پاسخ به:مبحث هفتاد و چهارم طرح صالحین: «فرهنگ مطالعه و کتابخوانی»
چهارشنبه 28 آبان 1393 10:30 PM
بنام خدا
معرفی کتابی دیگر از کتاب های جبهه و جنگ که رهبر فرزانه انقلاب خواندن آن را به همه توصیه نموده اند.
نام کتاب: بابانظر خاطرات شفاهی شهید محمدحسین نظرنژاد
خاطراتي واقعي از زبان شهيدي دلاور كه با جانفشاني هاي او و همرزمانش سرافرازي و سربلندي نصيب ملت و مملكت شد و آسايش امروز ما مديون حون اين رزمندگان رشيد اسلام مي باشد.
اين كتاب خاطرات شهيد محمد نظرنژاد معروف به بابانظر مي باشد كه ايشان قبل از پيوستن به جمع شهدا، مطالبش را با آقاي سيدحسين بيضايي در 36 ساعت بيان نموده و با همت اين مصاحبه گر عزيز متن مصاحبه از نوار پياده شده و بصورت كتاب در آمده است.
در اين خاطرات شهيد ابتدا از دوران كودكي و نوجواني خود مطالبي گفته و اينكه خيلي پر جنب و جوش بوده و در خراسان كشتي مي گرفته و پهلواني براي خودش بوده ، سپس فعاليتهاي خود را بعد از انقلاب و مبارزاتي كه انجام داده و نحوه رفتن به منطقه كردستان به عنوان يك رزمنده ساده فهيم و نترس و چگونگي آشنا شدنش با شهيد چمران و پيوستن به جنگ هاي چريكي ايشان را قبل از آغاز جنگ تحميلي و آنگاه نقش ارزنده اي كه در دوران هشت سال دفاع مقدس در عمليات گوناگون داشته و رسيدن به قائم مقامي فرماندهي لشكر خراسان و فرماندهي بعضي از عمليات و همچنين جزئيات تعدادي از عملياتي كه در آنها شركت داشته و چگونگي شهادت همرزمان و مجروح شدن خودش و بالاخره پيروزيها و شكست هاي عمليات را بسيار شفاف و روشن و با جسارت و خلوص ، آنگونه كه در جبهه ها بوده ،را بيان نموده است.
شهيد بابا نظر مدت 140 ماه در مناطق جنگي بوده و در عمليات بستا چشم و گوش چپ خود را از دست داده و در فكه كمرش شكسته و در فاو قفسه سينه اش شكافت و گازهاي شيميائي به ريه هايش رسيد و.....
وقتي جنگ تمام شد 160 تركش به بدن او خورده بود كه تنها57 تركش را از سر تا پايش بيرون آوردند و 103 تركش ديگر در پيكر قوي و نيرومند اين پهلوان و دلاور خراساني به يادگار ماند. دلاوري كه برايش 95 درصد مجروحيت نوشته بودند.
بابانظر در اين كتاب خاطرات مجروح شدنش و مشكلاتي كه براي درمان داشته و نحوه فرار از بيمارستانها و رساندن خود به جبهه و حتي رفتن به مكه و حج از سهميه لشكر امام رضا(ع) و جگونگي اعزام شدن به خارج از كشور(آلمان) براي مداوا را بخوبي و با جزئيات كامل بيان نموده است.
تيرو تركش ها و موج هاي انفجار هشت سال دفاع مقدس نتوانست بر اين سردار بزرگ غلبه كند و لذا بعنوان مسئول عمليات لشكر 5 نصر خراسان در مردادماه سال 1375 يعني سالها پس از پايان جنگ تحميلي جهت سركشي و بازديد از واحدهاي مستقر در منطقه كردستان عازم منطقه مي شود و روز هفتم مردادماه همان سال در بين قله كو ه ها و ارتفاعات كفارستان كه جواني او را ديده بودند بخاطر كمبود فشار هوا دچار تنگي نفس مي شود و قبل از رسيدن به بيمارستان به خيل شهدا اسلام مي پيوندد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.