0

متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها
دوشنبه 5 آبان 1393  1:22 PM

گدای رقیه
 

نصف شبم اگر گدا بیاد، دختر در را باز کنه، دست خالی نمی ره، دختر می ره تو خونه، می گه: بابا ! گدا اومده، بابا می گه برو بگو حالا وقت گدایی نیست، گدا بگه دخترم! بابت را چقدر دوست داری، برو به بابات بگو این گداهه، وضعش خرابه، دختر بیاد بگه بابا ! به خاطر  من ردش نکن، بابا حتماً کمک می کنه

امشب بگو رقیه جان ! چقدر بابات رو دوست داری، بگو ما گداها رو رد نکنه ...

 

****************

چراغ حسین (علیه السّلام)

فرمود: پولی که برای زیارت ما خرج کنید حتماً برمی گرده، اون هایی که برا هئیت پول می دهند، هیئت داری می کنند، اگه برای امام حسین (علیه السّلام) بدهکار شدی، درسته، چراغ امام حسین (علیه السّلام) را روشن کن … .

رقیه (سلام الله علیها) هم تو دیار غربت چراغ امام حسین (علیه السّلام) را روشن کرد، لذا بعضی موقع ها احساس تقربی که به رقیه (سلام الله علیها) داریم به کسی دیگری نداریم، اینقدر که با رقیه (سلام الله علیها) راحت می تونی حرف بزنی، شاید با امام حسین (علیه السّلام) نتونی حرف بزنی.

تا اراده کرد من می خوام بابام را ببینم درست شد …

 

*********************

احترام به دختر ابوذر پس از فوت پدر

 

بعد از آن که بدن ابوذر غفاری را مالک اشتر و همراهان با احترام کفن و دفن کردند، دختر ابوذر را سوار هودجی کردند و با احترام به مدینه آوردند، وقتی به مدینه رسیدند، اهل مدینه جهت تسلّی دادن دسته دسته نزد او می آمدند.

طریق البکاء 61

 

*******************

غریب است

وقتی برادران یوسف، یوسف را با طناب بین چاه آویزان کردند، گفت: دارید چکار می کنید، اگر پدرم بفهمد ناراحت می شود، برادران عصبانی شدند، طناب را پاره کردند، ندا آمد، جبرائیل برو و بال خودت را پهن کن، بدنش خراش نیفتد، آخه غریبه …

بابا اگه عباس (علیه السّلام) از بالای مرکب افتاد، یه مرد جنگی است، اگر حسین افتاد، مرد است، این سه ساله چطوری از مرکب افتاد …

 

*********************

 
رحم کردن

در انوار نعمانیه آمده است، خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، اتدری لم رزقتک النبوه. آیا می دانی برای چه تو را به پیغمبری برگزیدم؟ موسی عرض کرد: الهی تو خود بهتر می دانی، خطاب شد: آیا به خاطر داری در فلان مکان، گوسفند چرانی می کردی؟ یکی از گوسفندان از گله فرار کرد، وقتی به او رسیدی و گفتی، ای حیوان، خود را و مرا به زحمت انداختی، تو او را اذیت نکردی و با مهربانی به گله برگرداندی، به سبب آن رحم و مهربانی که از تو دیدم، تو را به منصب نبوت سرافراز نمودم.

ثمرات الحیاء ج 1، ص 495

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها