پاسخ به:موضوع انشاء : تابستان خود را چگونه گذراندید؟
چهارشنبه 16 مهر 1393 10:41 AM
دوستان نخونند از دست دادين ........بگم چي رو ........ نميگم خوئتون بخونيد ميفهميد
من تو ( داداش خدايي) رو ميخوام تورو ميخوام اونا رو نميخوام نفسم تويي تويي ......... اونا رو نميخخوام ( دشمنان راسخون ) خخخ
سري دوم :
خانم اجازه .........
به نام خدا
اين انشاء هم مربوط به مسافرت هست اينبار خانوادگي بوديم با هم ديگه رفتيم بعدش سفرمون شروع شد يه كار خيري بود ديگه جزئياتش رو من نميگم مربوط به ازدواج و ... اينا نبود خب .........
واسه همون كار بايد ميرفتيم تهران ........ به اون مسير كه ازاد راه ميانه بود فكر كنم رسيديم چون معلوم هم نبود درست شده يا نه ؟ آخه ما قصد رفتن به تهران رو نداشتيم ميخواستيم بريم چند روز تو اردبيل و سرعين بمونيم و اگه همون كار خير درست ميشد بايد بلافاصله ميرفتيم تهران واسه همون به اون مسير كه رسيديم يا به طرف اردبيل يا تهران بابام گفت حالا بگيد كدوم طرف بريم ؟
خواهرم ( كوچكتر از من ) ميگفت بريم سرعين و اونجا بمونيم .......بعد من هم فكر ميكردم ما بعد اظهر هر طرف بريم ميرسيم اگه سرعين و اردبيل بريم اگه اون كار خير درست ميشد بايد فرداش ميرفتيم تهران و ديگه اون صفاي تفريح از بين ميرفت من گفتم من ميگم بريم تهران اگه كاره درست شد كه هيچي كارمون رو انجام ميديم و برميگرديم اگه نه درست نشد فرداش برميگرديم و ميريم ديگه بابا و مامان هم گفتند راست ميگي ولي خواهرم ناراحت بود ها هيچي ديگه رفتيم به سمت تهران و يه 3 ساعت رانندگي كرديم كه يهو گوشي بابام زنگ زد پسر عموم بود كه تو تهران بود هيچي ديگه خبر خوش رو داد و گفت ديگه لازم نيست كه شما بياييد هيچي ديگه ما هم تصميم گرفتيم برگرديم و بريم سرعين و اردبيل ........اومديم نهار رو هم زديم به بدن جاتون خالي جوجه با برنج (كته) بود كته رو كه مامانم زود همون جا گذاشت برنج هاشمي مال رشت ( سال پيش گرفته بوديم از خود رشت ) واي چه بويي چه طعمي ......جوجه رو هم تميز كرده بوديم و تو فريزر بود زير يخ در اوردم و منگال رو به راه كردم و زديم به بدن جاتون بسيار خالي الان كه دارم اونا رو تعريف ميكنم مزش رو زير دندونام حس ميكنم بعد رفتيم سرعين واي چه هوايي ........اين انشاء ادامه دارد ....خخخ
غزال خوش صدا توئی ، راسخون
شیرین تر از عسل توئی ، راسخون
بین تموم سایتهای اینترنت
نگین بی بدل توئی ، راسخون