با هم قرآن بخوانیم: صفحه 112
جمعه 23 آبان 1393 12:15 PM
صفحه صد و دوازده قرآن آیات 24 تا 31 سوره مائده
با قرائت استاد خلیل الحصری
قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ﴿٢٤﴾
گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهيم تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همين جا مىنشينيم
[موسى] گفت پروردگارا من جز اختيار شخص خود و برادرم را ندارم پس ميان ما و ميان اين قوم نافرمان جدايى بينداز
[خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفتحتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفتخدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد
اگر دستخود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمىكنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مىترسم
من مىخواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين استسزاى ستمگران
پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد و وى را كشت و از زيانكاران شد
پس خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مىكاويد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند [قابيل] گفت واى بر من آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم پس از [زمره] پشيمانان گرديد
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش