با هم قرآن بخوانیم صفحه 230
دوشنبه 22 دی 1393 7:54 AM
صفحه دویست و سی قرآن آیات 72 تا 81 سوره هود
با قرائت استاد خلیل الحصری
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿٧٢﴾
[همسر ابراهيم] گفت اى واى بر من آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد است واقعا اين چيز بسيار عجيبى است
گفتند آيا از كار خدا تعجب مىكنى رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان [رسالت] باد بى گمان او ستوده اى بزرگوار است
پس وقتى ترس ابراهيم زايل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسيد در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا مى كرد
زيرا ابراهيم بردبار و نرمدل و بازگشت كننده [به سوى خدا] بود
اى ابراهيم از اين [چون و چرا] روى برتاب كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى كه بى بازگشت است خواهد آمد
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند به [آمدن] آنان ناراحت و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت امروز روزى سخت است
و قوم او شتابان به سويش آمدند و پيش از آن كارهاى زشت مى كردند [لوط] گفت اى قوم من اينان دختران منند آنان براى شما پاكيزه ترند پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد آيا در ميان شما آدمى عقلرس پيدا نمى شود
گفتند تو خوب مى دانى كه ما را به دخترانت حاجتى نيست و تو خوب مى دانى كه ما چه مى خواهيم
[لوط] گفت كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه گاهى استوار پناه مى جستم
گفتند اى لوط ما فرستادگان پروردگار توييم آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت پس پاسى از شب گذشته خانواده ات را حركت ده و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد مگر زنت كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد بى گمان وعدهگاه آنان صبح است مگر صبح نزديك نيست
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش