الا ای جان من جانان من سقای طفلانم الا ای ماه من بی تو غریب این بیابانم
به خون خویش غلطانی نمی پرسی که من مردم ز بهر یاریم بر خیز ای خورشید تابانم
که دردنیا شنیده ساقی لب تشنه ای جانا مرا در سوگ بنشاندی الا ای راحت جانم
حسینت مانده بی پشت و پناه و لشکر و یاور
ببین با بی کسی ای جان من عازم به میدانم
جعفر بن ابیطالب (جعفر طیار )برادر امیرالمؤمنین است ، در جبهة جنگ دستهایش را قطع کردند ، جعفر را شهید کردند ، خبر آوردند امیرالمؤمنین می آید رسول خدا به همه سفارش کرد کسی با علی حرف نزند ، داغ برادر سنگین است ، همین که امیرالمؤمنین آمد پیغمبر ، علی را بوسید ، فرمود: علی جان خدا صبرت بدهد برادرت را کشتند ، دستهایش را جدا کردند تا این خبر را علی شنید دست به کمرش زد فرمود : اِ نکسر ظَهری ، وَقَلَّت حیلَتی ،وَشَمَّت بی عَدّوی ، اکنون کمرم شکست ، چاره ام اندک شد ، دشمنم زبان به سرزنش من گشود 1.
1 . پرچم دار نینوا ، ص 178 .