پاسخ به:متن روضه شب چهارم محرم، طفلان زینب
سه شنبه 6 آبان 1393 1:30 PM
مایل نمی شوم که زمن راه کج کنی ما را امام زاده کنی میل حج کنی
یک بار رو زدم به تو این است پاسخت حیف از تو نیست با من دل خسته لج کنی
زینب بسا ط کرده تو چیزی از او بخر بهتر که رفع این همه عسر و حرج کنی
آه ضعیف زود اثر می کند بترس با رد من چگونه به کارت فرج کنی
هر چند عین و کاف تو دیگر نمی شوم سر کش تر از تو ام که مقر ر نمی شوم
پنجاه و چهار سال بزر گت نمو ده ام انصاف ده برای تو مادر نمی شوم
خواهر نبود ه ای که ببینی چه می کشم حال مرا بپرس که بهتر نمی شوم
گر زندگی دوباره بیا بم به دهر دون سو گند بر برادر خواهر نمی شوم
من هر چه هست دختر زهرای اطهرم با من بگو به نجمه برابر نمی شوم
من در نیابت از جگر اخضرم هنوز یادت بماند که تو را مادرم هنوز
من ذوالفقار دارم و حیدر شما یلم یعنی دل دو نیم بود تیغ کاملم
با دست رد به سینه زینب مزن حسین من نامه نیستم که زنی مهر باطلم
جعفر اگر دو بال فضیلت گشوده است من با دو با ل خویش به اوج فضا ئلم
اصلا چرا به روزه شک دار رو کنیم میدان نرفته ذبح کن این جا مقا بلم
راحت کنم تو را پسر مادرم حسین من بر گدایی بر رخ تو سخت قائلم
من زینبم که بر جگرم هست آذرم من از خلیل در صف قربان جلو ترم
موسی منم که سینه سینا سینه ام موسایم جبین به سر و پای دلبرم
عیسا یم که با تو به معراج می روم حسین شایسته است گر ز سر عرش بگذرم
بر چادرم ز کشته هر کس نشا نه ای است از اکبر و قاسم و هم عون و جعفرم
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش