این عرفان را عرفان عقاب (قدرتی که سرنوشت موجودات زنده را رقم میزند)هم میگویند. کاستاندا این عرفان را عرفان ساحری یا جادوگری مینامد(شاید به خاطر بیگانگیاش نسبت به فرهنگ مدرنیته و تمدن جدید باشد)
کاستاندا ظاهرا در سال ۱۹۳۱ به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۸ از دنیا رفت. ابتدا در رشته مجسمه سازی و نقاشی تحصیل کرد بعد از مهاجرت به آمریکا و از سال ۱۹۵۱ در رشته مردم شناسی ادامه تحصیل داد. برای تحقیق درباره موضوع پایاننامه خود درباره گیاهان طبی و روانگردان سرخپوستی در سال ۱۹۶۰ به مکزیک رفت. در ایستگاه اتوبوس در آریزونا با پیرمردی به نام دون خوان که ظاهرا متخصص گیاهان دارویی بود آشنا شد. دون خوان او را با دنیای سیروسلوک در حین استفاده از مواد مخدر (گیاه آگاهی ) آشنا کرد.
برخی اسناد نشان میدهد که کاستاندا متولد پرو بوده اما خود وی اظهار میدارد اهل برزیل است. وی در سال ۱۹۶۸ نخستین کتاب خود را با عنوان آموزشهای دون خوان به چاپ رساند. در دهه ۶۰ بسیاری از کتابهای او به زبان فارسی ترجمه شده و خبر مرگ او در روزنامه همشهری منتشر شد و روزنامه جامعه در ۳۰ خرداد ۱۳۷۷ به عنوان «مرگ مرموز شاگرد دون خوان» به آن پرداخت.
و چه زیبا فرمود: (امام العارفین در وصف لشگریان شیطان)
اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِاءَمْرِهِمْ مِلاَکا وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اءَشْرَاکا، فَباضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِاءَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.
شیطان را ملاک کار خود قرار دادند و شیطان نیز آنان را شریک خود ساخت .پس ، در سینه هایشان ، تخم گذاشت و جوجه برآورد و بر روى دامنشان جنبیدن گرفت و به راه افتاد،از راه چشمانشان مى نگریست و از زبانشان سخن مى گفت ، به راه خطایشان افکند و هر نکوهیدگى و زشتی را در دیده شان بیاراست و در اعمالشان شریک شد؛ و سخن باطل خود بر زبان ایشان نهاد.
نهج البلاغه/خطبه۷