0

روش هاي افزوني موسيقي لفظ

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

روش هاي افزوني موسيقي لفظ
جمعه 26 آذر 1389  2:42 PM


موسيقي لفظي كلام به سه روش زير افزون مي شود:
1- روش هماهنگ سازي يا تسجيع

2- روش همجنس سازي يا تجنيس

3- روش تكرار

هر يك از اين روش ها ، درسطح واژگان مصاديقي و در سطح جملات مصاديقي ديگر دارند كه به هر كدام نامي نهاده اند و به مجموعه آنها ، صنايع (جمع صنعت) بديع لفظي مي گويند.

در اين هر سه روش ، بنا ، بر همساني هر چه بيشتر صامت ها و مصوت ها است به طوري كه كلمات هماهنگ شوند يا همجنس پنداشته شوند و يا عين يكديگر گردند. بدين ترتيب كلمات هموزن (هم هجا) مي شوند و يا بين آنها تناسب و تساوي نسبي هجاها (مجموعه مصوت و صامت ها) به وجود مي آيد.

محور جانشيني و محور هم نشيني

صنايع لفظي كلاً در محور هم نشيني بررسي مي شود ، يعني ارتباط و تقابل كلمه با كلمات پس و پيش خود در زنجيره مرئي تركيب است كه ممكن است هنري باشد. حال آن كه در بديع معنوي ، صنايع بعضا در محور جانشيني بررسي مي شوند. مثلا تقابل موسيقيايي دو كلمه خَلق و خُلق (جناس ناقص) بايد در محور افقي زبان مشهود باشد. اما رابطه تلميحي پدر ، روضه رضوان و گندم در بيت زير از حافظ :

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملك جهان را به جوي نفروشم

تماما در محور بالفعل زبان، حضور ندارد.

البته در فهم زيبايي هاي هنري يك شعر معمولاً با هر دو محور حاضر و غايب ، سر و كار داريم. مثلا در مصراع « سر و بالايي به بستان مي رود » بايد به جاي سرو بالا ، معشوق خوش اندام را جانشين كرد و از طرفي به ارتباط سرو و بستان توجه داشته از طرف ديگر اتحاد سرو و بستان را در صداي « سين » فراموش نكرد.

بدين ترتيب اگر يكي از طرفين صنايع لفظي را تغيير دهيم ، هر چند ممكن است در فهم جمله تغييري ايجاد نشود ، اما از موسيقي كلام يعني از درجه ي ادبي بودن سبك كاسته مي شود. پس صنايع لفظي بسيار ظريفند و در هر زبان حيات خاصي دارند و در ترجمه از بين مي روند. اما در صنايع معنوي ، معمولا مي توان معادل ديگري را در نظر گرفت مثلا در مصراع « من عهد تو سخت ، سست مي دانستم » مي توان به جاي سخت ، صعب گفت.

هجا يا بخش يا سيلاب

هجا مجموعه اي از اصوات است كه در يك دم يا بازدم ادا مي شود. هجا در زبان فارسي مركب از يك مصوت و يك يا دو سه صامت است.

در زبان فارسي شش نوع هجا يا بخش صدايي با مقطع اصوات وجود دارد:

(C نشانه صامت،V نشانه ي مصوت كوتاه و Uنشانه مصوت بلند است.)

1- صامت + مصوت كوتاه CV

مانند : نهna

كهke

دوdo

2- صامت + مصوت بلند CU

مانند : باbā

بيbi

بو bu

3- صامت + مصوت كوتاه + صامتCVC

مانند : درdar

شنڑen

خورxor

4- صامت + مصوت بلند + صامت CUC

مانند : دارdār

ديرdir

دورdur

5- صامت + مصوت كوتاه + دوصامتCVCC

مانند : دردdard

چهرčehr

بـردbord

6- صامت + مصوت بلند + دو صامتCUC

مانند: داشتdāڑt

ريختrixt

پوستprst

اين هجاها از نظر امتداد و كشش صوتي با يكديگر فرق دارند: هجايCV (تو) كوتاه و هجاهايCU(ما) وCVC (سر) بلند و هجاهايCUC (خار) وCVCC (زرد) وCUCC(بيست) كشيده هستند.

به كلماتي هموزن گويند كه اولا از نظر تعداد هجا و ثانيا از نظر امتداد هجا، مساوي باشند.

َروي

به آخرين واك اصلي هر كلمه روي گويند. مثلا رَوي در دست «ت» و در آمدم «د» و در شيرين «ن» است ( چون مركب بودن شيرين براي عامه مردم روشن نيست).

هجاي قافيه

هجايي از كلمه ، كه آخرين واك آن ، َروي باشد ، هجاي قافيه نام دارد. در كلمه شكستم ، هجاي قافيه «كست» و در كلمه آمد هجاي قافيه «مد» است.

در كلمات يك هجايي ، كلمه قافيه و هجاي قافيه يكي است

    حمید.bmp

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها