آواشناسی و دستگاه آوایی
دستگاه آوایی لهجه اصفهانی در برخی موارد با فارسی معیار تفاوتهایی دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره میشود:[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]
-
واک ج dʒ در زیرلهجه برخی محلههای اصفهان بصورت غلیظ dʒ و یا واکی میان ج و ز zdʒ ادا میشود.
-
در فارسی اصفهانی، گاهی زبر æ به زیر ə دگرگون میشود. نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
از |
اِز |
əz |
پدر |
پِدِر |
pədər |
پسر |
پِسِر |
pəsər |
گنبد |
گُمبِز |
gombəz |
مگس |
مَگِز یا مِگِز |
mægəz یا məgəz |
قفس |
قَفِس |
qæfəs |
بِزَن |
بِزِن |
bəzən |
نمک |
نَمِک یا نِمِک |
næmək یا nəmək |
نَفَس |
نَفِس یا نِفِس |
næfəs یا nəfəs |
-
دگرگونی o به uː : نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
دکان |
دکون |
dokkuːn |
شما |
شوما |
uːma∫ |
کجا |
کوجا |
kuːdʒʒa |
-
دگرگونی æ به o : نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
مَغازه |
مُغازه |
moqaze |
مناره |
مُناره |
monare |
-
کارواژه (فعل) کمکی است در بیشتر موارد (همچنین در کارواژههای گذشته نقلی) به –ِس əs دگرگونی و فرسایش یافتهاست:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
خوردهاست |
خوردِس |
xordəs |
گفتهاست |
گفتِس |
goftəs |
چه خَبَر است؟ |
چه خَبِرِس؟ |
t∫e xæberəs |
درست است |
دُرُسِس |
doros(t)əs |
بهتر است |
بهتِرِس یا بِیْتِرس |
beyterəs |
بس است |
بَسِس |
bæsəs |
-
شناسه دوم شخص یکان (مفرد) در کارواژههای گذشته نقلی به ey فرسایش یافتهاست:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
رفتهای |
رفتِیْ |
ræftey |
خوردهای |
خوردِیْ |
xordey |
خواندهای |
خوندِیْ |
xundey |
گفتهای |
گفتِیْ |
goftey |
-
اجزای ترکیبهای اضافی و وصفی در فارسی با یک –ِ é به هم پیوند داده میشوند. در فارسی اصفهانی این پیوند گاهی با iː انجام میشود:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
آوانگاری |
درِ باغ |
دری باغ |
dær-i: baq |
گلِ قشنگ |
گلی قشنگ |
gol-iː qæ∫æng |
آدمِ خوب |
آدِمی خُب |
adəm-iː xob |
-
آوایش پیوندواژه (حرف ربط) و، در بیشتر موارد به آ دگرگون میشود.
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
گل و بلبل و سنبل |
گلا بلبلا سنبل |
خوبی و بدی |
خُبیا بدی |
شیرین و فرهاد |
شیرینا فرهاد |
-
آوایش پیوندواژه پس، در بیشتر موارد به پَ فرسایش مییابد.
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
پس کجایید؟ |
پَ کوجایْن؟ |
پس چرا نمیآیی؟ |
پَ چرا نیمییَیْ؟ |
-
حرف نشانه مفعولی را ، اگر بعد از ضمیر ملکی چسبان بیاید، به ا دگرگون میشود
کتابت را بخوان |
کتابدا بوخون |
-
نشانه جمع (ها)، در بیشتر موارد به ا فرسایش مییابد. اگر واژهای به ه پایان یابد، این ه، پیش از جمع بستن با ا، حذف میشود
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
درختها |
درختا |
بچهها |
بِچا |
گربهها |
گربا |
-
در ساخت کارواژه امری، گاهی بجای افزودن ﺑِ پیش از ستاک، ﺑﻴ یا بو افزوده میشود:
فارسی معیار |
فارسی اصفهانی |
بنشین |
بیشین |
بریز |
بیریز |
بگیر |
بیگیر |
ببین |
بیبین |
بکن |
بوکون |
بخوان |
بوخون |
بگو |
بوگو |
بخور |
بُخور |