پاسخ به:مبحث هفتاد و هفتم طرح صالحین: «اربعین حسینی؛ تاریخچه و تأثیرات آن در زنده نگهداشتن عاشورا»
جمعه 21 آذر 1393 7:08 PM
چند شعر:
شیون در کربل
اربعین آمد و اشگم ز بصر می آید |
گوییا زینب محزون ز سفر می آید |
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست |
کز اسیران ره شام خبر می آید |
صامت بروجردی
کاروان اربعین
آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام |
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام |
از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من |
بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام |
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست |
کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام |
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم |
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام |
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است |
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام |
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود |
ازبرایت دامنی اشک روان آورده ام |
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم |
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام |
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو |
در کف خود از برایت نقد جان آورده ام |
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد |
گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام |
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
غوغای غم
بار بگشایید اینجا کربلاست |
آب و خاکش با دل و جان آشناست |
بر مشام جان رسد بوی بهشت |
به به از این تربت مینو سرشت |
ماه اینجا واله و سرگشته است |
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است |
اربعین است اربعین کربلاست |
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست |
گویی از آن خیمه های نیم سوز |
خود صدای العطش آید هنوز |
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است |
هر چه ریزد اشک در اینجا کم است |
باشد از حسرت در اینجا یادها |
هان به گوش دل شنو فریادها |
تا قیامت کربلا ماتم سراست |
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست |
حبیب اللّه چایچیان (حسان)