دو سوال مهم در احکام!!
یک شنبه 2 آذر 1393 11:14 PM
در اسلام به فقیه جامعالشرایط، ولایت و حق نظارت و دخالت داده شده كه هركجا قانونى مشكل آفرین باشد، بتوان در آن تغییراتى داد.
بله؛ زیرا:
1. گاهى در متن دستور و بیان احكام، انسان را مخیّر كردهاند. مثلًا براى انجام مناسك حج در روزهاى بعد از عید قربان در سرزمین منا مىخوانیم: «فمَن تَعَجّل فى یَومینِ فلا اثم علیه و مَن تأخَّرَ فلا اثمَ علیه» )بقره، 203( یعنى مىتوان دو روز تا سه روز در سرزمین منا بماند. آنچه مهم است، جملهى بعد از آن است كه مىفرماید: «لمن اتّقى و اتّقوا اللّه» )بقره، 203 ( این انتخاب دو یا سه روز براى اهل تقواست؛ یعنى براى كسى است كه مثلًا عجله و یا تأخیرش براى خودنمایى نباشد.
و گاهى در كفّارات چند راه را براى مردم باز كردهاند كه این نشانهى انعطاف است؛ مثلًا در اقامهى نماز مىخوانیم: «قیاماً و قعوداً و على جُنوبِهم» ) آلعمران، 191( یعنى نماز را در حال ایستاده یا نشسته و یا خوابیده بخوانید كه نشانه آن است كه در شرایط مختلف احكام مختلفى در كار است.
2. در اسلام قانون «لاحَرَج» وجود دارد؛ یعنى هر كجا عمل به دستورى سبب دردسر یا مشكلات حادّ و شدیدى مىشود، مىتوان عمل را به گونهى دیگرى انجام داد.
3. در اسلام قاعدهى اكراه و اضطرار وجود دارد كه اگر انسان در تنگنا و شرایط خاصى قرار گرفت به كمك آن دو قانون مىتواند در چگونگى عمل تغییراتى بدهد.
4. در اسلام قانون «لاضَرَر و لاضرار» آمده كه هركس بخواهد به وسیله مال و مقام و قدرت خود به ضرر فرد یا جامعه كارى انجام دهد، عكسالعمل نشان داده و با او مقابله مىشود.
حرام شدن پى و چربى گاو و گوسفند بر یهودیان، «حرّمنا علیهم شحومهما» كه پس از مدتى پیامبرى (عیسى) مىآید و مىگوید: من آمدهام تا بعضى از چیزهایى كه بر شما موقتاً حرام شده بود را حلال كنم، «و لُاحلّ لكم بعض الذى حرّم علیكم»
5. در اسلام فرمان هجرت آمده، پس اگر در بنبست قرار گرفتیم، به منطقهاى دیگرى هجرت كنیم.
6. در اسلام به فقیه جامعالشرایط، ولایت و حق نظارت و دخالت داده شده كه هركجا قانونى مشكل آفرین باشد، بتوان در آن تغییراتى داد.
آرى، گاهى براى آزمایش افرادى امر و نهىهاى موسمى و موقت صادر شده است؛ از جمله:
1. براى آزمایش حضرت ابراهیم، فرمان كشتن اسماعیل صادر مىشود تا معلوم شود كه او از فرزندش دل مىكند یا نه؟
2. حضرت طالوت كه فرماندهى نظامى و منسوب از طرف خدا بود، براى آزمایش، نوشیدن بیش از یك مشت آب از رودخانهاى كه در مسیر راه نبرد بود را بر لشكر خود به صورت موقّت حرام مىكند و مىفرماید: «من شرب منه فلیس منّى» (بقره، 249) هر كس از آن آب بنوشد از من نیست و بیگانه است.
3. حرام شدن پى و چربى گاو و گوسفند بر یهودیان، «حرّمنا علیهم شحومهما» (انعام 146) كه پس از مدتى پیامبرى (عیسى) مىآید و مىگوید: من آمدهام تا بعضى از چیزهایى كه بر شما موقتاً حرام شده بود را حلال كنم، «و لُاحلّ لكم بعض الذى حرّم علیكم» (آل عمران 50)
در اسلام به فقیه جامعالشرایط، ولایت و حق نظارت و دخالت داده شده كه هركجا قانونى مشكل آفرین باشد، بتوان در آن تغییراتى داد
4. حكم پرداخت صدقه، براى صحبت خصوصى با پیامبر كه در آیهى نجوا بیان گردیده و پس از مدتى آن حكم برداشته شد و تنها یك نفر آنهم حضرت على به آن حكم عمل كرد.
در حكمت 17 نهج البلاغه آمده است از امام (علیه السلام) پرسیدند كه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: موها را رنگ كنید، و خود را شبیه یهود نسازید، یعنى چه؟ فرمود پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) این سخن را در روزگارى فرمود كه پیروان اسلام اندك بودند، امّا امروز كه اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد. (نهج البلاغة-ترجمه دشتى)
آنچه مسلم است خضاب كردن در هیچ زمانی واجب، حرام یا مكروه نبوده است. بنابراین باید دید چه مصالحی وجود داشته است كه این عمل در زمان رسول خدا (علیه و آله السلام) مستحب موكد بوده و در زمان حضرت امیر (علیه السلام) اگر هم مستحب بوده اما موكد نبوده است.
بنابر این با توجه به مفاد حكمت 17ام نهج البلاغه دلیل دستور رسول خدا (علیه و آله السلام) در زمان خودشان را باید در مسایل سیاسی و فرهنگی آن زمان جستجو كرد.