0

اشعار شهادت حضرت رقیه

 
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت رقیه
جمعه 7 آذر 1393  6:14 PM

گُلِ سر نیست ولی موی سرم هست هنوز

تـن مـن آب شــد امـا اثـرم هـســـت هـنــوز

 

جای سیلی ز روی گونه من پاک نشد!

رد شلاق بـه روی کمرم هسـت هنـوز

 

می تـوانـم بــه خــدا بــا تـو بـیـایـم بـابـا

جان زهرا کمی از بال و پرم هست هنوز

 

گفتم ای دختر شامی برو و طعنه نزن

سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز

 

منکه از حـرمـلـه و زجر نخواهـم ترـسید

دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

 

گـفـت کـه می زنـمـت اسـم پـدر را بـبـری

گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

 

هـمـه دم نـاز کشـید و بـه دلم تـسـکـیـن داد

جای شکر است که عمه به برم هست هنوز

 

بـا زمین خوردن من دیده خود می بـنـدد

شرم در چهره ساقی حرم هست هنوز

 

خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟

همـه خـاطـره هـا در نـظـرم هـسـت هـنوز

 

غـصـــه مـعـجر مـن را نـخـوری بـابـا جـان

پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز

 

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها