پاسخ به:نوحه و متن شب عاشورا، شهادت امام حسین علیه السلام
دوشنبه 12 آبان 1393 5:22 PM
ساربان دست من دست خداست ساربان دست من مشکل گشاست
ســــــاربانا جد من پیغمبر است باب من ساقی حوض کوثر است
ساربـــــان من داغ اکبر دیده ام داغ عبـــــــــاس بــــرادر دیده ام
در آن صحرای خونین چون شب آمد چه گویم جان زینب بر لب آمد
در آن شــــــــــــام غـــریبان هم رقیه بـــــــــو قتــــــلگه با زینب آمد
الهـــی خـــــــواهــــرت زیـنب بمیرد نماند بهر تـــــو ماتم بگیرد(2)
حسین جانم، حسین جان، حسین جان، حسین جانم
ای مُصحف ورق ای روح پیکرم آیـــــــا توئی برادر من نیست باورم
با آنکه در جوار تو یک عُمر بوده ام نشناسَمت کنون که تو باشی برادرم
فــــــــــریاد آب آب تو آمد بگوش من دیدم جـــــز اشک دیده ندارم بیاورم
دیشب کنار پیکر پاکت چه می گذشت که این خاکها هنوز دهد بوی مادرم
حسین را در غربتی سر بریدند تن پاکش به خاک و خون کشیدند
تــــــنش در کربلا عُریان فتاده ســـــرش بر نیزه های کین نهاده
هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید بوسیدم آن جایی که پیغمبر نبوسید
حیـــــدر نبـــــــــــوسید، زهـــرا نبوسید حتـــــــــــــــی نسیم صحرا نبوسید
وقتی در دریــــــــا خون زینب شنا کرد لب را به رگهــای برادر آشنا کرد
گفت ای بــــــــــــــرادر کو رأس پاکت بینم چســـــان من، غلطان بخاکت
این سر که ریزد از لبــش شهد حلاوت فردا به نـوک نی کند قرآن تلاوت
با این که این سر، مِشکوة نــــور است مهمان ســــرایش، کُنج تنور است
[محمد جواد شفق]
***************
مسلمانان حــــــــسین مادر ندارد غریب است و کسی بر سر ندارد
ز جــــــــــور ساربان بی مروت دگـــــــر انگشت و انگشتر ندارد
چـــــرا رگهای او بر خاک گشته مـــــــگر در کربلا خواهر ندارد
چــــرا بر سینه اش دشمن نشسته مــــــــــــگر تنها شده یاور ندارد
چرا خشکیده عطشان گشته قربان مگـــــــــــر عباس آب آور ندارد
اگـــــر خیزد ز جا پرسد ز زینب چــــــرا دُرّ دانه ام معجر ندارد؟
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش