0

افشين ديگه نميخوام بخونم!

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

افشين ديگه نميخوام بخونم!
جمعه 26 آذر 1389  2:50 PM


بعد از اجراي محشر افشين در کنسرت لندن، پشت صحنه باهاش گپي زدم.
بهزاد: افشين، اجرات روي صحنه با گروهت خيلي عالي بود، واقعاً تبريک ميگم.

افشين: قربونت برم. اما من تمام اين ها رو مديون بچه هاي گروه ارکسترم هستم که واقعاً سنگ تموم ميذارن. من فقط نخودي و کوچولوي اون جلو هستم!





بهزاد: امير، برادرت و اميرعلي هم باهات هستن و خيلي امشب اجراي شاد و محشري بود و ديدي که بچه ها برات چيکار کردن؟!

افشين: اين نظر لطف مردمه. من کارم رو انجام ميدم، اما وقتي مي بينم مردم انقدر به من محبت دارن، شرمنده ميشم.

بهزاد: از آلبوم جديدت که همه منتظرش هستيم، "ماچ"، سه تا آهنگ هم خوندي. درسته؟

افشين: درسته. "شيطونک"، "ديگه ازت بدم مياد" و "بدجوري عاشقت شدم"





بهزاد: خوب از اين آلبوم برامون بگو

افشين: شرمنده طرفدارانم هستم که آلبومم طولاني شد و يک مقداري طول کشيد. ولي بالاخره موفق شدم بعد از دو سال تمومش کنم. ده تا ترانه جديد توي آلبومم هست و از ته دل آرزو مي کنم که مورد پسند طرفدارها باشه.

بهزاد: وقتي داشتيم قبل از کنسرت يواشکي با هم صحبت مي کرديم، درد دل زيادي از عشق و عاشقي داشتي. دوباره جريان چيه؟ تو معمولاً توي برنامه ما افشاگري هاي جالبي مي کني!

افشين: والله چي بگم! اين آخرين آلبوم زندگي منه!

بهزاد: يعني چي؟! اين تازه چهارمي ميشه و در اصل دومين آلبومي که معروف شده!

افشين: درسته. اين در اصل دومين آلبوم اصلي منه. يک زماني آرزوم اين بود که خواننده بشم. اومدم و خواننده شدم و يک جورايي به اون چيزي که مي خواستم رسيدم. عاشق اين کار هستم، اما توي زندگي، موضوعي پيش آمده که مجبورم کارم رو ترک و از اون خداحافظي کنم





بهزاد: اين پيش آمد چيه؟

افشين: نمي تونم دربارش زياد توضيح بدم. اما مي تونم بگم که تصميم دارم يک زندگي عادي داشته باشم. چون به عنوان يک خواننده زندگي کردن واقعاً سخته. دوست دارم مثل بقيه ازدواج کنم و يک زندگي بي دردسر داشته باشم.

بهزاد: فکر نمي کني تورهاي مختلفي که ميري، بي خوابي ها و خستگي ها وقتي تموم بشه، عقيده ات هم عوش بشه؟ چون خبري که گفتي، يک خبر تکان دهنده براي ما بود!

افشين: من واقعاً عاشق خوانندگي هستم و کارم رو واقعاً دوست دارم! ولي خوب توي زندگيم يکي رو دوست دارم که به خاطرش فکر کنم ارزش داره از خودم و احساسات خودم بگذرم. چون بهم گفته يا شغلت يا من!

بهزاد: اي بابا! اين که درست نيست!

افشين: البته خودم هم يک مقداري خسته شدم.

بهزاد: حالا بعد از کنار گذاشتن خوانندگي ميخواي چکار کني؟

افشين: پدرم يک رستوران ايتاليايي داره، فکر مي کنم دوباره کار توي رستوران رو شروع کنم.





بهزاد: خبر عجيب غريبي بود! حالا واقعاً مطمئن هستي که اين کار رو ميخواي بکني يا هنوز داري درباره اش فکر مي کني؟

افشين: نه، صد در صد مطمئن هستم.

بهزاد: امشب کنسرت لندن چطور بود؟

افشين: خيلي خوب بود. راستش رو بگم همه جا مردم من رو شرمنده مي کنند. جدا شدن از اين مردم براي من خيلي دردناک خواهد بود ولي خوب از همه کساني که من رو حمايت کردن تشکر مي کنم و همشون رو دوست دارم.

    حمید.bmp

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها