پاسخ به:مبحث هفتاد و یکم طرح صالحین: فضیلت شبهای محرم
شنبه 3 آبان 1393 3:04 PM
آن گوشوار عرش که گردون جوهري
با دامني پر از گهرش، بود مشتري
درويش ملک بخش جهاندار خرقه پوش
خسرو نشان صوفي و سلطان حيدري
در صورتش معين و در سيرتش مبين
آيات ايزدي و صفات پيمبري
در بحر شرع، لولوي شهوار و همچو بحر
در خويش غرقه گشته ز پاکيزه گوهري
اقرار کرده حر يزيدش به بندگي
خط باز داده روح امينش به چاکري
لب خشک و ديده تر، شده از تشنگي هلاک
وانگه طفيل خاک درش خشکي و تري
از کربلا بدو همه کرب و بلا رسيد
آري همين نتيجه دهد ملک پروري
گلگون هنوز چنگ پلنگان کوهسار
از خون حمزه، شاه شهيدان روزگار
ديشب از آهم حمايل در بر جوزا بسوخت
وز نفير سوزناکم، کلهي خضرا بسوخت
چون نسوزم کز غم سبطين سلطان رسل
جان منظوران اين نه منظر مينا بسوخت
آتش بيداد آن سنگين دلان چون شعله زد
ماهي اندر بحر و مه بر غرفهي بالا بسوخت
چون چراغ ديدهي زهرا بکشتندش به زهر
زهره را دل بر چراغ ديدهي زهرا بسوخت
چون روان کردند خون از قرة العين نبي
چشم عيسي خون بباريد و دل ترسا بسوخت
ديدهي تر دامن، آن روزش بيکفندم ز چشم
کان نهال باغ، پيغمبر ز استسقا بسوخت
بس که دريا ناله کرد از حسرت آن تشنگان
گوهر سيراب را جان بر دل دريا بسوخت
ديو طبعان بين که قصد خاتم جم کردهاند
بغض اولاد علي را نقش خاتم کردهاند