جواد الائمه؛ اسوه كرامت
پنج شنبه 3 مهر 1393 5:56 PM
حضرت امام محمد تقی علیه السلام، درماه مبارك رجب سال 195هجری به دنیا آمد و در ماه ذیقعده سال 220 در 25 سالگی به شهادت رسید .
زندگی آن حضرت اگر چه بر اثر شقاوت ظالمانه روزگار، دیری نپایید، اما در آن مقطع زمان، روشنی بخش روح و جان شیعیان بود .
قرن دوم و سوم هجری برههای حساس و پرتلاطم در تاریخ شیعه است . شیعیان پس از روزگاری دشوار در مسیر پرتلاطم جریانهای فكری و عقیدتی قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پایداری میكردند. حضرت امام جواد علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام رضا علیه السلام در خردسالی، در سن هفت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت و به امامت رسید. امام جواد علیه السلام نخستین امام شیعیان است كه در خردسالی به امامت رسید. این مساله بر اثر طعن مخالفان و توطئه ظالمان مایه حیرت و سرگردانی برخی از شیعیان بود. آنان كه از دسترسی به ساحت حضرت امام محروم بودند، با گونهای تنش و اضطراب فكری مواجه شدند، اما بر اثر خودگرایی شیعه و ایمان ژرف به مفهوم سترگ امامت اندك اندك از حجم ابرهای تیره تردید و تزلزل كاسته شد.(1)
زمینه سازی برای امامت حضرت جواد علیه السلام، ظاهرا از زمان امام صادق علیه السلام آغاز شده بود، ابوبصیر از اصحاب امام صادق علیه السلام میگوید: بر آن حضرت وارد شدم در حالی كه پسر پنج سالهای دست مرا گرفته بود، سپس امام فرمود: چگونه خواهید بود زمانی كه همانند این پسر حجت خدا بر شما گردد. (2)
امام رضا علیه السلام نیز گاه شیعیان را به این مساله مهم توجه میداده است، از ابونصر بزنطی نقل شده است كه، من و صفوان بن یمینی بر امام رضا علیه السلام وارد شدیم – در حالی كه ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) كه سه سال سن داشت ایستاده بود، ما عرض كردیم فدایت گردیم، اگر پناه بر خدا اتفاقی بیفتد، بعد از شما چه كسی امام است؟
حضرت فرمود: همین پسرم. و با دست به ابوجعفر علیه السلام اشاره كرد، ما عرض كردیم با این كه او در این سن و سال است؟
حضرت فرمود: آری! در همین سن و سال خدای تبارك و تعالی به حضرت عیسی علیه السلام كه دو ساله بود، احتجاج فرمود. (3)
این كه كودكی خردسال رهبری امت را عهدهدار شود، نخستین بار در مورد امام جواد علیه السلام تحقق یافت، سن كم آن حضرت حتی عدهای از شیعیان را درباره مسئله امامت به تردید انداخته بود به گونهای كه گاه سؤال میكردند تا زمانی كه ایشان به سن امامت برسند، چه كسی امام شیعه خواهد بود؟ و خواص شیعه پاسخ میدادند، اگر بنا به فرموده ائمه اطهار حضرت جواد، امام و پیشواست سن كم او مسئلهای نیست و او با وجود سن كم شایستگی اداره امور مسلمین را دارد .
به هر حال مراجعات مكرر به ایشان و پاسخ بدون تأمل آن حضرت به سؤالات، عظمت و مقام علمی ایشان را بر همگان ثابت نمود.
ایام حج بود، چهل نفر از علمای بغداد و سایر شهرها جمع شده، به قصد حج حركت كردند از طریق مدینه آمدند تا امام جواد را ببینند . وقتی به خانه امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدند آنجا خالی بود، آمدند روی فرش بزرگی نشستند، در این هنگام عبدالله بن موسی به طرف آنها آمد و بالای مجلس نشست، منادی صدا زد، این فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله است هر كس مسئلهای دارد سؤال نماید.
سپس خود مسائلی سؤال كرد و او پاسخهای نادرست داد، لذا شیعیان متحیر و محزون شدند و فقها هم مضطرب گشتند بلند شدند و تصمیم گرفتند برگردند، پیش خودشان فكر كردند، اگر امام جواد علیهالسلام امام بود پاسخ مسائل را تكمیل میكرد، در این هنگام دری از بالای مسجد باز شد و موفق خادم امام جواد علیه السلام وارد گردید و گفت این ابوجعفر است، پس همه بلند شدند و به طرف او رفتند و جلوی ایشان قرار گرفتند و بر او سلام كردند، سپس امام در حالی كه دو پیراهن بر تن و عمامهای بر سر داشت و در پاهایش نعلین بود وارد شد و نشست . همه مردم ساكت شدند تا این كه كسی كه مسائلی داشت بلند شد و مسائل خود را بیان كرد، امام جواد پاسخهای صحیح و كامل داد لذا همه خوشحال شدند و برای حضرت دعا كردند و از او تشكرنمودند و به ایشان عرض كردند، عموی شما عبدالله چنین و چنان فتوا داد!
امام فرمود: لااله الاالله ای عمو فردای قیامت برایت بسیار گران خواهد بود كه پیش خدا بایستی و خدا به تو بگوید چرا بدون علم و آگاهی برای بندگان فتوا دادی درصورتی كه در میان امت از تو عالمتر موجود بود!
(4) در حدیث علی بن جعفر عموی امام رضا علیه السلام هم این مشكل ترسیم شده و امامت امام جواد علیهالسلام اثبات گردیده است. خصوصا با توجه به اینكه علی بن جعفر، معاصر برادرش امام موسی بن جعفر علیه السلام و برادرش امام رضا و امام جواد علیه السلام بود … از ایشان نقل شده كه گفت:
خداوند ابوالحسن امام رضا را یاری نمود وقتی كه برادر و عمویش به او ستم كردند و حدیثی را نقل میكند تا میرسد به اینجا كه میگوید: پس من بلند شدم و دست امام جواد علیه السلام فرزند امام رضا علیهالسلام را گرفتم و گفتم، پیش خدا شهادت می دهم كه تو امام من باشی .
این حدیث و سند محكم و امثال آنها كه تعداد آنها هم زیاد است، اهمیت فراوان دارد و اضطرابی را كه در مورد مساله امامت بعد از امام روشن میسازد. مخصوصا با توجه به این كه امام در سنین كودكی بود و خداوند هم تا اواخر سالهای عمر امام رضا علیه السلام به ایشان فرزندی عطا نكرده، همین باعث پریشانی عدهای از پیروان اهلبیت در مورد جانشینی امام رضا علیه السلام گردیده بود، لذا در هر مناسبتی كه امام هشتم علیه السلام را ملاقات میكردند از ایشان در مورد جانشینی پرسش مینمودند و امام هم به آنها اطمینان میداد كه جانشین او، فرزندش است. بالاخره خداوند آن فرزند را به او عطا نمود، وقتی كه امام جواد علیه السلام متولد شد، طبعا سؤالات بسیاری جهت شناختن جانشین او به سویش سرازیر شد كه آیا محمدجواد علیه السلام كه كودك است امام و جانشین خواهد بود؟ اگر چنین باشد او چگونه سختی و بار امامت را با آن سن و سال كم به دوش میكشد؟ امام رضا علیه السلام هم تأكید میكرد كه امام پس از خودش فرزندش محمدجواد علیه السلام است و اوست كه شایسته این مقام است .
حاكم ابوعلی فرزند احمد بیهقی نقل كرد كه محمد بن یحیی صولی به من گفت كه عون بن محمد به ما گفت: ابوحسین بن محمد بن ابی عباد كه همراه فضل بن سهل كاتب امام رضا علیه السلام بود گفت: امام رضا هیچ وقت پسرش امام جواد را با اسم صدا نمیكرد، بلكه همیشه او را با كنیه یاد میكرد و میگفت: ابوجعفر علیه السلام به من نوشت و من به ابوجعفر كه در مدینه زندگی میكرد و كودك بود نوشتم، او را با تعظیم خطاب مینمود و ابوجعفر (امام جواد) در نهایت فصاحت و بلاغت و زیبایی پاسخ میداد و من شنیدم كه امام رضا علیه السلام میفرمود: ابوجعفر وصی من و جانشین من بعد از من در میان خاندانم است.(5)
بدیهی است كه مسأله اعجازآمیز خردسالی امام مبتنی بر بنیادهای پوشیده و غیبی جهان است، آن كس كه بتواند در چنین سن و سالی، رهبری قومی را كه در سرزمینهای دور و نزدیك گسترده بودند، عهدهدار شود و در برابر تهاجم انبوه دشمنان از جان نلغزد و پایدار بماند، هالهای از الهام غیبی را بر گرد وجود خویش دارد .
این بود كه شیعیان به وجود حضرت دلگرم میشدند و در طریق حقجویی و عدالت طلبی گام میزدند . از آن حضرت نقل است كه فرمود: «ستمگر و یاری كننده او و راضی به عمل او، شریك یكدیگرند و روز اجرای عدالت درباره ظالم دشوارتر است از روز ستمكاری ظالم بر مظلوم.» (6)
مأمون پس از شهادت امام رضا، امام جواد را به بغداد آورد تا او را تحت كنترل خود درآورد و مدینه را كه به عنوان كانون خطر و شورش علویان احساس میشد از وجود محور خالی سازد. وقتی امام به بغداد تشریف آوردند درباریان و مشاهیر عصر جهت تحقیر آن حضرت كه در آن زمان 10- 11 سال بیش نداشت، جلسهای تشكیل دادند تا سئوالات حل نشده خویش را مطرح نمایند، در این جلسه كه از سوی مأمون تشكیل شده بود یحیی بن اكثم قاضی القضاة حكومت عباسی رو به امام جواد علیه السلام كرد و سؤال كرد: درباره شخص محرمی كه مرتكب شكار شده است چه میفرمایید؟
امام در پاسخ به سؤال وی چنان حكیمانه شقوق مختلف قضیه را متذكر شدند كه یحیی عاجزانه از امام خواست تا حكم صور مختلف قضیه را بیان فرماید .
آن حضرت شروع به سخن فرمود:
این مسأله صورتهای فراوانی دارد، آیا در خارج حرم بوده یا در داخل، از حرمت این كار اطلاع داشته یا نه، عمدا كشته یا سهوا، بنده بود، یا آزاد، صغیر بوده، یا كبیر، بار اول بوده یا بار دوم، صید پرنده بود، یا غیر پرنده، كوچك بوده یا بزرگ، كشنده از كار خود پشیمان شده یا قصد تكرار آن را دارد، در شب صید كرده بود یا روز، احرام او احرام عمره بود یا احرام حج؟
پس از بیان مفصل امام در رابطه با شكار محرم، حضرت رو به حاضران نمود سؤالی مطرح كردند كه همگان از پاسخ بدان فرو ماندند و امام به مسأله مذكور نیز پاسخ فرمود .
درباره شهادت حضرت امام جواد علیه السلام روایتهای گوناگونی وجود دارد، اما آنچه از تفحص متون روایی برمیآید این است كه آن حضرت به دست همسرش ام الفضل دختر مأمون و به نیرنگ و فرمان معتصم عباسی مسموم گشت و به شهادت رسید .
مرحوم علامه محمدحسن مظفر آورده است كه خلیفه علما را گرد میآورد تا با آن حضرت مناظره نمایند به این گمان كه در او لغزشی بیابد و از مقام و منزلت او بكاهد .
یك بار نامههایی را جعل كرد كه مردم را به بیعت آن حضرت فرامیخواند تا بهانهای برای هتك حرمت امامت باشد، اما این توطئهها عاقبتی جز افزونی مرتبت امام در پی نداشت از این رو كینه و خشم معتصم افزونی گرفت، یك بار او را به زندان افكند و زمانی كه تصمیم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد و همسر آن حضرت دختر مأمون را وادار كرد تا حضرت را با زهر به شهادت برساند، پس از شهادت حضرت شیعیان اطراف خانه او اجتماع كردند و چون معتصم در صدد بود كه آنان را از تشییع پیكر آن حضرت بازدارد، با شمشیرهای آخته برای پایداری تا پای مرگ هم پیمان شدند.(7)
پینوشتها:
1- زندگانی سیاسی امام جواد، جعفر مرتضی العالمی، ترجمه سید محمد حسینی، ص 26 .
2- اصول كافی، ج 1، ص 214 .
3- بحارالانوار، ج 50، ص 35 .
4- همان، ص99
5- سرچشمههای نور، امام جواد علیه السلام، ص 85
6- بحارالانوار، ج50، ص 97
7- تاریخ الشیعه .
منبع:
زندگانی سیاسی امام جواد، جعفر مرتضی العالمی، ترجمه سید محمد حسینی، ص 26 .
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست