر خانم بخوانیم. اهالی آن خانه با ظاهری در شان مسجد وارد مسجد شدند و همه مشغول خواندن حدیث کساء شدیم. گریه اهل آن خانه همه را منقلب کرده بود. بی اغراق می توانم بگویم این با حال ترین و خاطره انگیزترین حدیث کسائی بود که تاکنون خوانده ام.
دقایقی پس از خواندن حدیث کساء و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ، از بیمارستان تماس گرفتند و بهبود یافتن آن دختر خانم را خبر دادند. فردای آن روز حال آن خانم خوب شد و از اورژانس به بخش عمومی منتقل و پس از چند روز از بیمارستان مرخص شد.
آقای دکتر مصطفوی وضعیت بیمار را از زمانی که برای معاینه به خانه آنها رفته بود تا زمانی که حال بیمار رو به بهبود گذاشت چنین نقل می کرد :
وقتی بالای سر بیمار حاضر شدم و او را معاینه کردم دریافتم که تنفس و ضربان قلب بیمار مختل شده است. به همین دلیل درخواست آمبولانس کردم. در طول راه تنفس و ضربان قلب بیمار به طور کامل قطع شد. به طوری که وقتی به بیمارستان رسیدیم اورژانس بیمارستان بیمار را قبول نمی کرد و می گفت این شخص مرده است و ما نمی توانیم او را تحویل بگیریم. خودم را به دکترها و پرسترها معرفی کردم و گفتم من دکتر هستم و مسوولیت بیمار را به عهده می گیرم. به همین دلیل وارد اورژانس شدیم و عملیات احیای قلبی و تنفسی را آغاز کردیم.. الحمدلله این اقدام موثر افتاد و تنفس و ضربان قلب بیمار بازگشت.
گفتنی است پس از این حادثه و موثر بودن حدیث کساء و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و نقشی که اعضای آن کانون فرهنگی در این زمینه داشتند ، اهالی آن محل نظرشان به مسائل دینی – فرهنگی و فعالیت دانشجویان در مسجد عوض شد. اعضای خانواده بیمار شفا یافته نیز از لحاظ حجاب و رفتارهای ظاهری وضعیت بسیار مناسب تری پیدا کردند.
بس که دلتنگم اگر گریه کنم، میگویند:
قطرهای قصدِ نشاندادنِ دریا دارد
السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)