پاسخ به:نوحه و متن روضه شب هفتم محرم، حضرت علی اصغر علیه السلام
پنج شنبه 8 آبان 1393 12:48 PM
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد
با دو انگشت همین حنجره می شد پاره
چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیفه خون نیست برین خاکه ستمگر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند
اما دست یک نیزه بر آن حلق مطهر برسد
شعله ور می شود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه ی بی کودک مادر برسد
زیر خورشید، نشسته به خودش می گوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد
*****************
بر دست مزن پر جانم علی اصغر
در پیش چشم بابا جانم علی اصغر
گشتی چو غنچه پرپر جانم علی اصغر
پر خون شده گلویت جانم علی اصغر
از چهره نکویت جانم علی اصغر
در خون شدی شناور جانم علی اصغر
ما در به قلب خسته جانم علی اصغر
در ماتمت نشسته جانم علی اصغر
در راه عشق حیدر جانم علی اصغر
گردیده حنجر تو جانم علی اصغر
اندوه مادر تو جانم علی اصغر
قنداقه و سر تو جانم علی اصغر
پر خون شده سراسر جانم علی اصغر
پر می کشی تو ای یار جانم علی اصغر
دیگر به سوی دلدار جانم علی اصغر
با یاد درب و دیوار جانم علی اصغر
بیاد مادر من جانم علی اصغر
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش