و بیشترِ مردمِ عامه آنند که باطلِ ممتنع [محال] را دوستتر دارند، چون اخبارِ دیو و پری و غولِ بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو [مانندِ او] گرد آیند و وی گوید: «در فلان دریا جزیرهای دیدم و ۵٠٠ تَن جایی فرود آمدیم در آن جزیره؛ و نان پختیم و دیگها نهادیم، چون آتش تیز شد و تَبِش [حرارتش] بدان زمین رسید، از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود! و به فلان کوه، چنین و چنین چیزها دیدیم، و پیرزنی جادو، مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو، گوشِ او را به روغنی بیَندود تا مردم گشت!» و آنچه بدین مانَد از خرافات که خواب آرد نادانان را چون شب برایشان خوانند. و آن کسان که سخنِ راست خواهند تا باور دارند، ایشان را از دانایان شمردند، و سخت اندک است عددِ ایشان، و ایشان نیکو فراستانند و سخنِ زشت را بیندازند...
ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر علی اکبر فیاض، به اهتمام محمد جعفر یاحقی، مؤسسهی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ چهارم، ص ۶۳۷.