0

مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

 
rashon
rashon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1310
محل سکونت : هویزه

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی
سه شنبه 20 آبان 1393  8:42 AM

****  فضائل و كرامات حضرت زينب(ع) *****

ج ) وصايت و نيابت

 

مقام والاي وصايت و نيابت از امتيازات و خصلت‌هاي ويژه حضرت زينب(ع) است و در شعاع اين مقام بلند معنوي و انساني است كه دختر دانشمند امير المومنين(ع) عهده‌دار كم‌سابقه‌ترين ماموريت براي يك زن در طول تاريخ گرديده است.

منظور از مقام وصايت و نيابت حضرت زينب(ع) اين است كه آن بزرگوار بر اساس شواهد تاريخي در بعضي از مواقع عهده دار رسالت مقام امامت گرديده و سمت هدايت و راهنمايي و حتي بيان حلال و حرام را براي ديگران به عهده داشته است.

در اين باره مي‌خوانيم:

زينب(ع) از جانب امام حسين(ع) نيابت خاص داشت و مردم در احكام حلال و حرام  به او مراجعه مي‌كردند.

احمد بن ابراهيم مي‌گويد:

در سال 260 هجري به خانه حكيمه دختر امام جواد(ع) وارد شدم و از پشت پرده با وي به گفتگوهاي علمي و ديني پرداختم.

در ضمن گفتگو اين مساله پيش آمد كه آيا مي‌توان زن را وصي و نايب قرار داد. حكيمه گفت:

اين كار مانعي ندارد زيرا امام حسين(ع) هم به حسب ظاهر زينب (س) را وصي و جانشين خود قرار داد و احكام و علومي هم كه از سوي امام سجاد(ع) صادر مي‌گرديد به خاطر اينكه جان او از گزند دشمن محفوظ بماند به زينب(ع) نسبت داده مي‌شد. به هر حال مقام و استعداد و دانايي زينب(ع) كه وي را عقيله بني هاشم نيز ناميده اند از مقام و استعداد افراد عادي بسيار برتر است. وي مورد عنايت خاص خداوندي بوده و توجه خاص امام معصوم او را در حدي قرار داده است كه ملاحظه مي‌كنيم كه در موضع گيريهاي بجا، در طوفانها و بحرانهاي فكري و در كوران مصائب كمرشكن پس از شهادت حسين(ع) و عزيزان به خون خفته‌اش رسالت پاسداري و كاروانسالاري را با كمال دقت و مهارت به عهده مي‌گيرد و به نحو شايسته از عهده آن بر مي‌آيد كه در تاريخ كمتر نظيري براي آن مي‌توان يافت.

 

د) دفاع از جان امام

 

در چهار مورد زينب(س) اين پاسدار بزرگ ميراث امامت توانسته است از جان امام زين العابدين تنها يادگار حسين بن علي(ع) به عنوان امام چهارم دفاع كند و جان او را از تجاوز دشمن و گردابهاي سهمگين حوادث محفوظ بدارد.

1-در روز عاشورا آنگاه كه سيد الشهدا همه ياران و برادران خود را از دست داده بود و به عنوان تمام حجت و امتحان دشمن درخواست يار و ياور مي‌كرد زين العابدين(ع) فرزند بيمار حسين(ع) در حالي كه نه جهاد بر او واجب بود و نه توانايي حركت و فعاليت داشت با تن تبدار و افتان و خيزان شمشير برداشت و روانه ميدان جنگ گرديد.

اما زينب با سرعت دنبال او حركت كرد تا او را از رسيدن به ميدان باز دارد و حسين(ع) هم فرياد زد خواهرم او را مهار كن و بازگردان زيرا اگر او كشته شود نسل پيامبر در روي زمين قطع مي‌گردد.

و زينب(ع) بدين ترتيب جان امام زين العابدين را از قتل و كشته شدن حفظ كرد.

2 -   بعد از ظهر عاشورا آنگاه كه دشمنان تبهكار براي غارت اموال و دارايي بازمانده به خيمه‌هاي حسين(ع) هجوم بردند شمر خواست زين العابدين(ع) را از پاي درآورد اما زينب(ع) جلو دويد و فرياد زد:

تا من زنده هستم نمي‌گذارم جان زين العابدين(ع) در خطر افتد. اگر مي‌خواهيد او را بكشيد اول مرا به قتل برسانيد. دشمن وقتي وضع را چنين ديد از كشتن زين العابدين(ع) جلوگيري كرد.

3 -  امام زين العابدين(ع) براي قدامه بن زائده كه از دوستان اهل بيت است شرح مي‌دهد كه وقتي در كربلا آن حادثه به سر ما آمد و پدرم، برادرانم ، عموهايم و تعدادي از خاندان و ياران ما شهيد شدند، و زنان و دختران ما را براي اسارت به طرف كوفه سوار شترها كردند، ناگهان چشمم به آن بدن‌هاي غرق به خون و به خاك غلتيده افتاد و چنان منقلب و پريشانحال شدم كه نزديك بود جان خود را از دست بدهم.

عمه ام زينب(س) متوجه وضع من شد و گفت:

اي يادگار جد پدر و بردارانم، مي‌بينم با جان خود بازي مي‌كني و نزديك است جان خود را از دست بدهي. نگران نباش و ناله و شيون سر مده، اولاً به خدا سوگند تن دادن به اين مسائل و مشكلات چيزي است كه رسول خدا با جد و پدر و عموي تو پيمان و عهد آن را برقرار كرده است. ثانيا خداوند از جماعت ممتازي از امت كه ستمگران آنان را نمي‌شناسند و نزد فرشتگان آسمانها مقام والايي دارند پيمان گرفته است كه: اين جسدهاي قطعه قطعه را جمع آوري كنند و مدفون سازند و بر قبرهاي پدر تو و ساير شهيدان كربلا علامت‌هايي قرار دهند كه با مرور زمان هرگز محو و نابود نخواهد شد.

آري زينب(س) كه در بالا در فراز وصايت و نيابت مقام ويژه و ممتاز او را مطرح كرديم با همان نيروي مافوق بشري و درايت معنوي و با قوت قلب و اعتماد به نفس شكوهمندش زين العابدين را دلداري داد و جان او را از خطر مرگ محفوظ داشت

4-آنگاه هم كه عبيد‌الله بن زياد فرماندار كوفه بر امام زين العابدين(ع) خشمناك شد و دستور داد كه آن حضرت را به قتل برسانند زينب(ع) در حالي كه در چنگ مزدوران حكومت اموي اسير بود زين العابدين(ع) را در آغوش گرفت و با خشم و خروش كوبنده‌اي فرياد زد.

اي پسر زياد خونريزي بس است، دست از كشتن خاندان ما بردار، نمي تواني ببيني كه حتي يك نفر از دودمان ما زنده باشد؟ به خدا هرگز زين العابدين(ع) را رها نخواهم كرد تا اگر ميخواهي او را به قتل برساني خون مرا هم با خون او بريزي.

باري در اينجا هم كه دشمن قصد جان زين العابدين را كرده بود در برابر شجاعت زينب(ع) به زانو در آمد و در حالي كه ريختن خون يك زن را حداقل براي خود ننگ و شرمساري مي‌دانست گفت:

به راستي كه پيوند خويشاوندي چه مي‌كند و چگونه زينب از خطر براي برادرزاده خود منقلب و بر آشفته مي‌شود و بالاخره از كشتن امام زمان زينب(ع) بخاطر فداكاري وي خودداري مي‌كند.

 

تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
دسترسی سریع به انجمن ها