صفحه سیصد و شصت و هشت قرآن آیات 20 تا 39 سوره شعراء
با قرائت استاد خلیل الحصری
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿٢٠﴾
گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم (۲۰)
فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٢١﴾
و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد (۲۱)
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿٢٢﴾
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته اى نعمتى است كه منتش را بر من مىنهى (۲۲)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾
فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست (۲۳)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو استاگر اهل يقين باشيد (۲۴)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾
[فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت آيا نمىشنويد (۲۵)
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾
[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما (۲۶)
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾
[فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است (۲۷)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٢٨﴾
[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است اگر تعقل كنيد (۲۸)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿٢٩﴾
[فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت (۲۹)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿٣٠﴾
گفت گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم (۳۰)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٣١﴾
گفت اگر راست مىگويى آن را بياور (۳۱)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿٣٢﴾
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد (۳۲)
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ ﴿٣٣﴾
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مىنمود (۳۳)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾
[فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست (۳۴)
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿٣٥﴾
مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مىدهيد (۳۵)
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿٣٦﴾
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (۳۶)
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿٣٧﴾
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند (۳۷)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿٣٨﴾
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند (۳۸)
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿٣٩﴾
و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد (۳۹)